سوغات ما از سرزمین ملائک

اگر نیت کرده‌‌ای سالک طریق عشق باشی و قصد قربت نموده‌ای، باید بدانی روزگاری در این مسیر نورانی، بهترین خلایق زمان، اصحاب آخرالزمانی حسین(ع)، برای حق‌طلبی و ظلم‌ستیزی سر از پا نشناخته، گام‌های استوارشان را نهادند و چونان...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سوغات ما از سرزمين ملائک

نگاهي به سه مرحله سفر عرفاني زيارت مناطق جنگي

اگر نيت کرده‌‌اي سالک طريق عشق باشي و قصد قربت نموده‌اي، بايد بداني روزگاري در اين مسير نوراني، بهترين خلايق زمان، اصحاب آخرالزماني حسين(ع)، براي حق‌طلبي و ظلم‌ستيزي سر از پا نشناخته، گام‌هاي استوارشان را نهادند و چونان در برابر جنود کفر و نفاق بر ايمانشان پاي فشردند که جانان، بي سر و دست و پا به محضر خويش طلبيدشان و آنچه امروز از ايشان باقيمانده طريق نوراني است که دستگير ما بي‌سروپايان عالم خواهد شد.

 

اول: مسير رفت: آغاز بازگشت!

اگر نيت کرده‌‌اي سالک طريق عشق باشي و قصد قربت نموده‌اي، بايد بداني روزگاري در اين مسير نوراني، بهترين خلايق زمان، اصحاب آخرالزماني حسين(ع)، براي حق‌طلبي و ظلم‌ستيزي سر از پا نشناخته، گام‌هاي استوارشان را نهادند و چونان در برابر جنود کفر و نفاق بر ايمانشان پاي فشردند که جانان، بي سر و دست و پا به محضر خويش طلبيدشان و آنچه امروز از ايشان باقيمانده طريق نوراني است که دستگير ما بي‌سروپايان عالم خواهد شد.

اگر بر اين مهم آگاهي، از ابتداي مسيري که قرار است توبه و بازگشت تو به خويشتن حقيقي‌ات باشد، بر گذشته‌ات انديشه کن و بر رفتارت مواظبت نما، تا مهياي پذيرش نورانيتي شوي که آرزويش را داري!

مسير رفت، مسير تفکر و تأمل است، پس باب حکمت پروردگار، سکوت را، برگزين و از زوائد پرهيز کن!

بدان! از جايي که همه چيزش تو را به تن‌پرستي و هوسراني و ترک آرمان‌ها و ارزش‌ها فرا مي‌خواند روي گردانيده‌اي و به منزلگاه توبه‌کنندگان حقيقي و مشهد مجاهدان و سرسپردگان ولايت رهسپار شده‌اي و به‌راستي اين کجا و آن کجا؟!

بايد آماده شوي تا خود را از چنبره ولايت شيطان برهاني و با انتخاب و تصميمي جديد، ‌در ظل قبه ولايت الهي منزل گيري، پس به خود سخت بگير و مدام در کار خود انديشه کن و اعمال خود را «محاسبه» نما!

آن کارها که نبايد مي‌کردي و آن تکاليف که بايد انجام مي‌دادي... تنبلي‌ها، تن پروري‌ها، توجيه‌ها... و آنچه خود بهتر مي‌داني!

 

دوم: سرزمين نور، پرواز تا بي‌نهايت!

به آن سرزمين نوراني و خاک مقدس نزديک‌تر مي‌شوي، پس مهيا شو تا لياقت پذيرش آن نورانيت نصيبت گردد.

اينک رسيده‌اي، پس، فاخلع نعليک... پاي بگذار و دل بسپار!

دل اگر سپردي گوش و چشم و دست و پا و زبانت را ديگرگونه خواهي يافت و آنگاه است که اگر خوب گوش کني، صداي تپش قلب زمين را خواهي شنيد، قلبي که روزي از درک بزرگي نوجوانان و جوانان کوچه‌پس‌کوچه‌هاي محل زندگي من و تو، به شماره افتاده بود و در پوسته خاکي زمين نمي‌گنجيد!

اينجا سرزمين انتخاب و تصميم است و چه سخت امتحاني است اين!

آنگاه که از سرزمين ملائک دل کندي و به سوي شهر و روستاي خويش باز مي‌گردي، ديگر ترديد در تو نيست و گام‌هايت استوار است؛ چرا که تو اينک تصميماتي جديد داري و انساني نو گشته‌اي!

ميان تمام خوشي‌ها و دوست داشتن‌ها و علايق،‌ و گذشتن و دل‌کندن و قطع وابستگي از آنها ايستاده‌اي و در اين زمانه دنياپرستي به‌راستي اگر جذبه معنوي اين سرزمين مقدس نبود، کداميک را برمي‌گزيدي؟ پس اين را خود شکري بس عظيم مي‌بايد و اينک که به گام‌هايت استواري بخشيده‌اند جبين بر خاک بساي و سپاس گو آن‌که را شايسته آن است!

چه سرزمين مهرباني و چه زيبا مهمان ‌نوازاني! اينک به رفتارت بنگر! آرام گشته‌اي و دل به چيزي خوش نداري! راحت مي‌گذري و آسوده چشم مي‌بندي، با همه مهربان شده‌اي، نگاهت پر معناست، سخنت پر گوهر و زبانت شيرين.... و اين لطافت نوراني، اوج انسانيت است؛ پس بر حفظش تلاش کن که گوهري است نا يافتني و سوغات توست از اين منزل!

حال بهتر از هميشه، بازگشت حقيقي و اوج رحماني زميني را درک مي‌کني و باز بر اوج غبطه مي‌خوري و چون طفلي نوپا مهياي حرکت ديگر گشته‌اي!

ميان سرزمين انتخاب و تصميم، در «مشارطه» با خود تصميم‌هاي جدي و جديد بگير و بر آنها استوار بمان!

 

سوم: مسير برگشت: آغاز حرکت!

آنگاه که از سرزمين ملائک دل کندي و به سوي شهر و روستاي خويش باز مي‌گردي، ديگر ترديد در تو نيست و گام‌هايت استوار است؛ چرا که تو اينک تصميماتي جديد داري و انساني نو گشته‌اي!

آنجا تو خالي نشدي، بلکه پر شدي از اراده،‌ معرفت، انسانيت، معنويت و...! و حال تو را رسالتي است زينب‌گونه تا خطي را که حسينيان زمانت دنبال کرده‌اند، ادامه دهي! به خود بنگر! آيا مهياي اداي اين رسالت هستي؟!

آيا از هواها و خواسته‌هايت چنان گذشته‌اي که در راه عقايد و مبارزه انساني خويش آنان را مانع ايثار و حرکتت نيابي؟!

حق‌طلبي و نپذيرفتن ذلت باطني و ظاهري، آن درس بزرگي است که تو از مردان اين ديار نور آموخته‌اي و سنگيني رساندن اين پيام و انجام تکاليف انساني آن اينک بر دوش توست!

اما اگر بخواهي در اين مسير تنها نيز نيستي. محفل گرم مؤمنان اميدبخش سختي‌ها و سجاده راز و نياز آرامش‌بخش غم‌هاي تو خواهد بود تا رفتارت نه چون دنيازدگان، بلکه آن‌گونه باشد که در ديار نور چشيدي و لذت بردي، پس مدام حالاتت را بررسي و مقايسه کن!

عهدهايي که بسته‌اي را به ياد بياور تا سختي‌ها تو را پشيمان نکند و غفلت‌ها، عنان نفس از کف‌ات بيرون نياورد و جهاد تو در عرصه علم و فرهنگ و سياست و... رنگ و بويي چون جهاد برادرانت در آن سرزمين ملکوتي داشته باشد.

... و بدان که اگر بر رفتارت «مراقبه» نکني، بار ديگر شيطان تو را سست خواهد کرد؛ پس جانانه پاي در اجتماعي بگذار که براي آن پيام‌آور نورانيت و معنويت گشته‌اي و براي برپايي حق و عدالت در آن تلاش مي‌کني! و نيز بدان که خداي شهداي ديروز همراه مجاهدان امروز نيز هست.

بخش فرهنگ پايداري تبيان


منبع:

ماهنامه امتداد

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت