شيب تند کمدي ايراني
شيب تند کمدي ايراني
سينماي کمدي گرچه بهدليل قابليتهاي نهفته در انتقال مفاهيم، مهمترين گونه سينمايي قرن اخير است.
اما آنچنان که بايد جايگاه واقعي خود در سينماي ايران را پيدا نکرده است و اگرچه غالب فيلمهاي پرفروش دهه80 کمدي بودهاند اما با نگاهي دقيق متوجه ميشويم که اکثر اين آثار، مبتني بر قواعد آشناي فيلمفارسيها به قصه گويي و بسترسازي سطحي در شيوه برقراري ارتباط ميان کاراکترها پرداختهاند و به همين علت آنچه در اين عرصه رسانهاي بيش از همه موارد به چشم ميآيد نوعي سهلگيري نسبت به جريان اصلي سينماي کمدي ايران است که برآيندش با قواعد اجرايي حقيقي در اينگونه سينمايي تطابقي ندارد و اگر به ليست آثار کمدي پس از انقلاب اسلامي نگاهي بيندازيم جز چند نمونه اصيل و شاخص از موقعيتسازي کميک برآمده از نگاه نمادين و هجوگونه، در باقي موارد با معجوني از رقص، آواز، ابتذال پنهان در کلام و تصوير، استفاده مبتديانه از کليشهها و بسياري از گافهاي تصويري، کلامي و فني روبهرو ميشويم که سينماي کمدي ايران را تنها در حوزه سرگرمسازي، آن هم به وسيله شوخيهاي سردستي و کليشهاي و بهرهگيري غيرخلاقانه از قواعد جواب پسداده در اين ژانر محدود کرده است.
فضايي که به آن اشاره شد وضعيت کمدي را در شرايط کنوني ترسيم ميکند و ژانر پولسازي که در گذشته به واسطه تعريف صحيح از سرگرمسازي و پيام دهي کيفيتي دوچندان به سينماي ايران بخشيده بود و گاه نقدي گزنده را نسبت به شرايط ارائه ميداد، اکنون بهدليل همان پيشينه انتقادي در سيطره کليشهها قرار داده شده و بيان نقد از دريچه کمدي نسبت به ناکارآمديها در پرتو چنين شرايطي به رؤيايي زيبا ميماند. از زاويهاي ديگر در تحليل حضور مداوم، توليدات اصيل کميک در صدر جداول فروش سينماها، به شاخصههاي مهمي چون نقد فرهنگ شهري، نقد ساختارهاي سياسي و نگاه فانتزي و کاريکاتوري به مناسبات اجتماعي برآمده از ويژگيهاي دروني آدمها برميخوريم که آثار توليدي اين ژانر را از منظر ماندگاري و اثربخشي به بالاترين سطح مطلوبيت اجتماعي رسانده است.
فيلمهايي چون دلداده، زندگي شيرين، چراغ قرمز، دردسر بزرگ، زن بدلي، انتخاب، افراطيها، چشمک، شير و عسل، ناسپاس، سهگانه آقاي کارگردان و آثاري از اين دست بهعنوان مصاديق بارز بياخلاقي و ابتذال پنهان، مولفههايي را در جانمايه بيان و تصوير خود به کار بردند
بر مبناي اين بينش ميتوان به آثاري چون خواستگاري (مهدي فخيمزاده)، اجارهنشينها (داريوش مهرجويي)، روز باشکوه (کيانوش عياري)، همسر (مهدي فخيمزاده)، روز فرشته(بهروز افخمي)، آدمبرفي (داوود ميرباقري)، مرد عوضي (محمدرضا هنرمند)، مردآفتابي (همايون اسعديان)، دختر شيرينيفروش (ايرج طهماسب)، عينک دودي و دختر ايروني (محمد حسين لطيفي)، ليلي با من است (کمال تبريزي)، موميايي3 (محمدرضا هنرمند)، نان، عشق و موتورهزار (ابوالحسن داوودي)، مکس (سامان مقدم)، مارمولک (کمالتبريزي)، آتشکار (محسن اميريوسفي)، پسر آدم، دخترحوا (رامبد جوان)، سنپطرزبورگ (بهروز افخمي)، خروس جنگي (مسعود اطيابي) و ورود آقايان ممنوع (رامبد جوان) اشاره داشت که نمونههاي قابلقبول و مطرح کمدي ايراني هستند اما در کنار اين ليست، به سياههاي بيارزش ميرسيم که تنها با هدف کسب سود، تمامي آنچه در عالم واقعيت، مصداق ابتذال و هزل هستند در متن تصويري خود دارند و از بد روزگار مشاهده ميشود که جامعه نيز با اقبال نشان دادن نسبت به اين آثار، حجم توليدي آنها را افزايش ميدهند.
و اگر به ليست آثار کمدي پس از انقلاب اسلامي نگاهي بيندازيم جز چند نمونه اصيل و شاخص از موقعيتسازي کميک برآمده از نگاه نمادين و هجوگونه، در باقي موارد با معجوني از رقص، آواز، ابتذال پنهان در کلام و تصوير، استفاده مبتديانه از کليشهها و بسياري از گافهاي تصويري، کلامي و فني روبهرو ميشويم
فيلمهايي چون دلداده، زندگي شيرين، چراغ قرمز، دردسر بزرگ، زن بدلي، انتخاب، افراطيها، چشمک، شير و عسل، ناسپاس، سهگانه آقاي کارگردان و آثاري از اين دست بهعنوان مصاديق بارز بياخلاقي و ابتذال پنهان، مولفههايي را در جانمايه بيان و تصوير خود به کار بردند که منافي ارزشهاي ديني است و به نوعي يک اقدام نابهنجار فرهنگي و هنري محسوب ميشود.برآيند آنچه به آن اشاره داشتيم سينماي کمدي را از اصالت محتوايي و فرمي به بيمقداري و بيهويتي فني و مفهومي رسانده و استقبال جامعه از اين دست آثار به هيچ وجه نميتواند توجيهي بر ادامه توليد اين فيلمها باشد.
سينما و تلويزيون تبيان
همشهري / نيما بهدادي مهر