زندگی مشترک یا قربانگاه؟

قصد داریم تا در طی چهار مقاله ، برخی از علائم و صفاتی که وجود آنها در فرد مقابل ، زندگی زناشویی را تهدید می کنند ذکر نمائیم .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افرادی که برای ازدواج مناسب نیستند(2)

زندگی مشترک یا قربانگاه؟


قصد داریم تا در طی چهار مقاله(١) ،  برخی از علائم و صفاتی که وجود آنها در فرد مقابل ، زندگی زناشویی را تهدید می کنند ذکر نمائیم . البته نکته بسیار مهم در اینجا این است که در بین انسانها ، فرد کامل و بدون عیب و نقص وجود ندارد و هر یک از ما دارای نقاط ضعف هایی در زندگی و در روابط اجتماعی هستیم ؛ اما برخی از این عیوب ، خطر چندانی برای زندگی زناشویی ما ندارند و زندگی زناشویی ما را خیلی تهدید نمی کنند. لذا از ذکر آنها خودداری می کنیم بلکه در اینجا فقط به ذکر عیوبی می پردازیم که وجود آنها قطعا زندگی مشترک آینده را تهدید می کنند ، وتحمل آنها غیرممکن می باشد.

در این مقاله ، افراد قربانی و افرادی که تمایل شدید به کنترل دیگران دارند را مورد بررسی قرار می دهیم.

افرادی که ذهنیت و نگرش قربانی بودن دارند

روان شناسان افراد را از لحاظ اینکه علل و عوامل به وجود آورنده شرایط را ، به بیرون از خود و یا درون از خود نسبت می دهند ، به دو گروه اسناد درونی و اسناد بیرونی تقسیم می کنند . افرادی که دارای اسناد درونی هستند این تصور را دارند که : همه شرایط در اختیار و کنترل آنها می باشد و در واقع خود فرد ، کنترل کننده اوضاع و شرایط زندگی خود می باشد . اما افرادی که اسناد بیرونی دارند خود را قربانی بی چون و چرای شرایط محیطی می دانند و تصور می کنند که هیچ گونه کنترلی بر اوضاع و احوال زندگی خود ندارند . این افراد همه چیز را به شانس و سرنوشت نسبت می دهند و در واقع خود را قربانی حوادث تصور می کنند .

این افراد معمولا در زندگی زناشویی خود افرادی مشکل آفرین هستند . افرادی که روحیه و ذهنیت قربانی دارند اصولا از رنج بردن لذت می برند، چرا که چسبیدن به دردهای شان این توهم را به آنها می دهد که بر کسانی که از ناحیه آنها آسیب دیده اند ، سلطه و نفوذ دارند و تنها با منزجر ماندن از آن ها است که خود را ایمن می بینند .

افراد قربانی دائما اظهار گله و شکایت می کنند و قیافه ای ناراحت به خود می گیرند و برای شرایط و اوضاع موجود اظهار نگرانی می کنند . پیشنهادات و کمک های دیگران را معمولا نمی پذیرند و همیشه با قیافه ای پریشان و ناراحت به این سو و آن سو در حرکت هستند .

 

علایم نشانه های افراد قربانی

قربانی ها هرگز مسئولیت شرایط و اتفاقات زندگی خود را به گردن نمی گیرند . آن ها به حال خود تاسف می خورند و گله و شکایت می کنند . می خورند ، می خوابند ، افسرده می شوند و هر کار دیگری نیز انجام می دهند ؛ بدون اینکه اقدامی در جهت بهبود اوضاع صورت دهند .

کافی است به یک قربانی پیشنهادی بدهید که مثلا چگونه می تواند به احساس بهتری برسد یا مسئله و مشکلش راحل کند ؛ با فهرست بلند بالایی از انواع دلایلی که چرا هیچیک از پیشنهادهای شما مثمرثمر نخواهند بود ، رو به روخواهید شد . بعضی از قربانی ها از شما توقع دارند که نجات شان بدهید و مشکلاتشان را برایشان حل کنید . اما برخی دیگر چیزی جز احساس همدردی ویا ترحم شما را نمی خواهند ؛ زیرا تنها راهی که برای جلب همدردی یا ترحم دیگران می شناسنداین است که مدام مشکلی داشته باشند تا بلکه کسی برایشان تاسف بخورد .

 

بعضی از قربانی ها تا بدانجا پیش می روند که همسر نامناسبی نیز انتخاب می کنند ؛ صرفا از این رو که مورد تعدی و آزار قرار بگیرند و عملا نیز قربانی شوند ؛ تا به خود و دیگران ثابت کنند که حقیقتا یک قربانی واقعی هستند

بنابراین طبیعی است که تلاش در جهت مسئولیت پذیری و استقلال فردی این دسته از قربانی ها ، نتیجه بخش نخواهد بود ، زیرا:

1- قربانی ها وقت شان را به گله و شکایت از مشکلات می گذارند ؛ به جای آنکه در جهت تغییر اوضاع قدمی بردارند .

 

2- قربانی ها متخصص این هستند که دیگران را به دلیل مشکلات خودشان سرزنش کنند . از دید یک قربانی همیشه تقصیر همه چیز به گردن دیگری است . آنان مدام والدین ، دوستان ، وضع سلامتی وبهداشت ، اقتصاد و ...را به جهت عدم رضایت و خوشبختی خود در زندگی سرزنش می کنند . برخی از قربانی ها آشکارا دیگران واوضاع را سرزنش می کنند و در رابطه با احساس انزجار خود نسبتا صادق هستند و  برخی به طرزی پوشیده سرزنش کرده و هرگز عملا هیچ چیز منفی ای ابراز نمی کنند ؛ بلکه فقط از پذیرفتن مسئولیت زندگی خود سرباز می زنند . اگر این منطق آنان در نظر شما احمقانه است و قابل درک نیست و این نظرتان را به زبان نیز می آورید ، بدانید که نامزدتان به این دلیل که او را درک نمی کنید ، متهم تان خواهد کرد .

3- از دید یک قربانی زندگی نبردی نا برابر است . او چنین فکر می کند : «تمامی دنیا در یک سمت است و در سمت دیگر تنها من »تلقی او از فلسفه وجودی دیگران این است که به او احساس بدبختی و فلاکت بدهند ، فرصت های او را خراب کنند ، برای برخی از قربانی ها ، این همان وضعیتی بوده است که کودکی شان را در آن سپری کرده اند . اما هنگامی که فرد قربانی همین دید و ادراک را به روابط بزرگسالی خود منعکس می کند ، دیگر برای دیگران اجتناب ناپذیر خواهد بود که او را تنها بگذارند و مایوسش کنند .

 

بعضی از قربانی ها تا بدانجا پیش می روند که همسر نامناسبی نیز انتخاب می کنند ؛ صرفا از این رو که مورد تعدی و آزار قرار بگیرند و عملا نیز قربانی شوند ؛ تا به خود و دیگران ثابت کنند که حقیقتا یک قربانی واقعی هستند . قربانی ها اغلب تنها از قربانی های دیگر دوست می گیرند . چرا که فقط یک قربانی است که می تواند آن ها را به درستی درک کند .

 

4- قربانی ها خشم خود را آشکارا بروز نمی دهند . آنان به ندرت در این باره رک هستند و ترجیح می دهند که با قیافه ای ناراحت و رنجیده به خود گرفتن ، به شما احساس گناه بدهند ؛ به جای آنکه حس ترحم  شما را از دست بدهند و برطبق حس خصومت و تنفر حقیقی شان عمل کنند و در برابر شما بایستند . آنان جملاتی به کار می برند که ظاهرا نیز خصومت آمیز نیستند ؛ اما به طرزی غیر مستقیم خصومت و تنفرشان را نسبت به شما می رسانند . این جملات در ضمن کمک می کنند که آن ها ظاهر « غیر عصبانی » خود را نیز حفظ کنند .

به عنوان مثال ، ممکن است زنی به دلیل این موضوع که نامزدش تولد او را ،آنچنان که مطلوب او بوده است برگزار نکرده و تنها به یک « کارت تبریک تولد » اکتفا کرده باشد ، می گوید :« به گمان من موضوع فقط این است که ما دو تا ، دو جور مختلف بار آمده ایم . بعضی از خانواده ها برای « احترام قائل بودن » به احساسات دیگران ارزشی قائل نیستند.» هنگامی که نامزد این خانم او را متهم می کند که به او برچسب « بی احساسی » و « بی عاطفگی » زده است ، با تعجب و از روی ناباوری در جواب می گوید :« عزیزم ، من هرگز کلمه «بی عاطفه » را درباره تو به کار نبردم بلکه فقط به این اشاره کردم که انسان ها چگونه با یکدیگر فرق دارند .» این زن می توانست به مراتب صادق تر باشد و بگوید :« از اینکه تولدم را فقط با یک کارت احمقانه تبریک گفتی و موجب شدی تا احساس کنم برای تو مهم نیستم ، از دستت عصبانی هستم .»

 

قربانی ها اغلب مسامحه کاری دارند که کارها را مرتبا به بعد موکول می کنند ؛ چرا که به خود اعتماد کافی ندارند تا بتوانند اقدامی صورت دهند اینطور به نظر می آید که برای جلب حمایت به شما متکی هستند ؛ اما در نهایت خواهید دید که این« حمایت »نیست که می خواهند ؛ بلکه « نجات داده شدن » است

5-قربانی ها اینطور فکر می کنند که ضعیف و درمانده هستند . آن ها متخصص « تفکر منفی» اند . « نمی شود » ،« هرگز » و...  اینها عبارت های متداول و رایجی هستند که بیشتر از زبان قربانی ها شنیده می شود . قربانی ها اغلب مسامحه کاری دارند که کارها را مرتبا به بعد موکول می کنند ؛ چرا که به خود اعتماد کافی ندارند تا بتوانند  اقدامی صورت دهند اینطور به نظر می آید که برای جلب حمایت به شما متکی هستند ؛ اما در نهایت خواهید دید که این« حمایت »نیست که می خواهند ؛ بلکه « نجات داده شدن » است . این امکان وجود دارد که قربانی های بزرگسالی عملا در کودکی قربانی شده باشند . به این معنا که از لحاظ جنسی ، جسمانی و عاطفی نیز مورد اذیت و آزار قرار گرفته باشند . در نتیجه ضعف و ناتوانی که در کودکی تجربه کردند ، موجب شد که تصمیم ناخودآگاه بگیرند :« من ضعیف هستم ، تو روی من سلطه و نفوذ داری . » یا به عبارت دیگر :« من«خوب» نیستم ، تو « خوب » هستی .»

 

6- قربانی ها الگوهای همیشگی و منفی خود را در روابط زندگی شان مرتبا تکرار می کنند ؛ زیرا نمی خواهند خاستگاه و منشاء این الگوها را کشف کنند ، هنگامی که مشکلی پیش می آید، شخص قوی از خود می پرسد:« چرا چنین چیزی برای من اتفاق می افتد و من چگونه می توانم آن را تغییر دهم ؟»

اما پرسش یک قربانی این خواهد بود .« چرا چنین چیزی برای من اتفاق افتاد . چرا من این قدر بدشانس هستم ؟ »

هنگامی که یک قربانی بیشتر بر روی جنبه رنج و محنت بحران پیش آمده تمرکز می کند ، به جای آنکه دلیل وقوع و راه چاره را جویا شود که چگونه می توان از تکرار آن جلوگیری کرد ، دیگر طبیعی است که خود را از این فرصت که از اشتباهاتش بیاموزد محروم میکند.

 

گروه دیگری که ممکن است برای ازدواج مناسب نباشند ، افرادی هستند که تمایل به کنترل دیگران دارند

این افراد دقیقا برعکس افراد قربانی رفتار می کنند . و تمایل دارند که بر رفتار افراد دیگر نظارت داشته باشند و انتظار دارند که همه مطابق با میل آنها رفتار کنند .

 افراد قربانی همیشه متقاضی کمک دیگران هستند اما افرادی که تمایل به کنترل دیگران دارند هرگز از کسی درخواست کمک نمی کنند . در اینجا نیز ذکر این نکته لازم است که این حالت در حد متوسط در همه افراد وجود دارد و اکثر افراد تمایل دارند که تا حدودی اوضاع و احوال زندگی خود را به دست بگیرند اما در افرادی که تمایل به کنترل دیگران دارند یا اصطلاحا معتاد به کنترل نامیده می شوند این صفت حالت افراطی دارد . و تمایل دارند که تمام اوضاع و شرایط را در کنترل خود بگیرند .

 

معتادان به کنترل دارای ویژگیهای زیر هستند

1- از لحاظ احساسی بسته اند و به سادگی احساسات آسیب پذیری و عواطف خود را بروز نمی دهند .

2-از این که بپذیرند که به شما نیاز دارند ، خوششان نمی آید .

3- آنقدر به شما احتیاج دارند که می خواهند تمامی وقت شما را در کنترل خود داشته باشند . از این رو حس مالکیت زیادی بر شما دارند و در ضمن بسیار نیز حسود هستند.

4- به راحتی از دست شما و دیگران ناراحت می شوند و هرگاه چیزی مطابق آن ها نباشد و یا احساس کنند بر اوضاع و امور کنترل کافی ندارند ، می رنجند و یا عصبانی می شوند .

5-نسبت به عادات زندگی ، امور روزمره ، کار و ... وسواسی باشند . بنابراین زندگی با آن ها می تواند بسیار مشکل و دشوار باشد .

6- سعی در کنترل انتخاب ها و عادت های اطرافیان خود دارند . همکاران ، دوستان ، بچه ها و شما .

7-از اینکه کسی به آن ها بگوید چه کار کنند ، اصلا خوششان نمی آید ؛ چرا که احساس می کنند دیگر کنترل دست آن ها نیست .

8-ممکن است مشکلات جنسی داشته باشند : معذب بودن در رختخواب ، جانبداری مفرط از بعضی گرایش ها و سلیقه ها در رابطه با مسائل جنسی .

9-به سختی می توانند بعد از کار و یا آخر هفته ها و در تعطیلات استراحت کنند و کمی بیاسایند . این امکان وجود دارد که معتاد به کارشان باشند .

10- ممکن است بسیار بی صبر ، عجول و کم طاقت بوده در نتیجه بسیار تحریک پذیر باشند .

11- امکان دارد والدینی بسیار سلطه جو و انتقاد گر شوند ؛ در حالیکه می دانیم ، نوزادان و کودکان اصولا «کنترل ناپذیر » هستند . پس این حالت می تواند در فرزندپروری هم ایجاد مشکل نماید .

افرادی که در کودکی توسط بزرگترها و یا اوضاع و شرایط کنترل می شده اند و این کنترل موجبات ضعف آن ها را سبب شده است ، ممکن است این تصمیم ناخودآگاه را گرفته باشند که هرگز در بزرگسالی اجازه ندهند کنترل چیزی از دست شان خارج شود .

در مقاله ی بعد به بررسی دو گروه دیگر از افراد می پردازیم : افرادی که دارای اختلالات جنسی هستند و افرادی که هنوز به بلوغ فکری نرسیده اند ، رفتار کودکانه دارند و بیشتر به یک پدرومادر احتیاج دارند تا به یک همسر .

 

 

سرور حاجی سعید

بخش کلوب ازدواج تبیان


در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت