منو دوست داری یا بچه ‌رو؟

فرزندی كه دریابد از نظر عاطفی در جایگاهی بالاتر از مادر خود قرار دارد هرگز از تربیت صحیح برخوردار نخواهد شد و عشق كافی نیز از مادر خود دریافت نخواهد كرد، زیرا با مادر همواره در یك زورآزمایی عاطفی و تفاخر به خاطر برتری در جلب محبت خواهد بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 منو دوست داري يا بچه ‌رو؟

نادره دخترش را زير چشمي نگاه مي ‌كند. موهاي تابدار مشكي و چشم‌ هاي عسلي او درست مثل خودش است. زهرا همه زندگي سعيد است. اين فكري است كه توي سر نادره مي ‌چرخد. از وقتي زهرا به دنيا آمد زندگي نادره عوض شد.

نادره مي ‌داند كه احساس بدي به سراغ او آمده اما فكر مي ‌كند اين احساس حقيقت دارد. او در خانه نفر سوم شده است.

همسرش اول دخترش را دوست دارد و به او توجه مي ‌كند و بعد سراغ نادره را مي‌ گيرد و اين نادره را عذاب مي ‌دهد. وقتي زهرا كوچك بود اين حس را بخاطر كوچكي زهرا مي‌ دانست اما از وقتي او از آب و گل در آمده ديگر اطمينان دارد كه دليلش فقط كوچكي و ناتواني زهرا نيست. مداخلات عاطفي سعيد رابطه او و دخترش را نيز تحت‌ تاثير قرار داده است. اگر نادره كاري به زهرا محول كند سعيد مخالفت مي‌ كند و مي ‌گويد بگذار بچه راحت باشد، خودم انجام مي‌ دهم. اگر نادره و زهرا بر سر موضوعي اختلاف داشته باشند سعيد طرف زهرا را مي‌ گيرد و از مدت‌ ها قبل زهرا اين موضوع را در يافته و هر وقت مي‌ خواهد از نادره انتقام ‌جويي كند مادرش را در نظر پدر پرخاشجو و سختگير تصوير مي ‌كند و به پدر پناهنده مي‌ شود.

 

نادره مي ‌داند كه اين رفتار او خيلي زود باعث بازخواست ‌هاي سعيد مي ‌شود و سعيد به طرفداري او نادره را به پرخاشگري و بي ‌حوصلگي متهم مي ‌كند و در مقابل فرزندشان او را مقصر مي ‌شمارد بي ‌اين ‌كه به حرف‌ هاي نادره توجهي نشان دهد. او حتي به نادره مي ‌گويد كه تو به دختر خودت حسادت مي ‌كني.

حقيقت اين است كه نادره به دخترش حسادت مي ‌كند و همه اين موضوع به خاطر رفتارهايي است كه همسرش از بدو تولد او از خودش نشان داده و هنوز نيز ادامه مي‌ دهد.

 

سعيد طوري رفتار مي‌ كند كه انگار ازدواج با نادره توطئه ‌اي بوده براي به دست آوردن يك فرزند و پس از آن ديگر كاري با نادره ندارد غير از خدماتي كه در خانه ارائه مي ‌دهد. اين موضوع نادره را عذاب مي ‌دهد. او بارها در اين مورد با همسرش صحبت كرده اما سعيد كاملا اين موضوع را رد مي‌ كند و همه را ساخته و پرداخته ذهن نادره مي‌ داند.

واقعيت اين است كه سعيد وقت بيشتري با دخترش مي ‌گذراند تا با خانواده. يعني تفريحات و گفتگو‌هايش اغلب با دخترش صورت مي ‌گيرد. اين موضوع آنقدر به نادره فشار آورده است كه مي‌ خواهد حالا كه دخترش 12 ساله شده است اقدام به طلاق كند.

در يك خانواده سالم مهر و محبت همسران بايد به عدالت توزيع شود و شيوه عادلانه آن اين است كه اول همسر و سپس فرزندان در كانون محبت و توجه قرار بگيرند و همسر پيش ‌از همه حامي و پشتيبان مادر خانواده باشد.

نسرين ترقي روان ‌شناس خانواده اعتقاد دارد علاقه دختر به پدر و پسر به مادر از مسائلي است كه برخي روان ‌شناسان بزرگ از سال ‌ها قبل به آن اعتقاد داشته ‌اند و آن را مبناي بسياري از مسائل روان‌ شناختي مي ‌دانند. اين ‌كه دختر مركز توجه پدر باشد چيز غريبي نيست اما كنار گذاشتن مادر از چرخه زندگي عاطفي و تيم تشكيل دادن عليه او را توجيه نمي ‌كند.

اين روان ‌شناس اعتقاد دارد تعداد زيادي از مادران كما بيش چنين حسي را در مواقع مشابه تجربه مي ‌كنند. همان‌ طور كه مردان پس از بچه ‌دار شدن و مشاهده توجه بيش از اندازه و كنار گذاشته شدن توسط زن اغلب دچار حس حسادت مي ‌شوند.

ترقي معتقد است در يك خانواده سالم مهر و محبت همسران بايد به عدالت توزيع شود و شيوه عادلانه آن اين است كه اول همسر و سپس فرزندان در كانون محبت و توجه قرار بگيرند و همسر پيش ‌از همه حامي و پشتيبان مادر خانواده باشد.

وي معتقد است چنين رفتاري دير يا زود سبب آزردگي مي‌ شود اما حسادت به كودك ناشي از مشكلاتي است كه مي‌ تواند ريشه در كودكي مادر داشته باشد.

يك رابطه زناشويي محكم و پايدار مي‌ تواند عشق مناسبي به فرزندان برساند و به آنان علاوه بر بذل محبت درس چگونه زندگي كردن بياموزد.

عشق و علاقه بي ‌قيد و شرط پدر به دخترش ناشي از ديدي است كه فرزند نسبت به پدر دارد و او را به عنوان يك منبع قدرت شكست‌ ناپذير و يك شخصيت عالي قبول دارد بي اين ‌كه از او انتقادي كند و عيبي در او بيابد.

اين همان عشقي است كه پدر نيز در جستجوي آن است؛ عشقي بدون قيد و شرط و بدون ارزيابي و تمام قلبش را به اين عشق سپرده است. اما همسر ضمن عشق و علاقه عقل و منطق را نيز دخيل مي‌ كند و همه چيز را بي ‌قيد و شرط نمي‌ پذيرد و گفته ‌ها و رفتارها را از فيلتر منطق و عقل مي‌ گذراند و بدين ترتيب براي او مشكل است همان ‌طور كه با فرزند خود راحت و ايمن است با همسرش هم باشد.

اين اتفاق در مورد اغلب والدين مي ‌افتد. البته نبايد فراموش كرد كه رابطه زناشويي را در اولويت اول قرار دهيد، سپس به رابطه والدين به بچه‌ ها توجه كنيد. والدين مهربان و خوب بودن براي يك زندگي پايدار و توام با خوشبختي كافي نيست، زيرا زندگي همه ‌اش داشتن فرزند نيست. اگر ازدواج شما سالم و پايدار نيست اين‌ كه بچه‌ها چقدر حس كنند پدر يا مادر مهرباني دارند، اهميتي ندارد. آنها هرگز در چنين خانواده‌ اي يك رابطه درست زناشويي را نخواهند آموخت. يك رابطه زناشويي محكم و پايدار مي‌ تواند عشق مناسبي به فرزندان برساند و به آنان علاوه بر بذل محبت درس چگونه زندگي كردن بياموزد. بهترين وضعيت براي يك خانواده موفق آن است كه هر كسي در جايگاه عاطفي درست خود قرار بگيرد و فرزند بداند جايگاهش بعد از پدر و مادر است.

فرزندي كه دريابد از نظر عاطفي در جايگاهي بالاتر از مادر خود قرار دارد هرگز از تربيت صحيح برخوردار نخواهد شد و عشق كافي نيز از مادر خود دريافت نخواهد كرد، زيرا با مادر همواره در يك زورآزمايي عاطفي و تفاخر به خاطر برتري در جلب محبت خواهد بود.

 

منبع : چهارديواري - نويسنده :ماندانا ملاعلي

گروه خانواده و زندگي تبيان - تنظيم : نداداودي

 

مقالات مرتبط :

کسي بين عشق ماست!

تأثير تولد فرزند در روابط زن و شوهر

حسادت جنسي در زندگي زناشويي

بچه ها همه زندگي ما نيستند!

دختران نابغه، پدران تحصيل‌كرده

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت