تجرید و کاندینسکی
تجرید و کاندینسکی
کاندینسکی نه تنها یک نقاش، بلکه از اساتید برجسته هنر در دوران خود بود. وی در کتبی چون " درباره عنصر معنوی در هنر" و " نقطه و خط تا سطح" به بسط نظرات خود پیرامون ارزش رنگی به عنوان یک اصل هنری پرداخت.
به نظر کاندینسکی "رنگها همبستگی های روانی ریشه داری در مرحله بیان دارند و از آن میان ، وجود هنرمند نیز بر شخص خودش آشکار می شود. دنیای منطقی که در معرض دید عادی قرار می گیرد به طرز مایوس کننده ای فریبنده است و ما باید دیدن منطقی شده را کنار بگذاریم و چنان برنامه ریزی کنیم که اوقعیت ژرفتر خودمان که در دنیای غریزی ضمیر نیمه آگاه به سر می برد بتواند سر بلند کند و به چشم دیده شود. این نظر با نتیجه گیری "فروید" در خصوص ضمیرنیمه آگاه و ادعای "رمبو " دایر بر اینکه هنرمند حقیقی یک انسان رویایی است ، هماهنگی دارد (1)"
در نظر کاندینسکی چنانچه هماهنگی تصویری به دور از صور عینی و قراردادی باشد همچون نت های موسیقی روح انگیز می شود. هنرمند آزادانه از انگیزه های روحی خود پیروی می کند و می تواند با چشم پوشی از صور طبیعی به نیروی بیانی شکل ها بپردازد.
کاندینسکی با حرکتهای نوآور خود در زمینه انتزاع گرایی شکل و تصویر، رابطه خود را با عوامل سنتی که هنوز نقاشی را با واقعیت پیرامون خود مرتبط می ساخت از بین برد و گام نوینی در تاریخ هنر برداشت که مفاهیم تازه ای را در دنیای هنرهای تجسمی ایجاد کرد. کاندینسکی " هنر تجریدی را هنر زمان آینده می دانست و معتقد بود که در این مکتب هیچ یک از هنرمندان به اندازه او غنای کار نداشته اند" (2)
از سال 1921 نقوش هندسی به صورت آشکارتری در تابلوهای او ظاهر شدند. در این دوران مسلما کاندینسکی تحت تاثیر انتزاع های هندسی کنستروکتیویستها و سوپره ماتیسم قرار داشت. با این همه ، پویایی و حرکت از آثار او رخت بر نبست.
به نظر کاندینسکی "رنگها همبستگی های روانی ریشه داری در مرحله بیان دارند و از آن میان ، وجود هنرمند نیز بر شخص خودش آشکار می شود. دنیای منطقی که در معرض دید عادی قرار می گیرد به طرز مایوس کننده ای فریبنده است و ما باید دیدن منطقی شده را کنار بگذاریم و چنان برنامه ریزی کنیم که واقعیت ژرفتر خودمان که در دنیای غریزی ضمیر نیمه آگاه به سر می برد بتواند سر بلند کند و به چشم دیده شود. این نظر با نتیجه گیری "فروید" در خصوص ضمیرنیمه آگاه و ادعای "رمبو " دایر بر اینکه هنرمند حقیقی یک انسان رویایی است ، هماهنگی دارد
اثر " کمپوزیسون 8" (تصویر شماره 1)در سال 1923م. اثری است که در آن نقاط و لکه های رنگی به گونه ای متحرک و پویا با ریتم ناهماهنگ کنار هم گذاشته شده و با خطوطی منظم و منحنی وار مسدود شده اند. دایره به عنوان یک شکل هندسی بدون گوشه و نرم در گوشه تابلو قرار گرفته و القاگر فضای کهکشان است.
خطوط درهم با جهات مختلف با قدرت و حاکمیت ، حرکت دائم و بی انقطاعی را در چشم بیننده ایجاد می کنند که پایانی بر آن متصور نیست. این حرکت و پویایی بر تحرک کل اثر تاثیر می گذارد.
در دوره بعدی یعنی 1923-1933م. کاندینسکی به تدریج سطوح کاملا رنگینی را جایگزین اشکال هندسی می کند و ترکیب بندی هایی سرشار از رنگ می آفریند. آشنایی با "خوان میرو" نوعی سیالی و شناوری در آثار او به ارمغان می آورد و گاهی حتی کیفیتی "سورئالیستی" (مافوق طبیعی) به آن می بخشد.
کاندینسکی در سراسر عمر هنری خود تلاش می کرد تا اساس علمی و منطقی را در آثارش حفظ کند و از رو به تجزیه و تحلیل سطوح و عناصر تصویری توجه خاصی مبذول می داشت.
شیوه ای که کاندینسکی در چهارمین دهه قرن بیستم دنبال کرد، سبک انتزاع گرایی در نقاشی را به سویی سوق داد که تحت عنوان آبستره اکسپرسیونیسم خوانده می شود. اثر " کمپوزیسیون 10" (تصویر شماره 2) به سال 1939م. یکی دیگر از آثار کاندینسکی است که در آن شکل و رنگ در تلاطم و رکتی توامان ، ترکیب بندی پرنشاطی را به بیننده القا می کند.
پی نوشت:
1- گاردنر،ص620.
2- آدریل، ص23
سمیه رمضان ماهی بخش هنری تبیان
منبع:
هنر در گذر زمان / هلن گاردنر
تاریخ هنر / جنسن
مروری بر تاریخ نقاشی معاصر غرب/ پریسا شاد قزوین
آدریل/ تصویرهای شناور در فضا/ مجله رودکی، ش55،