جانباز قطع نخاعی درد دلها دارد!
جانباز قطع نخاعی درد دلها دارد!
دردی که غریبه نیست یادگار روزهای جنگ است، همان روزها که بعضیها برای نجات جان خود به مناطق امن میرفتند، عدهای مثل شیر جلوی دشمن سینه سپر کرده و ایستادند تا امروز ما در آرامش باشیم، آنها نزدیک به 30 سال است که به جز سرشان قادر به حرکت دیگر اعضای بدن نیستند اما باز وقتی حرف ولایت و رهبری به میان میآید با صلابت میگویند جانم فدای رهبرم، به عشق اوست که نفس میکشم. در ذهنم یاد عدهای میافتم که در سلامتند و به خاطر نان سفرهشان چه چیزها که نمیگویند، واقعاً چه تفاوتی است میان آدمها...
به استان کرمانشاه، محله سرپل ذهاب و به دیدار یکی از جانبازان عزیز اکبر محمدی جانباز 95 درصد ارتش و 70 درصد بنیاد شهید، او که در تیپ سه مهاباد لشگر 64 ارومیه، نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی خدمت میکرد در سال 63 در منطقه عملیاتی سردشت بر اثر سقوط ماشین قطع نخاع شده است.
مدت 28 سال است که در خانه بستری است، وقتی میپرسم آیا کسی به عیادت شما میآید میگوید: بعضی ما را فراموش کردند ما به همین عیادتها دلخوشیم، فقط امیر جلیلیان پور، آقای کمرخانی و پرسنل تیپ 71 نیروی زمینی ارتش به بنده خیلی لطف داشته و به عیادتم میآیند.
وی علت به جبهه رفتنش را این طور بیان میکند: سال 62 بود که وقتی حضرت امام (ره) فرمان داد، هرکس وظیفه خود میداند باید به جبهه برود، آن زمان 18 ساله بودم، فوراً خود را معرفی کرده و بعد از مدت یک ماه آموزشی به منطقه سردشت برای سربازی معرفی شدم، روزهای آخر خدمت بود که مجروح شدم.
هوای غرب!
جبهههای غرب بسیار صعبالعبور بود، برف و سرمای مناطق غرب بیسابقه بود، حتی برای ما که کُرد و محلی منطقه بودیم تحملش سخت بود، بچههایی که از شهرهای دیگر همچون تهران آمده بودند با عشق و غیرت این شرایط را تحمل میکردند. ما از صبح تا غروب برای تأمین جاده میرفتیم، غروب هم بدون هیچ آب و غذایی به سنگرهای خود باز میگشتیم واقعاً که جز قدرت خدا چیز دیگری را نمیدیدیم، در این شرایط با این همه باد و طوفان و برف، گرسنگی و تشنگی ولی جوانان غیور ایران زمین خم به ابرو نمیآوردند و هیچ کس گلایه نمیکرد، همه همدل بودیم برای مقابله با دشمن. گاهی چند وقت یک بار برایمان با قاطر غذا میآوردند چون راه ماشین رو نبود. حتی چهار ماه یک بار به مرخصی نمیآمدیم بعضی افراد که اگر مرخصی هم داده میشد نمیرفتند طبیعتاً آنها هم دلتنگ خانواده خود بودند اما وقتی میپرسیدی چرا به مرخصی نمیروی میگفت کشورم را رها کنم که دشمن هر غلطی خواست بکند! در این شرایط مرخصی معنا و مفهومی ندارد.
از آن جا که سنگر روی قلههای بلند بود، هنگام کولاک سنگرها بسته میشد، کلنگ میآوردیم و به هر ترتیب که بود به اندازهای که بتوانیم وارد سنگر شویم باز میکردیم. دشمن ما سنگرهایی از جنس بتون داشت، اما سنگرهای ما با دو چوب نازک و دَلقی که روی سرمان بود ساخته شده بود، با این همه تجهیزاتی که دشمن داشت باز ما پیروز میدان بودیم چرا که آنها یاری امام زمان (عج) را نداشتند. همه دنیا پشت دشمن و امام زمان (عج) حامی کشور ما بود، و دیدیم که پیروزی همیشه از آن لشگریان خداست.
بعد از عملیات، من و حدود 26 نفر در حال اعزام به منطقه بودیم که چون جاده لغزنده و برفی بود، ماشین ما به درهای سقوط کرد همه شهید شدند، من و یکی از دوستان زنده ماندیم و حدود 24 ساعت در برف بودیم تا اینکه ما را درآوردند. اول به ارومیه، تبریز و در آخر به تهران اعزام کردند. حدود دو سال در بیمارستان مهراد تهران بستری بودم که در این دو سال شرایطم طوری بود که مرا روی شکم خوابانیده بودند، تمام بدنم زخم بود. پدر و برادرم از من پرستاری میکردند بعد از مدت دو سال به آسایشگاه رفتم و بعد به خانه برگشتم. خانواده در این مدت بسیار زحمت مرا کشیدند. خصوصاً همسر فداکار و برادر عزیزم که شرمنده آنها هستم به خاطر لطفی که به من دارند.
راضیام به رضای خدا، هرچه خواست اوست ما حرفی نداریم، متوسط عمری که یک انسان سالم دارد 70 سال است. بعد میمیرد. آنچه میماند اعمال ماست، بعد از گذشت این همه سال نام نیک امام حسین (ع) هنوز زنده است، ولی یزید چه سرنوشتی پیدا کرد؟ اینها همه برای ما درس است.
من با اینکه درد و رنج دارم ولی لحظهای ناراحت نیستم فقط به این خاطر مکدّر میشوم که به اطرافیانم خیلی زحمت میدهم. چون وضعیت خوبی ندارم. شبی شاید 10 الی 12 مرتبه این بندگان خدا را بیدار میکنم تا من را زیرورو کنند. خودم با دردم مدارا میکنم، اما چون کنترل بدنم را ندارم از نظر روحی بسیار رنج میکشم، وضعیتم در این 28 ساله مثل نوزادی است که مادر در روز چندین بار او را تر و خشک میکند، به خاطر این شرایط ما حتی به منزل فامیل و بستگان نمیرویم فقط از روی برادر و همسرم به خاطر این همه زحمت شرمندهام.
از دیدار با رهبر معظم انقلاب میگوید: سال گذشته از طرف تیپ 71 دعوت کردند تا به دیدار معظم له برویم، بهترین لحظات زندگی من بود چون آرزوی دیدارشان را داشتم، از نزدیک با حضرت آقا روبوسی کردم، آن لحظه اشک از چشمانم جاری شد، گفتم خداوند به شما و کسانی که طرفدار ولایت فقیه هستند طول عمر باعزت عنایت فرماید. حضرت آقا هم فرمودند انشاءالله. محمدی لحظهای درنگ میکند، میپرسم درد دلی با حضرت آقا ندارید؟
میگوید: میخواهم که بگویم ما وجودمان را در راه اسلام، انقلاب و رهبر عزیزمان دادهایم و ایشان بدانند که هیچ وقت ناراحت نیستیم مبادا غصه ما را بخورند. اگر هزاران جانِ دیگر داشتم باز فدای رهبر عزیزمان میکردم، از این بابت خوشحالم و به خود میبالم. از خداوند نیز میخواهم که سایه ایشان همیشه بالای سر ما و ملت ایران باشد.
منافقین خرابکاری زیادی در منطقه داشتند، شب که تک میزدند همان شب مین هم میگذاشتند. بچهها صبح منطقه را پاکسازی میکردند، آنها دوباره شب مین گذاشته و اعلامیه پخش میکردند که تسلیم شوید اسم بعضی از بچهها را به دروغ مینوشتند که اینها پیش ما هستند میخواستند با این کار روحیه بچهها را خراب کنند. به خاطر دارم که یکی از بچههای ارومیه که چند روزی بود خدمت را به پایان رسانده بود با چند نفر دیگر از دوستان رفاقتی رفت تا مسیر را پاکسازی کنند. یکی از مینها منفجر شد و چنان انفجاری داشت که تمام منطقه به لرزه درآمد. اتفاقاً همان کسی که خدمتش تمام شده بود. شهید شد.
از عکسالعمل پدر و مادر هنگام دیدن فرزندشان در این وضعیت میگوید: پدرم به تهران برای دیدن من آمد وقتی به کرمانشاه برمی گردد اینطور که تعریف میکنند، به مادرم میگوید: اکبر دیگر از گردن به پایین حس ندارد، مادر در جواب گفته بود خدا را شکر، تقدیر الهی بوده و ما راضی به رضای خدا هستیم.
از همسرش میگوید که بعد از مجروحیت با او ازدواج کرده، همسرم خیلی فداکار و زحمتکش است با این شرایط که من قطع نخاع هستم اما او زینب وار به من خدمت میکند و من همیشه مدیون او هستم، ما با وضعیتی که داریم نمیتوانیم صاحب فرزندی باشیم.
درباره مسائل سیاسی میگوید: اخبار را از تلویزیون پیگیری میکنم گاهی از بعضی کم لطفیها ناراحت میشوم نه به خاطر خودم، ناراحت از اینکه خون شهدا را پایمال میکنند. آن کسانی که عهده دار مسئولیتی هستند باید خیلی دقیق باشند چرا که برای به ثمر نشستن این انقلاب خونهای زیادی ریخته شده مبادا روزی مدیون شهدا شوند. ما از رئیس جمهور منتخب میخواهیم دلسوز ملت ایران و دوشادوش رهبر عزیزمان باشد و از منافع ملت ایران در داخل و خارج دفاع کند انشاءالله.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: روزنامه کیهان