رابطه اختیار و قسمت!!
رابطه اختیار و قسمت !!
این عادت نوع بشر است که به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، خوبیها را از هنر خود دانسته و بدیها را به گردن دیگران و از جمله خدا میاندازد! ابلیس نیز کلّی مدعی شد که من چنین هستم و چنانم، گویی که خودش خود را خلق کرده است، اما همین که اخراج شد، گفت: «خدایا تو مرا اغوا کردی»! حتی در آخرت و محشر نیز جهنمیها وقتی میبینند همه اسرار بیرون ریخته است و هیچ جای بهانه و توجیهی وجود ندارد، گناه خودشان را به گردن خدا میاندازند و میگویند: تو خواستی که ما جهنمی شویم، اگر تو نمیخواستی چنین نمیشد.
در تاریخ مشاهده میکنید که ظالمانی امثال یزید نیز گناه کارشان را به گردن خدا میاندازند، چنان چه یزید به حضرت زینب علیهاالسلام میگوید: «دیدی خدا با برادرانت چه کرد؟!» و ایشان هم پاسخ این اعوجاج که رواج «جبریگری» است را به نحو احسن داده و میفرمایند: «لا أریت الا جمیلاً»، یعنی جز زیبایی ندیدم. یعنی آن چه که خدا کرده و میکند، همه تجلی جمال است، پس زیباست، اما آن چه تو کردی و میکنی، خیلی زشت و قبیح است.
جبریگری
برخی نیز برای توجیه بخش بدیها، میگویند هم خوبیها از خداست و هم بدیها و کلاً جبر حاکم است.
ریشهی اعتقاد به «جبر»، در توجیه خود و موجه کردن نقاط ضعف و اَعمال سوء است که از «تکبر و خود پسندی» نشأت میگیرد. برخی برای توجیه خود میگویند: همه چیز جبر است، اگر ما از نعمات و موهباتی برخوردار هستیم، خدا خواسته و اگر به بدبختی و فلاکتی افتادیم، آن را نیز خدا خواسته و قسمت این بوده است:
«فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَكْرَمَنِ * وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ» (الفجر، 25 و 26)
ترجمه: اما انسان هنگامى كه پروردگارش وى را مىآزماید و عزیزش مىدارد و نعمت فراوان به او مىدهد مىگوید پروردگارم مرا گرامى داشته است * و اما چون وى را مىآزماید و روزىاش را بر او تنگ مىگرداند مىگوید پروردگارم مرا خوار كرده است.
این ادعا را به گونهای مطرح میکنند که گویی نه تنها خودشان هیچ اختیاری ندارند، بلکه اراده خدا نیز هیچ حساب و کتابی ندارد و همینطوری شانسی است. لذا خداوند متعال که همه خیر (هستی) از اوست و از او بد صادر نمیگردد، میفرماید: اصلاً چنین نیست، بلکه یتیمنوازی نکردید، به مسکین نرسیدید، حق ضعیفان را پایمال کردید و...، معلول و نتیجهاش این فلاکت شد:
«كَلَّا بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْیَتِیمَ * وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِینِ * وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَّمًّا * وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا»
ترجمه: ولی اصلاً چنین نیست، بلکه یتیم نوازی ننمودید * و یکدیگر را بر اطعام مسکین نمیانگیزید * و میراث [حق ضعیفان – مثل بیت المال یا ...] را چپاولگرانه مىخورید * و مال اندوزی را بسیار دوست دارید (حرص مال دارید).
کسی که ایمان آورد، اهل علم شد، اهل نماز شد، صله ارحام به جا آورد، تلاوت قرآن نمود، امر به معروف و نهی از منکر کرد، احترام والدین را محفوظ داشت، اهل بصیرت بود، تابع هوای نفس نبود، در هر سخن و فعلی تأمل، تفکر و تدبر کرد و ... قسمتهایی دارد، که از جمله بخشش، پوشش و رفع اثر گناهان او و نیز اجر و پاداشی بهتر و بیشتر از آن چه عمل کرده و فلاح ابدی میباشد
قسمت:
مقوله «قسمت» در اذهان نیز همینگونه جا افتاده است. چنان میگویند «قسمت بود» که گویا خود هیچ نقش، دخالت و اختیاری در آن نداشتند و از عالم بالا بر آنان تحمیل شده است. در حالی که قسمت، همان قوانین علت و معلول، تأثیر و تأثر و نظم حاکم بر عالم هستی است.
بدیهی است قسمت کسی با حواس پرت وسط خیابان میرود یا با سرعت غیر مجاز رانندگی میکند و یا خوابآلود پشت فرمان مینشیند، این است که تصادف کند و قسمت کسی که بدون تحقیق و مطالعه یا با آرزوهای خام و تخیلات فیلم هندی ازدواج میکند این است احیاناً کارش به طلاق کشیده شود.
وقتی خودرویی از نقطه معلومی با سرعت مشخصی در جهت معینی حرکت میکند و خودروی دیگری در نقطه مقابل، در جهت او و با سرعت معینی حرکت میکند، قسمت این است که در نقطه معین دیگری به هم برسند و اگر توقف نکنند، تصادف رخ خواهد داد.
یک حکایت
این توضیحات ایفاد شد، اما پاسخ سۆال کاربر گرامی در نقل یک حکایت کوتاه روشن میشود. در صدر اسلام، کافری عدهای هماندیش را جمع کرد و گفت: امروز قصد کردم حضرت محمد صلوات الله علیه و آله را [العیاذ بالله] به قول امروزیها کِنِف کنم! گفتند: تا به حال کسی نتوانسته، تو چگونه میخواهی این کار بکنی که خودت رسوا نشوی؟ گفت: یک حبّ خرما در دست میگیرم و از او میپرسم: «تو که علم غیب داری، بگو آیا این دانهی خرما امروز قسمت من هست یا نه؟» اگر گفت: آری، آن را زیر پا انداخته و له میکنم و اگر گفت: نه؛ آن را میخورم.
گفتند: ترفند خوبی است. راه افتادند به ایشان رسیدند، منافقانه عرض سلام کرد و گفت: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) آیا این دانه خرما قسمت من هست؟ ایشان نیر فرمودند: «اگر آن را بخوری آری، و اگر نخوری نه».
در این بیان ساده، حکمتهای بسیاری ا ست؛ از جمله آن که: بسیاری از «قسمت»ها را خود شما تقریر و تقدیر میکنید و اساساً «قَدَر» به معنای اندازهگیری است و یعنی همین. و در اینجا نقش اختیار اینجا معلوم میشود. بله قسمت بود، اما این قسمت را خودت تقدیر کردی. همه چیز جبر نیست.
بدیهی است قسمت کسی با حواس پرت وسط خیابان میرود یا با سرعت غیر مجاز رانندگی میکند و یا خوابآلود پشت فرمان مینشیند، این است که تصادف کند و قسمت کسی که بدون تحقیق و مطالعه یا با آرزوهای خام و تخیلات فیلمهندی ازدواج میکند این است احیاناً کارش به طلاق کشیده شود
کسی که ایمان آورد، اهل علم شد، اهل نماز شد، صله ارحام به جا آورد، تلاوت قرآن نمود، امر به معروف و نهی از منکر کرد، احترام والدین را محفوظ داشت، اهل بصیرت بود، تابع هوای نفس نبود، در هر سخن و فعلی تأمل، تفکر و تدبر کرد و ... قسمتهایی دارد، که از جمله بخشش، پوشش و رفع اثر گناهان او و نیز اجر و پاداشی بهتر و بیشتر از آن چه عمل کرده و فلاح ابدی میباشد:
«وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی كَانُوا یَعْمَلُونَ» (العنکبوت، 7)
ترجمه: و كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كردهاند قطعاً گناهانشان را از آنان مىزداییم و بهتر از آنچه مىكردند پاداششان مىدهیم.
و هر کس که کافر، مشرک، منافق، جاهل، پیرو هوای نفس، سبکسر، متکبر، ظالم، بیفکر، خوشگذران، بداخلاق شد و فقط به بُعد حیوانی زندگی توجه کرد و ...، قسمتهای دیگری دارد. چه در دنیا و چه در آخرت:
«إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِینَ كَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ» (محمد، 12)
ترجمه: خدا كسانى را كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كردهاند در باغهایى كه از زیر [درختان] آنها نهرها روان است درمىآورد و [حال آنكه] كسانى كه كافر شدهاند [در ظاهر] بهره مىبرند و همان گونه كه چارپایان مىخورند مىخورند و[لى] جایگاه آنها آتش است.
بخش قرآن تبیان
منبع: سایت ایکس شبهه