بالاخره سکوت کنیم یا سخن گوییم
بالاخره سکوت کنیم یا سخن گوییم؟
آیا تا به حال شده حرفی بزنید و آرزو کنید ای کاش هرگز دهان باز نکرده بودید و یا جایی چیزی باید می گفتید و نابجا سکوت اختیار کرده باشید و در حسرت مانده باشید؟ گاهی سرگردان می شویم که بالاخره سکوت کنیم یا نه سخن بگوییم در حالی که در آموزه های دینی ما هم به سکوت سفارش شده و هم به سخن گفتن.
سخن گفتن و تبعاتش
اتفاق افتاده که حرفی را نباید به زبان بیاوری اما از بد روزگار زبان در دهان نگاه نداشتی و شد آنچه نباید میشد . اینجاست که سکوت بهتر از حرف زدن است . عواقبی که سخن بیجا به همراه دارد بی شمار است در ذکر آشوبهای آن این ذکر مولوی کافیست :
ظالم آن قومی که چشمان دوختند زان سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند
و شاید خودمان حداقل یکبار عواقب سخن بی جا را تجربه کرده باشیم سخنی که روابط میان دو یا چند نفر را تیره و تار کرده ، فردی را از حق مسلمش محروم کرده و زندگی را تباه و امیدی را ناامید کرده و شمردن تمام آنها از حوصله خارج است . و این جز زبانی سرکش نیست که نه تنها به خود صاحب سخن آسیب میرساند بلکه اطرافیان از گزند سخنان او نیز در امان نیستند .« همانا این زبان سرکش صاحب خود را به هلاکت میاندازد » ( نهج البلاغه دشتی خطبه 176) «سخن در بند توست تا آن را نگفته باشی چون گفتی تودر بند آنی» . ( همان / حکمت 381 ) اینگونه است که انسان خود را اسیر بی ارادگی اش میسازد .
سکوت و ناشناختهها
در برابر سخن گفتن سکوت قرار میگیرد ، اما آیا همیشه سکوت ارزشمند است ؟ یکی از تبعاتی که سکوت با خود به همراه دارد ناشناخته ماندن است به قول شاعر تا مرد سخن نگفته باشد در و گهرش نهفته باشد و این شعر اشاره به سخن حضرت امیر دارد که فرمودند : «سخن بگویید تا شناخته شوید زیرا که انسان در زیر زبانش نهفته است» . ( نهج البلاغه دشتی / حکمت 392 )
برای سکوت فوایدی را نیز میتوان ذکر کرد از آن جمله میتوان هنگام عصبانیت سکوت بهترین رفتار است چرا که ممکن است کلامی از دهان خارج شود که بعد از به خاطر آوردن آن خودمان شرمگین شویم .
کدامیک ارزشمندتر است سکوت یا سخن؟
شاید شما هم مثل من بارها و بارها از ارزشمندی سکوت در برابر سخن ، شنیده باشید تا جایی که آن را ارزشمندتر از سخن گفتن تصور کنید . برای روشن شدن مطلب ، اینکه کدامیک ارزشمندتر است به روایات متوسل میشویم . از امام زین العابدین در مورد سخن گفتن و خموش بودن پرسش کردند که کدامیک از این دو از دیگری برتر است .
امام (علیه السلام) فرمودند: هر یک از این دو آفاتی در بر دارد که اگر از آفات دور بماند تردیدی نیست که کلام از سکوت برتر است ، پرسید چگونه کلام از سکوت برتر است با وجود اینکه خطرها همه متوجه کلام است و سکوت زیانی ندارد ؟ امام فرمود : خداوند پیامبران و جانشینان آنان را به سکوت کردن و خاموش زیستن مبعوث نکرده است آنها مأمور بودهاند که مردم را هدایت نمایند و این رهبری جز با کلام و ارشاد تأمین نمیشد . امتهای آن پیامبران با اطاعت از رهبری آنان مستحق بهشت شدند . ولایت پروردگار با سخن گفتن آغاز و انجام یافت و مردم از عذاب الهی به برکت کلام الهی رهایی یافتند هر چه بوده و هست از کلام و سخن گفتن است ، آنگاه فرمود من هرگز رتبه ماه را با آفتاب برابر نمیدانم یعنی گفتار به مانند روشنی آفتاب و سکوت در رتبه به منزله ماه میباشد و این دو با هم برابر نیستند سپس فرمود چون تو سکوت را در ذات خود آن بی خطر پنداشتی بدین جهت او را بر کلام تفضیل دادی با اینکه قطعاً کلام از سکوت برتر است .
ملاک سخن گفتن
نتیجه اینکه زبان به عنوان یکی از اعضای قابل توجه بدن آدمی وظیفه خطیری را بر عهده دارد و آن نشان دادن و ظاهر ساختن اندیشه و طرز تفکر انسان است . در کنار رفتار و حرکات و سکنات ، این بیان و کلام آدمی است که قالب روحی اورا به نمایش میگذارد و اگر آداب آن رعایت شود آفاتی نیز به دنبال نخواهد داشت در تأثیر سخن همین کلام امام بس که فرمودند : بسا سخن که از حمله مسلحانه کارگرتر شود . ( نهج البلاغه دشتی / حکمت 394 ) اما کدام سخن ؟ سخنی که از روی عقل و اراده بیان شده باشد حضرت در خطبه 176 نهج البلاغه در این به اره میفرمایند : همانا زبان مومن در پس قلب او و قلب منافق از پس زبان اوست . زیرا هر گاه بخواهد سخنی بگوید نخست میاندیشد ، اگر نیک بود اظهار میدارد و چنانچه ناپسند پنهانش میکند ، در حالیکه منافق آنچه بر زبانش میآید میگوید و نمیداند چه به سود او و چه به ضرر اوست .
مریم پناهنده
بخش نهج البلاغه تبیان
منابع :
1.نهج البلاغه ترجمه دشتی
2.شرح خطبه متقین در نهج البلاغه ، مجتبی علوی تراکمه ای
3. اوصاف پارسایان ، عبدالکریم سروش