توصیه نهج البلاغه برای موفقیت در امتحانات الهی
توصیه نهج البلاغه برای موفقیت در امتحانات الهی
اگر آدمی در معرض امتحانات خدایی است و اگر ملاک رسیدن به ثواب و پاداش الهی رو سپیدی در آن امتحانات است راه موفقیت در امتحان و به قولی راه رسیدن به سعادت چیست؟
در سخنان مولای متقیان حضرت علی(علیه السلام) از یک سو ملاحظه میکنیم که حضرت دنیا را محل امتحان و آزمون معرفی کرده اند مثلا فرمودهاند: "فان الله سبحانه یقول (واعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه) و معنی ذلک انه یختبرهم بالاموال و الاولاد لیتبین الساخط لرزقه و الراضی بقسمه و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم ..." (1) پس همانا خداوند سبحان می فرماید: (و آگاه باشید که همانا دارایی ها و فرزندان شما فتنه هستند) و معنای آن آیه این است که آدمیان را با اموال و اولاد آزمایش میکند تا آشکارا شود که چه کسی از روزی او ناخشنود و غضبناک است و چه کسی از قسمت خداوند خرسند است هر چند خداوند سبحان از آدمیان براحوال خودشان آگاهتر است از یک سو چنین سخنانی از حضرت گزارش شده است و از سوی دیگر رو سپیدی در این آزمایش مایه رسیدن به ثواب خداوند و سعادت معرفی شده است چنانکه در دنباله آن است که افعالی که باعث ثواب خداوند هستند و از آن سو افعالی که سبب عذاب هستند آشکار بشوند. البته پیرامون بحث امتحان الهی و هدف زندگی در مقاله ای جداگانه باید بحث بشود.
لکن غرض ما در این مقاله طرح این مسأله است که اگر آدمی در معرض امتحانات خدایی است و اگر ملاک رسیدن به ثواب و پاداش الهی رو سپیدی در آن امتحانات است راه موفقیت در امتحان و به قولی راه رسیدن به سعادت چیست؟
اجازه بدهید مسأله را کمی روشنتر مطرح کنیم آدمی در مواجهه با امتحانات خداوند متعال همواره میان دو جاذبه قرار میگیرد: جاذبه ی خدایی و جاذبه ی شیطانی و نفسانی حال سۆال این است که آیا در این میان چیزی وجود دارد که جاذبه ی الهی را تقویت کند تا آدمی مجذوب آن بشود و در نتیجه رو سپید از امتحان خارج بشود؟ به نظر می رسد در میان تعالیم نهج البلاغه چنین عاملی به وضوح قابل رویت باشد و آن بصورت خلاصه خوف از خداست که با کمی تسامح دارای مصادیق چندگانه ای می باشد مثل خوف از عذاب اعم از دنیایی و آخرتی و یا حتی خوف از مرگ.
در نهچ البلاغه می خوانیم که: امیرالمۆمنین (علیه السلام) جنازه ای را تشییع می کردند که شنیدند مردی دارد می خندد! آنگاه حضرت فرمودند: "کان الموت علی غیرنا کتب و کان الحق علی غیرنا وجب و کان الذی نری من الاموات سفر عما قلیل النیا راجعون إنیوئهم اجدائهم و نأکل تراثهم کانا مخلدون بعد هم ثم قد نسینا کل واعظ و واعظه و رمینا بکل فادح و جائحة (2)
ای انسان! چه چیز تو را به گناهت جسور کرده است؟ و چیست سبب فریب خوردگی ات در برابر پروردگارت؟ چرا با هلاکت در افکندن نفس خویش انس و الفت پیدا کرده ای ؟ آیا از درد بهبودی نخواهی یافت؟ آیا از خواب گرانی که تو را ربوده است بیدار نمی شوی؟ آیا به خویش رحمی نخواهی کرد؟
ترجمه گونه ای همراه با توضیح از این هشدار مولای متقیان (علیه السلام) چنین است: گویا که مرگ بر غیر ما نوشته شده است چنانکه گویا مسۆلیت و تکلیف فقط بر غیر ما واجب شده است و نه خود ما. گویا این اموات مسافرانی هستند که به زودی به سوی ما برمی گردند (یعنی تصویر ما از مرگ بسیار نادرست و بچه گانه است) بدنهای آنها را زیر خاک می نهیم میراث آنها را می خوریم در حالی که انگار پس از آنها جاودانه خواهیم بود. سپس (در اثر این غفلت ها) هر گونه واعظ و پند دهنده ای را فراموش می کنیم و در معرض هر بلا و حادثه ی بنیان کنی واقع می شویم.
ملاحظه می کنید تعابیر حضرت نسبت به یاد مرگ بسیار تکان دهنده است و می تواند عاملی قوی در جهت انتخاب جاذبههای الهی بوده باشد فراز دیگر منقول در نهج البلاغه به این ترتیب گزارش شده است که حضرت آیه ی ششم سوره مبارکه انفطار را تلاوت کردند: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ » یعنی ای انسان چه چیز تو را در مقابل پروردگارت فریب داد؟
آنگاه در جملاتی بسیار عجیب و هشدار آمیز فرمودند: ادحض مسئول حجة واقطع مغتر معذرة لقد أبرح جهالة بنفسه یا ایها الانسان ما جرأک علی ذنبک و ما غرک بربک و ما انسک بهلکة نفسک اما من دائک بلول ام لیس من نومتک یقظة اما ترحم من نفسک ما ترحم من غیرک فاربما تری الضاحی من حر الشمس فتظله او تری المبتلی بألم یمض جسده فتبکی رحمة له فما صبرک علی دائک و جلدک علی مصابک (مصائبک) و عزاک عن البکاء علی نفسک و هی اعزالانفس علیک و کیف لایوقظک خوف بیات نقمة و قد تورطت بمعاصیه مدارج سطواته فتدا و من داء الفترة فی قلبک بعزیمة و من کری الغفلة فی ناظرک بیقظة و کن لله مطیعا و بذکره آنسا.... (3)
گویا که مرگ بر غیر ما نوشته شده است چنانکه گویا مسئولیت و تکلیف فقط برغیر ما واجب شده است و نه خودما. گویا این اموات مسافرانی هستند که به زودی به سوی ما برمی گردند (یعنی تصویر ما از مرگ بسیار نادرست و بچه گانه است) بدنهای آنها را زیر خاک می نهیم میراث آنها را می خوریم در حالیکه انگار پس از آنها جاودانه خواهیم بود. سپس (در اثر این غفلت ها) هر گونه واعظ و پند دهنده ای را فراموش می کنیم و در معرض هر بلا و حادثه ی بنیان کنی واقع می شویم
آیت الله علامه جعفری – قدس سره- در ترجمه این خطبه چنین نگاشته اند: این انسان فریب خورده در پاسخ به مسئولیت خود بی اساس ترین و باطل ترین حجت را دارد همین مغرور (فریب خورده) است که بی اعتبارترین عذر را برای وضع خود میتراشد شدیدترین جهالت درباره ی خویشتن گریبانش را سخت گرفته است ای انسان! چه چیز تو را به گناهت جسور کرده است؟ و چیست سبب فریب خوردگی ات در برابر پروردگارت؟ چرا با هلاکت در افکندن نفس خویش انس و الفت پیدا کرده ای ؟ آیا از درد بهبودی نخواهی یافت؟ آیا از خواب گرانی که تو را ربوده است بیدار نمی شوی؟ آیا به خویش رحمی نخواهی کرد؟
همان رحمی که به دیگران می کنی چه بسا کسی را می بینی که در گرمای شدید آفتاب در زحمت است برای او سایبان تهیه می کنی یا مبتلا به دردی را می بینی که درد بدن او را گداخته است از راه دلسوزی برای او گریه می کنی پس چه چیز باعث شده است که به درد خود صبر نموده ای و تحمل می ورزی! و چه چیزی تو را درباره ی نفس خویش که عزیزترین نفوس برای توست تسلیت داده است؟ (گویا تو غریزی از دست داده ای ولی به تو تسلیت گفته اند و لذا بی تابی نمی کنی) چرا بیم شبیخون زدن یک مصیبت تو را بیدار نمی کند در حالی که با گناهانی که به درگاه خدا مرتکب شده ای خود را در درجات غضب های او به هلاکت انداخته ای پس با یک تصمیم، بیماری سستی و بی خیالی خودت را که در دلت راه یافته است مداوا کن و با بیداری خواب غفلتی را که چشمت را فراگرفته معالجه کن، مطیع خدا باش و با ذکر او انس بگیر.... (4)
آری از این دست سخنان هشدار دهنده در سراسر نهج البلاغه یافت می شود که در ضمن بیانگر گوشه ای از عظمت حضرت علی(علیه السلام) نیز می باشد روشن است که این مطالب وظیفه ای گران بر عهده ی متولیان مسائل فرهنگی و تربیتی در جامعه اسلامی می نهد تا از مسیر سخنان نورانی اهل بیت (علیهم السلام) وظیفه خود را به انجام برسانند امید آن که همه ما آشنا و عامل به وظائف خود باشیم.
پی نوشت ها :
1- نهج البلاغه حکمت 93
2- نهج البلاغه حکمت 122
3-همان خطبه 223
4- ترجمه علامه جعفری از نهج البلاغه ص751و753 (با تصرف)
سید علی محمد هاشمی رضوانی
بخش نهج البلاغه تبیان