دلی به وسعت بی کرانه ها(متن مجری، شهادت حضرت علی(ع))

یک متن مجری زیبا برای برگزاری مراسم شهادت حضرت علی (ع) درمدارس خدمتتان تقدیم می گردد....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 دلی به وسعت بی کرانه ها

(متن مجری، شهادت علی (ع))

با عرض سلام خدمت تمامی دبیران پرورشی عزیز و

دانش آموزان گرامی

 

ضمن گرامی داشت شب ها ی قدر و تسلیت به ایام سوگواری امام اول شیعیا،ن امیر مومنان حضرت علی علیه السلام، مرکز یادگیری سایت تبیان طبق روال همیشه، متنی مرتبط با این ایام ، به منظور استفاده ی شما عزیزان، ارائه نموده است.

 

امید است که مورد عنایت و استفاده ی شما قرار گیرد.

 

 

مردی بود از قبیله آفتاب با دلی به وسعت‏بی‏کرانه‏ها

او را نه زمانه می‏شناختش، نه زمانیان

 

اندیشناک بود بر «قوم خویش‏» و بر «ابنای روزگار» و

بیمناک بر هوس هایی که چشم های بصیرت را به یغما برده بود.

به قدری که بر سرگذشت پیشینیان آگاه بود، بر سرنوشت آیندگان نیز اندیشه می‏کرد...

 

چه شامگاهان که سر بر بالین آسایش نمی‏نهاد مگر با قیام و قعود عارفانه‏اش

 

و چه صبحگاهان که برنمی‏خاست جز با کمر بستن به خدمت خلق

 

به که می‏مانست که کسی را با وی مانندی نبود و که چون او می‏دانست که دانای اسرار مگو او بود.

 

در شجاعتش همه دانند که «اسد بیشه فتوت‏» بود و

                                                             

بر عدالتش همه معترف، تا بدانجا که «شهید عدالت‏» نام‏گرفت.

 

هیچ کس، چون او آن مقام نیافت، کعبه به یمن قدمش چاک می‏زند و مسجد به خونش، غسل طهارت می‏کند.

 

کدام مرشد و مرادی توانی یافت چون محمد که در لیله‏المبیت پیشمرگی او کند و کدام همسری توانی جست جز فاطمه که کوثر در شان اوست.

در نبرد هماوردی نداشت و در دوستی، نظیری نه!

 

روح بی‏قرارش جز درگاه نیایش، قرار نمی‏یافت، لطایف حکمی و آیات قرآنی حد کلام او بود

و عمل به احکام آن،

                                                  مرام او...

 

درس آموخته مکتب وحی بود و شکوه دین، جلوه‏ای از شگفتی‏های او. به برق نگاهی، رعدی در دلها برمی‏فروخت و به اشاره سرانگشتی، مس وجود، طلای حقیقت می‏شد و ...

اما آیا از غربت این اول مظلوم عالم همه شنیده‏ای:

از نجوای شبانه‏اش با چاه.

از گریه‏های غریبانه‏اش در نماز.

از شکیبایی ۲۵ سال، سکوت و خانه‏نشینی.

از تازیانه‏های ناجوانمردانه‏ای که بر پیکر فاطمه‏اش زدند.

از طعنه‏ها و سبک‏سری‏هایی که چون گرز گران بر سرش می‏کوفتند. و بیش از همه...

 تنهایی غریبانه علی

 

آن هم بعد از عروج مردی که وجودش از او هست ‏یافت و مرگ بانویی که هماره یکتا انیس و مونس او بود.

دیگر برای علی جز اندوه و تنهایی و غریبی چیزی نمانده است;

دیگر کسی را هماورد و همتای او نیست.

او در این عالم تنها بود، مظلوم زیست و مظلومانه نیز زندگی را بدرود گفت.

 


مرکز یادگیری سایت تبیان

تجمیع و تنظیم: نوربخش

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت