یکی برود حاج همت را خبر کند
یکی برود حاج همت را خبر کند
همت: الآن شما با فرماندهان گردانهای انصار و حبیب هماهنگ کنید تا اینها در شروع حرکت خودشان تسریع کنند. [از روی نقشه، خاکریزی را به کریمی نشان میدهد و میگوید] این خاکریز، در حکم عایق مناسبی است تا نیروی عمل کننده حد چپ تیپ دزفول جوری حرکت کند که چپ متمایل نشود و بچههای انصار هم به آنها برخورد نکنند، که یک وقت اشتباهی همدیگر را بزنند. این خاکریز، حفاظ خوبی است، البته در ازای خاکریز فقط یک کیلومتر است، اما میتوانند بچههای ما در کنار آن به سمت عمق دشمن حرکت کنند.
کریمی: پس بگویید فرماندهان گردانهای انصار و حبیب به اینجا بیایند تا در اینباره با آنها هماهنگی بشود دیگر.
همت: فرستادم دنبالشان، خالصی آمد توجیه شد. محمدی؛ دارد میآید.
برادر عباس! از شما خواهشی که دارم این است که بروید با تیپ 7 ولیعصر (عج) دزفول هماهنگ کنید و کسی از مسئولینشان را بیاورید تا ما به اینها حد پیشرویشان را توجیه کنیم که مانع از برخورد بچههای آنها به بچههای خودمان بشویم. الآن دیگر هوا تاریک میشود و چشمهایمان دیگر چیزی نمیبیند.
کریمی: باشد، بسیار خوب. الآن از اینجا شروع کنیم دیگر حاجی!
همت: الآن از کجا شروع میکنید؟
کریمی: صبح که آمدهام تحویل گرفتم، پانصد متر آن مشخص است دیگر. حدها مشخص هستند؛ یعنی از لب پانصد متر. البته مسئولین تیپ 7 دزفول گفتند ما خودمان گرایی داریم که از روی همان جلو میرویم. گفتند از همان طرف ما میرویم.
همت: ببین! از انتهای جاده تا نقطهای که خط در دست تیپ ما است، مساحت حدود 1700 متر است. در سمت راست ما مسافتی بالغ بر 500 متر به تیپ 7 ولیعصر (عج) دزفول واگذار شده. حالا این بردارها میخواهند از کجا حرکت کنند؟ شما بروید پیش مسئولین تیپ دزفول نقطه حرکت اینها را تعیین کنید.
کریمی: باشد، من الآن میروم.
همت: پس، زودتر، تا هوا روشن است برو و برگرد؛ جنگی!
کریمی: بسیار خوب.
همت: منور داری؟
کریمی: نه. سعید [قاسمی؛ معاون اطلاعات تیپ 27] را با آن فرستادم این کار را بکند، سعید هم دیر کرده.
شامگاه چهارشنبه 30 تیر 1361 در حالی که همه چیز برای آغاز مرحله سوم عملیات آماده میشد، مخابرات تیپ 27 هنوز نتوانسته بود نفربر حامل دستگاههای «مرکز پیام» فرماندهی را به قرارگاه تاکتیکی تیپ برساند به همین خاطر همت خطاب به جعفر جهروتیزاده میگوید:
همت: بروید یکی از بیسیمچیهای گردان میثم را بیاورید اینجا... جعفر! برو یکی از آنها را بیاور فعلاً اینجا دم دست ما باشد.
لحظهای بعد جهروتیزاده به همراه بیسیمچی گردان میثم، به نزد همت برمیگردد.
همت: بیا برادر ... بیا این گوشه بنشین... عباس!
کریمی: بله!
همت: بیا بنشین کنار این، «فرکانس اصلی» را به او بده... ضمناً به این بگو فرکانس خودش را فراموش نکند... فرکانس خودش را حفظ کند!
کریمی: چشم الآن این را هماهنگ میکنم.
همت پس از توصیههای لازم به عباس خطاب به صیاد؛ رانندهاش میگوید:
تو همین بیرون بمان، هر کدام از نفرات واحد تدارکات گردانها آمدند، آنها را بفرست بروند پیش نفرات تدارکاتی «گردان انصار» .
صیاد: بله، بله.
عباس کریمی به نزد صیاد میآید و آنها باهم صحبت میکنند.
صیاد: خدا به حق قرآن به تو توفیق بدهد.
کریمی: ما که پای سالم نداریم، واسه چی توفیقمان بدهد؟
صیاد: این که مسئلهای نیست! باز هم شما؛ اگر به امید سعید [قاسمی معاونت اطلاعات 27] میماندیم که بدبخت میشدیم.
کریمی: در حمله خرمشهر ما 11 گردان را در عرض 2 ساعت فرستادیم به خط و از خط رد کردیم و با کمترین تلفات، بچهها آنجا به سمت دشمن رفتند. اما حالا لنگ یک بیسیم ماندیم!
همزمان صدای یک خودروی سنگین در سیاهی شب به گوش میرسد.
صیاد: مثل این که نفربر [حامل بیسیم مرکز پیام فرماندهی تیپ 27] دارد میآید.
کریمی: جدی؟
صیاد: آره انگار.
کریمی: قربانت، برو یک دادی، فریادی بزن، یک فحشی؛ عجب آدمهایی هستند اینها!
صیاد: حالا از بچههای اطلاعات کسی نیست بفرستیم؟
کریمی: [برآشفته و نگران میگوید] : رفتند این ور، آن ور دیگر بابا!
یکی از حضار: آقا، این همان نفربر است! یکی برود حاج همت را خبر کند.
کریمی: لازم نکرده! نفربر را بیاورید بچپانید توی گوشه این خاکریز. اقلاً حالا که آمده، برویم با بیسیم آن، با بچههای جلو تماس بگیریم.
الآن نیروهای جلو را چه کسی باید هدایت کند؟ همت [نگران از سنگر بیرون آمده میگوید] :ساعت از 21:30 هم گذشته!
صیاد به سمت یکی از نفرات میرود و میگوید.
صیاد: برادر، شما از نیروهای اطلاعات عملیات هستید؟
نیروی اطلاعات: بله.
کریمی: آقا، قربانت، برو توی جاده بایست، این نفربر را بفرست اینجا.
پس از لحظاتی مشخص میشود که این خودرو، نفربر «ام-113» حامل تجهیزات «مرکز پیام» نیست. دوباره انتظاری سنگین شروع میشود.
سرانجام ساعت 21: 40 دقیقه شامگاه چهارشنبه 30 تیرماه 1361، نفربر ام-113 حامل مرکز پیام قرارگاه فرماندهی فتح-3، پس از ساعتها، سرگردانی در بیابان، راه را پیدا کرد و به کنار خاکریز حد تیپ 27 در محور جنوب پاسگاه زید رسید. این در شرایطی که همت و عباس مأیوس از رسیدن مرکز پیام، خود به کنار خاکریز نقطه رهایی رفته و گردانهای تیپ را برای عملیات هدایت میکردند.
در آن شب، گردانهای تیپ 27 و ده تیپ دیگر سپاه، موفق شدند طی سومین مرحله از عملیات رمضان المبارک، ضمن انهدام وسیع نیرو، حدود 451 دستگاه تانک و نفربر زرهی و 141 دستگاه خودرو سبک و سنگین دشمن را منهدم کنند و حدود 250 نفر از نیروهای آنان را به اسارت بگیرند. ضمن این که تعدادی از نیروهای خودی و از جمله اسماعیل قهرمانی؛ قائممقام تیپ 27 محمد رسولالله (ص) به فیض شهادت نایل شد.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: فارس