فخر فروشی نوروز را بنگرید
فخر فروشی نوروز را بنگرید
نوروز، نبض طبیعت است؛ زمان رویش گیاهان و حاصلخیزی طبیعت. زمین نو می شود و جامه ی سبز خود را بر تن می کند. نوروز جشن طبیعت است.
پنجره را بگشا، زمین نفس میكشد و نفس تورا تازه میكند. من از قاب پنجره سبز میشوم، سبز میبینم. درختان جوانههای سبز زدهاند، از فرش زمین رویش سبزی ظاهر شده است. گنجشكها به پرواز درآمدند و قناریها آواز سر دادهاند. من سرخوش میشوم، ما سرخوش میشویم. جهان شاداب میشود. جهان زیبا میشود و ما غرق میشویم در بهار. دلهایمان شاد میشود. آسمان آبیترین رنگ آبی را پخش میكند.
خورشید رنگ میپاشد بر زمین، خورشید نور میپاشد بر زمین، خورشید گرما میپاشد بر زمین.
زمین گرم میشود، زمین سبز میشود، زمین نفس تازه میكند، زمین رنگ میگیرد، زمین سبز میشود، زمین جان میگیرد. بهار با نوروز آمده است، نوروز با بهار آمده است و ما بهاری میشویم در نوروز. جشن ایرانیان، جشن نیاكان ما، جشن امروز ما، جشن همه سالهای ما.
نوروز یك جشن ملی است، جشن ملی را همه میشناسند كه چیست. نوروز هر سال برپا میشود و هر سال از آن سخن میرود... نوروز كه قرنهای دراز است بر همه جشنهای جهان فخر میفروشد از آن رو «هست» كه یك قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یك جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جوش شكفتنها و شور زدنها و سرشار از هیجان هر «آغاز».
دور نمایه های اساطیری نوروز
درگذشته، اسطوره بر تفکر مردم غالب بود. تمام عناصر اطراف خود را به صورت شخصت هایی مقدس و الهه مانند تصور می کردند و مهم ترین آن ها طبیعت بود.
مردم با مشاهده ی رویش گیاهان و سرسبزی طبیعت و ناگهان مرگ آن، شخصیت را تصور می کردند که زنده شدن آن، تجسم آفرینش طبیعت و مرگش یاد آور خزان بود.
در دوران بسیار كهن اقوام مختلف آغاز فصل بهار را جشن میگرفتند زیرا كه طبیعت زایش دوباره خود را آغاز میكند و دوره تازهای شكل میگیرد و پس از سرمای زمستان و افسردگی طبیعت، در بهار دوباره جهان جان تازهای میگیرد و زندگی دوباره آغاز میشود و از این رو ملتهای كهن مانند ایران زمین آغاز فصل بهار را جشن میگرفتند
اقوام باستانی اعم از دوران اساطیری یا تاریخی، هرچند دارای ساخت اجتماعی و فرهنگی گوناگون بودند، اما همگی به گونه ای با مفهوم «نو شدگی» و «نوروز» آشنایی داشتند. انسان های دوره ی اساطیری معتقد بودند که جهان بر الگوی تکوین یا مطابق اسطوره ی آفرینش، هر سال یا در هر دوره ی زمانی، نو می شود. این نو شدگی به راستی گونه ای تجدید خلقت و باز آفرینی کیهان بوده است. پیش از آن که مفهوم سال نو پدید آید، انسان ها برای خود یک گردش زمانی دایره وار تصور می کرده اند که از یک نقطه آغاز می گردید و با گردش مدور به همان نقطه پایان می یافت. با نوروز یا آغاز هر سال، کهولت زمان از یاد ها زدوده می شد و همه ی آفریده ها جان تازه می یافتند. سبز شدن گیاهان، رویش دانه ها و جاری شدن شیره ی حیات بخش در رگ های سبز رستنی ها، دمیده شدن جان تازه ای را در تن آدمی القا می کردند.
تاریخ ما تكرار شده است
ما كنار سفره هفتسین مینشینیم و خیره به ظرفها به ماهیها به سبزیها نگاه میكنیم. نوروز ما فرا رسیده است. تاریخ ما تكرار شده است و تكرار میشود از هزاران سال پیش تا هزاران سال آینده.
در دوران بسیار كهن اقوام مختلف آغاز فصل بهار را جشن میگرفتند زیرا كه طبیعت زایش دوباره خود را آغاز میكند و دوره تازهای شكل میگیرد و پس از سرمای زمستان و افسردگی طبیعت، در بهار دوباره جهان جان تازهای میگیرد و زندگی دوباره آغاز میشود و از این رو ملتهای كهن مانند ایران زمین آغاز فصل بهار را جشن میگرفتند. ایرانیان از دیر باز این جشن بهاری را آغاز سال و مبدا تقویم خود قرار داده بودند و آن را نوروز نام نهادند.
ایرانیان در دوران كهن، سال را 360 روز بهحساب میآوردند و ماههای آنها 30 روزه بود و پنج روز و چند ساعتی كه از سال باقی میماند، جزو نوروز بهحساب میآمد و آن را «پنجه و ه» یا پنج روز نیك و خوب مینامیدند. این پنج روز را با پنج روز اول سال نو یعنی 10 روز جشن میگرفتند و برآن بودند كه ارواح نیاكان آنها كه در دنیای دیگری بهسر میبرند و همواره نگران خاندان خویش هستند. در این 10 روز كه روز تولد دوباره طبیعت است بر زمین فرود میآیند و به خاندان خود بركت و خوشبختی و شادی ارزانی میدارند. از این رو باید در خاندانها صلح و صفا و آرامش و مهر و دوستی برجای باشد تا مهمانان آسمانی شادكام شوند و به خاندان بركت و فراوانی و فرزندان نیك بخشند.
پس این چند روز، روز جشن نیاكان، روز زایش و تولد بود و در این جشن میبایستی لباس نو بپوشند و خانه و كاشانه را تمیز كنند و با گل و گیاه زینت دهند و خانه تكانی كنند و ظروف قدیمی را نو كنند و نیز اتاق را با گل و گیاه و سبزه و خوان نوروزی بیارایند و آن را برای آسایش مهمانان آسمانی از راه رسیده، آماده كنند.
انسان های دوره ی اساطیری معتقد بودند که جهان بر الگوی تکوین یا مطابق اسطوره ی آفرینش، هر سال یا در هر دوره ی زمانی، نو می شود. این نو شدگی به راستی گونه ای تجدید خلقت و باز آفرینی کیهان بوده است
پیش از نوروز، بذر هفت نوع غله سودمند را سبز میكردند و پیش از تحویل سال نو خوان نوروزی را میآراستند و به نشان عدد مقدس هفت، هفت قاب زیبا كه در آن زمانهای كهن سینی مینامیدند پر از سبزه و گل و میوه و شیرینی میكردند و برخوان نوروزی مینهادند و این خوان به همین سبب به هفتسین یا هفتسینی معروف گشت. همچنین ظرفی شكر و ظرفی سكه زرین و سیمین و ظرفی سبزی خوردنی و پنیر و ظرفی پر از آب كه در آن ماهی شناور بود و ظرف دیگری كه در آن نارنج به نماد كرهزمین در آسمان، میگذاشتند و خوان نوروزی را با آینه و شمعدان و كتاب مقدس و تخممرغهای رنگین میآراستند و به هنگام تحویل سال در كنار سفره مینشستند و شادمانی میكردند و برای بركت خانه و خانواده و سلامتی و خوشبختی افراد خانواده دعا میخواندند.
در جشن نوروز، دل هایتان را همچون طبیعت نو کنید
طبیعت نو می شود ، طراوت و زایش و رویش حتی در نوبرگ کوچک گلدانی بی آب، رهاشده در کنار اطاقی کم نور بهار را صدا می زند. و ما ایرانیان، این سرزندگی طبیعت را که از پشت درهای بسته هم خود را بما میرساند جشن میگیریم. نوروزی که درس نوشدن و از لاک کهنه بدر آمدن را یاد میدهد.
پیغام بهار را زمین و خاک و درخت و آسمان در دگرگون شدن خود، در بیداری، در زایشی نو، در بخشش باران، در رویش شگرف جوانههای سبز، در بودن و پاک سر از خاک برون آوردن، در خوب و صاف بودن و گل و سبزه و شکوفه هدیه دادن تنها زمزمه نمی کنند؛ بلکه جاری میکنند ؛ مینوازند... و نسیم ،این نواختن رنگین و با شکوه را به همه جا میبرد تا بیداری را به همه دلها بدمد.
فرآوری: نسرین صفری
بخش اجتماعی تبیان
منابع:جام جم آنلاین/وبلاگ شبنم جلالی/سایت به سایت