قصه، برای هدایت و اتمام حجت
قصه، براي هدايت و اتمام حجت
کاوشي در اهداف و ويژگيهاي قصههاي قرآني
خداوند در آيه 62 سوره آل عمران، حقيقي بودن قصههاي قرآني را جلوهاي از عزت و حکمت خداوند ميداند تا اين گونه روشن سازد که اهداف و فلسفه معقولي در پس اين قصه گويي است که ميبايست خواننده و شنونده به آن توجه داشته باشد.
قصههاي قرآني، بخش زيادي از آيات قرآني را تشکيل ميدهد. اين بدان معناست که قصه در حوزههاي گوناگون آموزشي، تربيتي و هدايتي نقش بسيار تأثيرگذاري دارد.
البته قصه غير از داستان است؛ چرا که ويژگي بسيار مهمي که قصه را از داستان جدا ميکند، عنصر حقيقت و واقعيت است. در قصه به ويژه قصههاي قرآني، عنصر واقعيت در کنار حقيقت موج ميزند.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با مراجعه به آيات قرآني، نقش قصه را در فرهنگ قرآني و روشها و شيوههاي آموزشي، تربيتي و هدايتي آن، تحليل و تبيين نمايد.
قصههاي حق و باطل
قصه مشتق از واژه عربي قص است. اين واژه به معناي دنباله روي از اثري است. قصص جمع واژه قصه به معناي اخباري است که پي در پي ذکر و بيان ميشود.
در فرهنگ قرآني، واژگاني چون قصه، حديث، نبا و مشتقات آن براي بيان اين معنا به کار رفته است. از نظر قرآن، قصه ميتواند به دو دسته قصههاي باطل و قصههاي حق تقسيم شود. از اين رو قصههاي قرآني را با قيد حق، از ديگر قصهها متمايز و جدا ميسازد. (آل عمران، آيه 62)
خداوند در آيات بسيار از جمله 246 تا 252 سوره بقره و 27 سوره مائده و 120 سوره هود و 111 سوره يوسف و 13 سوره کهف و 99 سوره طه به اين نکته توجه داده است. خداوند در آيه 62 سوره آل عمران، حقيقي بودن قصههاي قرآني را جلوهاي از عزت و حکمت خداوند ميداند تا اين گونه روشن سازد که اهداف و فلسفه معقولي در پس اين قصه گويي است که ميبايست خواننده و شنونده به آن توجه داشته باشد.
فلسفه و اهداف قصههاي قرآني
فلسفه و اهداف حکيمانه و خردمندانهاي که در پس قصههاي قرآني و حق آن قرار دارد، آن را از قصههاي خرافي، باطل و داستان گويي جدا ميسازد. (نمل، آيات 6 و 7) خداوند براي قصههاي قرآني اهداف چندي را بيان کرده است که در اين جا به برخي از آنها اشاره ميشود.
1-تبيين حقايق: از مهمترين اهداف قصههاي قرآني، تبيين حقايق هستي است. گزارش از واقعيت براي تبيين حقايق از جمله فلسفههاي قصههاي قرآني است که در آياتي از جمله 249 تا 251 سوره بقره به آن اشاره شده است. خداوند از طريق قصههاي قرآني حقايقي را درباره نبوت، حقانيت پيامبر، حقانيت معاد و رستاخيز بيان ميکند.
2-تفکر: قصههاي واقعي قرآن، اين فرصت را به بشر ميدهد تا در شناخت حقيقت از آن بهره گيرند و با تفکر در آنها، مسير حق را از باطل جدا سازند و راه درست زندگي را بياموزند. خداوند با بيان قصه بلعم باعورا مردم را به حقيقتي بزرگ رهنمون ميسازد. آن حقيقت اين است که رسيدن به مقامات عرفاني نميتواند موجب عصمت شود؛ چرا که انسان ميتواند از مقامات عرفاني و حقيقت آن جدا شود و تنها از آن براي کسب ماديات و زندگي پست دنيوي استفاده کند. اين قصههاي واقعي موجبات تفکر و انديشه ميشود و آدمي را با حقايق پيچيده هستي آشنا ميسازد. (اعراف، آيات 175 و 176 و کشاف، زمخشري، ج 2، ص 178)
خداوند از طريق قصههاي قرآني حقايقي را درباره نبوت، حقانيت پيامبر، حقانيت معاد و رستاخيز بيان ميکند.
3-اتمام حجت: از احکام مستقل عقل و مستقلات عقلي، قبح مجازات بي اتمام حجت است. به اين معنا که عقل هرگونه کيفر بدون هشدار و اتمام حجت را نميپذيرد و آن را زشت مي شمارد و از مصاديق ظلم و خروج از دايره عدل ميداند. از اين رو خداوند پيامبران را با کتاب و حجت به سوي بشر فرستاده و او را نسبت به دوزخ انذار داده و از نباء عظيم قيامت آگاه ساخته است. قصههاي قرآني نيز در همين دايره اتمام حجت قرار ميگيرد؛ خداوند در آياتي از جمله 37 و 38 سوره فرقان و 12 و 14 سوره ق، بيان قصههاي اصحاب رس و نابودي آنان را به عنوان اتمام حجتي براي اهل مکه مطرح ميکند. اين بدان معناست که قصههاي قرآني به هدف اتمام حجت از سوي خداوند بيان شده است.
4- تذکر و يادآوري: از ديگر اهداف قصههاي قرآني، بيدارباش و يادآوري است که در آياتي از جمله 120 سوره هود و 99 سوره طه به اين کارکرد قصههاي قرآني اشاره شده است.
5- استقامت: توجه انسان به قصههاي پيامبران و سرنوشت اقوام مؤمن و کافر، انسان را نسبت به موقعيت و وضعيت خود آگاه و هوشيار ميکند و زمينه روحي و رواني براي استقامت و پايداري را در انسان تقويت ميکند. (هود، آيات 49 و 100 و 112)
6- آرامش: از ديگر اهداف قصههاي قرآني ايجاد قوت قلب در مخاطبان است. خداوند به صراحت در آياتي از جمله 120 سوره هود ذکر قصههاي پيامبران براي حضرت محمد(ص) را موجب آرامش و قوت قلب آن حضرت (ص) ميداند و در آيات ديگر از جمله 49 سوره هود و 34 سوره انعام و 101 سوره اعراف بر اين کارکرد قصههاي قرآني تاکيد ميکند.
7- عبرت آموزي: از ديگر کارکردها و اهداف قصههاي قرآني، عبرت آموزي است. (حجر آيات 51و 57 و 77)
8- علم و دانش: از ديگر کارکردهاي قصههاي قرآني ميتوان به علم تاريخ و آگاهي از احوال پيشينيان و زدايش ابهام و ترديد از مقاطع پنهان تاريخ اشاره کرد.
9- عبوديت: از ديگر فلسفهها و اهداف قصههاي قرآني، تبيين چگونگي عبوديت و بندگي خداوند است. بسياري از اين قصهها در راستاي تبيين اين مهم بيان شده است. خداوند به صراحت در آيات 57 تا 64 سوره زخرف به اين فلسفه قصههاي قرآني اشاره ميکند.
10- تفهيم حقايق: قرآن افزون بر تبيين حقايق هستي، با قصههاي قرآني ميکوشد تا حقايق قرآني را در شکل تمثيل و وقايع تاريخي به همه مخاطبان انتقال دهد.
11- دلداري و تسلي بخشي: از ديگر اهداف قصههاي قرآني تسلا بخشي و دلداري به مخاطبان است تا بدانند که امتهاي پيشين نيز براي رسيدن به اهداف عالي همواره با مشکلاتي مواجه بودهاند و اين گونه نيست که حقيقت به سادگي آشکار شود و مورد استقبال و پشتيباني قرار گيرد. بيان قصه برادران يوسف (يوسف، آيات 102 و 103) قصه نوح (هود، آيات 48 و 49) و سرگذشت اصحاب کهف (کهف، آيات6و 9) به هدف تسلا و دلداري به پيامبر(ص) و مؤمنان و مخاطبان قرآن است.
براي قصههاي قرآني اهداف و فلسفههاي ديگري نيز بيان شده است که همين اهداف پيش گفته به يک معنا دربردارنده آن اهداف نيز ميباشد. به اين معنا که اهداف ديگر، يا مصداقي از کليات بيان شده است يا اين که به نوعي با اهداف ياد شده همپوشاني دارد.
ويژگيهاي قصههاي قرآني
چنان که بيان شد، قصههاي قرآني، قصههايي با عناصر بيان واقعيت و تبيين حقيقت است بنابراين، قصههاي قرآني گزارشي از وقايع تاريخي است که به هدف تبيين و تحليل حقيقت و تفهيم آن بيان شده است.
خداوند تنها منبع قصههاي قرآني را وحي الهي بر مي شمارد تا اين گونه آن را از ديگر قصهها جدا سازد؛ زيرا اين قصهها از منبع وحي الهي به بشر رسيده و خداوند است که اين قصهها را بيان کرده است. (بقره، آيات 246 و 252 و اعراف، آيه101 و هود، آيات49 و 100 و 120 و آيات ديگر قرآن)
در حقيقت خداوند است که به تبيين قصههاي پيشينيان و موافقتها و مخالفتهاي آنان با پيامبرانشان پرداخته است (توبه، آيه70 و ابراهيم، آيه9 و نساء، آيه164) و پيامبر(ص) مأمور شده تا اين قصهها را براي مردم تبيين نمايد. (شعراء، آيه69 و حجر، آيه51)
از ويژگيهاي قصههاي قرآني آن است که مراعات ادب و اخلاق در آن شده است و با توجه به جنبه آموزشي، هدايتي و تربيتي قصههاي قرآني، به گونهاي بيان شده که درس آموزي داشته و به دور از هر گونه بدآموزي باشد. از اين رو در قصههاي قرآني در نقل داستانهاي مربوط به امور جنسي نيز ادب لازم و بايسته مورد ملاحظه قرارگرفته است. (حجر، آيات 51 و 68 و 71 و 75 و نيز سوره يوسف)
قصههاي قرآني، گاه به شکل کلي بيان شده است و تبيين جزئيات آن تنها در اختيار حضرت پيامبر(ص) به عنوان مفسر و مبين آيات قرآني است. بنابراين، در تبيين جزئيات بايد به سراغ پيامبر(ص) رفت. (بقره، آيات124 تا 127 و کهف، آيه83 و آيات ديگر)
خداوند تنها منبع قصههاي قرآني را وحي الهي بر مي شمارد تا اين گونه آن را از ديگر قصهها جدا سازد؛ زيرا اين قصهها از منبع وحي الهي به بشر رسيده و خداوند است که اين قصهها را بيان کرده است.
از ديگر ويژگيهاي قصههاي قرآني آن است که اين قصهها به صورت گويا و رسا گفته شده و از هر گونه پيچيدگي به دور است. (قمر، آيات 23 تا 32) خداوند در آيات بسيار، به اين ويژگي قصههاي قرآني در رسايي و روشنگري آن توجه داده که از آن جمله ميتوان به آيات 18 تا 22 سوره قمر اشاره کرد. قالب آسان و رسا و گوياي قصههاي قرآني اين امکان را به مخاطبان در هر سطح از فهم و ادراک ميبخشد تا بتوانند از قصههاي قرآني درس و عبرت گيرند. (قمر، آيات9 تا 17 و
33 تا 40)
البته برخي از قصههاي قرآني به درخواست مردم بيان شده که از آن جمله ميتوان به قصه ذوالقرنين اشاره کرد که پيامبر(ص) به مردم وعده ميدهد تا آن قصه را به رايشان بازگو کند. (کهف، آيه83)
از ديگر ويژگيهاي قصههاي قرآني آن است که تنها به بخشهاي مهم تاريخ که براي همه بشريت مفيد و سازنده است، توجه کرده و از پرداختن به تمام جزئيات خودداري کرده است مگر آن که جزئيات، تأثير شگرف و مهمي در اصل قصه داشته باشد. اين روش قرآن، به خوبي ميتواند براي نويسندگان قصه و گزارشگران وقايع و حوادث تاريخي آموزنده باشد؛ زيرا لازم نيست تا هر چيزي را نقل کرد.
از ديگر ويژگي قصههاي قرآني، تسلط و آگاهي کامل خداوند به تمام آشکار و نهان موضوع است. اين مسئله موجب ميشود تا تنها مسايل مهم و مفيد فايده را نقل کند و در تبيين و تحليل موضوع به درستي به موضوع بپردازد.
البته خداوند براي قصههاي قرآني خصوصيات و ويژگيهاي ديگر نيز برشمرده است که پرداختن به همه آنها بيرون از مجال يک مقاله است.
بخش ادبيات تبيان
منبع: کيهان