آوینی درباره ماهواره چه می‏گوید؟

از تو می‏پرسم: اگر چنین می‏شد که بتوان برنامه‏های ماهواره‏ها را با همین آنتن‏های معمولی تلویزیون گرفت، ما چه می‏گفتیم؟ آیا درست بود که بگوییم: خوب! تکلیف ماهواره‏ها را روشن کردیم؟... نه! »
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آويني درباره ماهواره چه مي‏گويد؟


از تو مي‏پرسم: اگر چنين مي‏شد که بتوان برنامه‏هاي ماهواره‏ها را با همين آنتن‏هاي معمولي تلويزيون گرفت، ما چه مي‏گفتيم؟ آيا درست بود که بگوييم: خوب! تکليف ماهواره‏ها را روشن کرديم؟... نه! »


باشگاه کاربران: سيد شهيدان اهل قلم پانزده سال پيش ـ شايد کمي قبل يا بعدتر ـ درباره ويدئو در مقاله‏اي زيبا و جذاب و البته سينمايي و ديالوگ‏مانند، نظراتي ارائه داده است که در درون آن درباره ماهواره نيز صحبت‏هاي جالبي دارد. البته همين سخنان سيد مرتضي آويني را مي‏توان به اوضاع فرهنگي امروز و نقش مديران بخش فرهنگ در زمينه مبارزه با انواع محصولات فرهنگي غرب که براي مبارزه نرم با انقلاب اسلامي و به قول حضرت آقا شبيخون فرهنگي به کشورمان گسيل داده مي‏شوند، تعميم داد. با توجه به آنکه نظرسنجي تبيان از کاربران، درباره ماهواره همچنان ادامه دارد، بي‏ارتباط ندانستيم تا نظر شهيد آويني درباره ماهواره را براي شما بازنشر کنيم.

گفتم: «خدا را شکر که تکليف ويدئو را هم روشن کرديم» نگاهي از سر تعجب آميخته با تمسخر کرد و پرسيد: «شما روشن کرديد؟!»

پرسيدم: «مگر جز اين است؟»

جواب داد: «ببين دوست من! اگر هم اين طور باشد که تو مي‏گويي، هر چند من ترديد دارم، اما باز هم بايد گفت که ويدئو تکليف خودش را روشن کرده است»

از نگاهم دريافت که بايد روشن‏تر حرف بزند. گفت: «اين ويدئوست که تکليف ما را روشن کرده است، نه ما تکليف آن را. مگر ما مي‏توانستيم تصميم ديگري جز اين اتخاذ کنيم؟»

پرسيدم: «مگر نمي‏توانستيم؟»

جواب داد: «نه! خود غربي ها که ويدئو را اختراع کرده‏اند، آن را "رسانه ياغي" خوانده‏اند؛ چه برسد به ما که در برابر اين "رسانه ياغي و طاغي" کاملاً دست و پايمان را گم کرده‏ايم. ببين! اگر ما مي‏توانستيم ديواري اختراع کنيم که جلوي ورود ويدئو را به کشور بگيرد و آنگاه چنين حکمي صادر مي‏کرديم که الآن کرده‏ايم [اين مقاله مربوط به زماني است که اعلام شد دستگاه ويدئو و فيلم‏‎هاي آن ممنوع است!]، درست بود که بگوييم تکليف ويدئو را ما روشن کرده‏ايم. اما چنين نيست؛ ويدئو رسانه‏اي است که از هر مرزي عبور مي‏کند و به هر جا که تمدن امروز رفته است، وارد مي‏شود و هيچ راهي هم براي ممانعت وجود ندارد. شاهد مثالش هم کشور خودمان. از تو مي‏پرسم: اگر چنين مي‏شد که بتوان برنامه‏هاي ماهواره‏ها را با همين آنتن‏هاي معمولي تلويزيون گرفت، ما چه مي‏گفتيم؟ آيا درست بود که بگوييم: خوب! تکليف ماهواره‏ها را روشن کرديم؟... نه! »

و بعد نـاگهان مثل آنکه چيـزي به ذهنش خطور کـرده بـاشد، گفت: «شازده کـوچولو را خوانده‏اي؟»

گفتم: «آره»

گفت: «حکايت ما، حکايت آن پادشاه است که شازده کوچولو در ستاره اول ديد. پادشاه فرمان‏هاي عاقلانه‏اي مي‏داد؛ چرا که علاقه‏مند بود که فرمان‏هايش اجرا شود. مثلاً وقتي شازده کوچولو مي‏پرسيد: اجازه هست بنشينم؟ پادشاه مي‏گفت: به تو فرمان مي‏دهم که بنشيني! و يا وقتي شازده کوچولو از شدّت خستگي خميازه مي‏کشيد، به او فرمان مي‏داد که حتماً خميازه بکشد و رودربايستي نکند! و چون شازده کوچولو مي‏گفت: ديگر خميازه‏ام نمي‏آيد، پادشاه فرمان مي‏داد که: خُب! حالا که اين‏طور است به تو فرمان مي‏دهم گاهي خميازه بکشي و گاهي هم نکشي...»

گفتم: «عجب کتاب خوبي است اين شازده کوچولو! "زمين انسان‏ها" را هم خوانده‏اي؟»

خنديد و گفت: مي‏خواهي از تبعات قبول واقعيت فرار کني؟ چه من زمين انسان‏ها را خوانده باشم و چه نخوانده باشم، ماهواره دارد مي‏آيد... مي‏خواهم بگويم تکليف ويدئو را آن‏وقت مي‏بايست روشن مي‏کرديم که ويدئو شهرهاي کشور ما را تسخير نکرده بود. حالا که حتي در يک شهر مذهبي مثل کاشان حدّاقل پنج دستگاه ويدئو [منظور پنج برند توليد کننده دستگاه ويدئو است] وجود دارد و قيمت آن هم، هم‏طراز با ساير وسايل برقي مجاز است و کرايه نوار حتي از ماست پاستوريزه (!) هم ارزان‏تر است، درست آن است که بگوييم ويدئو تکليف ما را روشن کرده است و چند وقت ديگر ماهواره تکليف ما را روشن خواهد کرد!»

گفتم: «مثل اين‏که خيلي از اين وضعي که پيش آمده خوشحالي؟ پس آن همه شعارهايي که درباره غرب وغرب‏زدگي مي‏دادي کجا رفت؟»

جواب داد: «نه جانم! تو موضوع را اشتباه فهميده‏اي. بيان واقعيات چه ربطي به اين حرف‏ها دارد؟ ما بايد بدانيم که در چه دنيايي زندگي مي‏کنيم و با توجه به اين واقعيت‏‎ها، راه‏هايي براي حفظ فرهنگ خودمان و مبارزه با غرب پيدا کنيم. با فرار کردن و انزوا گرفتن و ديوار به دور خود کشيدن که مسأله ما حل نمي‏شود. ما عادت کرده‏ايم که براي دور ماندن از خطرات، اصل را بر پرهيز بگذاريم. اين واکنش تا آنجا کارساز است که بتوان از منطقه خطر فاصله گرفت. وقتي طوري در محاصره خطر واقع شديم که ديگر امکان فرار کردن وجود نداشته باشد، بايد جنگيد و محاصره را شکست. از همان آغاز، جامعه دين‏دار در برابر غرب و مظاهر آن همواره چاره را در آن مي‏يافته که پيله‏اي امن براي خود دست‏وپا کند و به درون آن بخزد. اوايل کار حتي با تأسيس مدرسه هم مخالفت مي‏ورزد... و اگر از اين نظرگاه بنگريم، چه بسا که حق را نيز به او بدهيم؛ مدارس جديد براي حفظ و توسعه وضع موجود ايجاد شده‏اند و دين مأمور به تحول است. اما تقدير اين بوده است که تمدن جديد همه دنيا را تسخير کند و جامعه ديني ناگزير به ميدان يک مواجهه بسيار جدي کشيده شود. همين عکس العملي که اکنون در برابر ويدئو وجود دارد پيش از اين در برابر راديو و بعد تلويزيون نيز وجود داشته است. اين مواجهه، توفيقي اجباري است که به انکشاف حقيقت دين مدد خواهد رسانيد و نه فقط مددرساني، که اصلاً در عالمي که حقايق به اضدادشان شناخته مي‏شوند، اين تنها راه ظهور و انکشاف حقيقت دين است. حقيقت دين در جهاد رخ خواهد نمود نه در رهبانيت؛ و پناه گرفتن در پس ديوارها و صندوق‏خانه‏ها در مواجهه با دنياي جديد نوعي رهبانيت است... در اين مواجهه ما خواهيم آموخت که...»

گفت: «حکايت ما، حکايت آن پادشاه است که شازده کوچولو در ستاره اول ديد. پادشاه فرمان‏هاي عاقلانه‏اي مي‏داد؛ چرا که علاقه‏مند بود که فرمان‏هايش اجرا شود. مثلاً وقتي شازده کوچولو مي‏پرسيد: اجازه هست بنشينم؟ پادشاه مي‏گفت: به تو فرمان مي‏دهم که بنشيني!

تاب نياوردم تا حرف‏هايش تمام شود و گفتم: «اگر در اين مواجهه همه چيز از دست برود چه؟»

نگاهي کرد که معلوم بود حوصله‏اش از دست حرف‏هاي من سر رفته است. با طمأنينه گفت: «مگر تاريخ نخوانده‏اي؟»

جواب دادم: «منظورت را نمي‏فهمم»

گفت: «مگر ما تنها ميراث‏داران اين دين هستيم؟ و يا مگر دين اسلام لاي پنبه و زرورق حفظ شده است؟ و تازه مگر اين ماهواره‏ها راشيطان در مدار زمين نگه داشته است؟ دوست من! ضعف ماست که دشمن را قدرت‏مند جلوه مي‏دهد. ما تا آنجا بنيان کارمان را بر گريختن و پناه گرفتن گذاشته‏ايم که از يک نوار ويدئو هم دشمني غول‏پيکر براي خودمان تراشيده‏ايم. مگر اين نوار بي‏زبان فقط در برابر فيلم‏هاي مبتذل حساسيت دارد و مثل آن دستگاه فتوکپي که در فيلم «فرماندار» بود از صفحات نهج البلاغه کپي نمي‏گيرد؟ اگر قرار بود که دين و دين‏داري مغلوب ويدئو شود که تا به حال در برابر مظاهر دنياي جديد اثري از آثار آن بر جاي نمانده بود... و تازه، اين رسانه تنها براي ما نيست که ياغي است؛ امپراتوري خبري غربي‏ها را نيز به خطر انداخته است» و بعد حرفش را قطع کرد و پرسيد: «راستي مگر خبر جديدي در اين باره شنيده‏اي؟»

جواب دادم: «نه! همان که تو هم شنيده‏اي: قرار است به شازده کوچولو امر کنيم که هر وقت خواست خميازه بکشد و هر وقت هم که نخواست خميازه نکشد»

خنديد و گفت: «نه بابا! مثل اين‏که تو آن قدرها هم که من فکر مي‏کردم بي‏ذوق نيستي!»

مجموعه مقالات شهيد آويني/ فرهنگ و تهاجم فرهنگي


باشگاه کاربران تبيان ـ ارسالي از: zeinabsadat313

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت