پول بهتر است یا هنر؟

«از ما بهترون» سومین فیلم مهرداد فرید پس از «آرامش در میان مردگان» و «همخانه» است. دو فیلم قبلی او با وجود تفاوت‌های بسیار زیادی که چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ ساختار با هم داشتند اما دست کم در یک نقطه مشترک بودند و آن هم شکست تجاری فاحش در گیشه بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پول بهتر است يا هنر؟

نگاهي به فيلم «از ما بهترون»

 فيلم سينمايي «از ما بهترون» به کارگرداني مهرداد فريد سرشار از تناقض و دوگانگي در تمام اجزاء و ساختار آن است.

 «از ما بهترون» سومين فيلم مهرداد فريد پس از «آرامش در ميان مردگان» و «همخانه» است. دو فيلم قبلي او با وجود تفاوت‌هاي بسيار زيادي که چه به لحاظ محتوا و چه به لحاظ ساختار با هم داشتند اما دست کم در يک نقطه مشترک بودند و آن هم شکست تجاري فاحش در گيشه بود.

البته درخصوص فيلم اول، اين اتفاق چندان هم دور از انتظار نبود و هيچکس(حتي خود فريد) هم قطعا انتظار توفيق تجاري از فيلمي که موضوعش درباره مرده‌شورهاست و بازيگر سرشناسي هم ندارد نداشت، اما درباره فيلم دوم يعني «همخانه» موضوع فرق مي‌کرد چون از طرفي براي اولين بار به صورت جسورانه‌اي به همخانه‌شدن دختر و پسر مجرد و جواني در يک خانه پرداخته بود، ضمن اينکه ساختار کمدي فيلم، کل‌کل‌هاي اين دو دختر و پسر با هم  و رابطه‌اي عاطفي که به تدريج ميان آنها شکل مي‌گرفت نيز از ديگر دلايلي بودند که اميدواري به فروش مناسب اين فيلم را افزايش مي‌دادند. اما آنچه در عمل رخ داد بسيار متفاوت با انتظارات (دست کم از سوي سازنده اثر) بود.

به لحاظ محتوايي، فريد ثابت کرده هنوز تحت تاثير دغدغه‌هاي فرهنگي و اجتماعي خود است که حاصل سال‌ها کارحرفه‌اي در عرصه مطبوعات است. منتها او نه جز آن دسته از فيلمسازاني است که از حمايت‌هاي خاص بخش دولتي متنفع باشد و نه آنچنان توان مالي دارد که بتواند با آرامش خيال دغدغه‌هاي فرهنگي خود را دنبال کند.

مشکل هم دقيقا از همين جا ناشي مي‌شود چون او نه حاضر است بپذيرد براي اطمينان از توفيق تجاري فيلمش به کمدي‌هاي مبتذلي مثل: «چارچنگولي»، «يه جيب پر پول» و... روي بياورد که از اول تکليفشان با خودشان معلوم است و حاضرند براي خنداندن تماشاگر و فروش بيشتر از کليشه‌اي‌ترين، نازلترين و سخيف‌ترين شوخي‌هاي ممکن هم استفاده کنند و نه به لحاظ مالي امکان ادامه راهي را که با «آرامش در ميان مردگان» آغاز کرده بود دارد.

در نتيجه او فيلمي مي‌سازد که سرشار از تناقض و دوگانگي در تمام اجزاء و ساختار آن است. چون مي‌خواهد هم به دغدغه‌هاي فرهنگي خود بپردازد و هم از تکرار تجربه تلخ شکست تجاري دو فيلم قبلي‌اش جلوگيري کند (که در هيچکدام هم موفق نمي‌شود). از اين‌رو به ژانر کمدي که مطمئن‌ترين راه فروش فيلم در حال حاضر است، روي مي‌آورد، اما ظرف و مظروف هيچ تناسبي با هم ندارند و اين، هم فيلم و هم تماشاگر را دچار سردرگمي مي‌کند. البته نه اينکه حرف جدي و روشنفکرانه را نتوان در قالب کمدي زد.

«اجاره‌نشين‌ها» (داريوش مهرجويي) و «اي ايران» (ناصر تقوايي) از بهترين نمونه‌ها در اين بحث هستند، اما مشروط بر آنکه دانش و تجربه لازم براي اين کار را داشته باشي. چيزي که فريد دست کم در حال حاضر از آن بي‌بهره است، اما مشکل فيلم تنها به همين جا خلاصه نمي‌شود و اين تناقض علاوه بر محتوا و ساختار، در مضمون هم ديده مي‌شود. چون فيلم از سويي به نگاه عوامانه شهروندان جامعه شهري و مدرن امروز به خرافات مي‌پردازد و از سويي ديگر شاهد طرح مشکلات روزنامه‌نگاران در زمانه کنوني است.

خود فريد هم در گفت‌وگويي با خبرگزاري مهر «از ما بهترون» را  «اداي ديني به روزنامه‌‌نگاران» دانسته بود. اين پيش بردن دو موضوع مهم در يک فيلم باعث شده تمرکز و انسجام فيلم و در نتيجه تماشاگر از بين برود. ضمن اينکه خود فريد هم قطعا مي‌داند محدوديت‌ها و موانعي که بر سر راه روزنامه‌نگاران وجود دارد به راحتي قابل طرح نيست.

از اين‌رو اصلا شايد ورود به اين موضوع از اول هم اشتباه بود، اما دست کم از شخصي مثل فريد با سابقه درخشان فعاليت روزنامه‌نگاري انتظار مي‌رفت حالا که مي‌خواهد محور قصه خود را يک روزنامه‌نگار قرار دهد تصويري که از او نشان مي‌دهد متفاوت با تصوير کليشه‌اي و نادرستي باشد که کارگردانان ديگري که شناختي از اين حرفه ندارند نشان مي‌دهند و شاهد بسياري از ابهامات و اشتباهات نباشيم از جمله: نشريه‌اي که احسان در آنجا کار مي‌کرد زرد بود يا اجتماعي؟ اگر زرد بود چرا احسان آنجا کار مي‌کرد و ظاهرا گزارش‌هاي اجتماعي هم مي‌نوشت؟ اگر اجتماعي بود چرا احسان گزارش زرد نوشته و چرا چنين گزارشي چاپ شده بود؟ اگر احسان روزنامه‌نگار با تجربه‌اي بود (که ظاهرا بود) چطور نمي‌دانست نوشتن چنين گزارش تخيلي که شبيه واقعيتي ممکن است به لحاظ حقوقي براي او دردسر ايجاد کند؟ اصلا کجا براي يافتن نشاني يک رمال مردم اينقدر جلوي يک نشريه مي‌ريزند؟! آن هم آقايان!! نه خانم‌ها که معمولا بيشتر دنبال اين مسائل هستند و...

شخصيت‌پردازي‌هاي ضعيف از ديگر ايرادات اساسي فيلم است. تمام بازيگران شناخته‌شده کمدي اين فيلم همان تيپ کليشه‌اي هميشگي خود را ارائه مي‌دهند و به نظر مي‌رسد حضورشان بيشتر براي جذب بيشتر تماشاگران است وگرنه تاثير خاصي در داستان ندارند حتي از عطاران هم بر خلاف  ادعاي فريد بازي متفاوتي در اين فيلم نديديم.

کاش کارگردان کمي بيشتر در اين باره توضيح مي‌داد که منظورش از بازي متفاوت چيست؟ و او چه کرده که تيپ هميشگي عطاران را به شخصيت تبديل کند؟ آيا صرف اينکه عطاران کمتر از فيلمهاي قبلي‌اش مي خندد و شوخي مي‌کند نشانه متفاوت بودن اوست؟ اصلا در نقشش چه ويژگيهايي وجود داشت که او را متفاوت با روزنامه‌نگار‌هاي کليشه‌اي فيلمها و سريالهاي ديگر کرده و تماشاگر او را به‌عنوان يک روزنامه‌نگار باور کند؟

اما تمام تناقض‌هاي موجود در طول فيلم يک نتيجه منطقي دارند و آن هم پايان نچسب داستان است. واقعا اگر قرار بود اين فيلم کمدي باشد و تماشاگر را بخنداند که ديگر منطقا نمي توانست چنين پايان تلخي داشته باشد و اگر هم قرار بود به تلخي برخي واقعيت‌هاي اجتماعي اشاره کند که ديگر انتخاب ساختار کمدي و استفاده از انبوهي از بازيگران محبوب کمدي براي آن معنايي نداشت. اصلا چگونه مي‌توان به پايان فيلم معنايي اجتماعي داد در حاليکه تمام مشکلات و اتفاقات تلخي که در طول فيلم براي احسان مي‌افتد به نوعي زير سر همسر سابق اوست؟

 

نوشته : سيدمحمدرضا فهميزي - خبرآنلاين

تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت