صنایع بدیع در اشعار شهریار
صنایع بدیع در اشعار شهریار
شهریار شاعر نیرومندی است که با استفاده ماهرانه از کلیه مشخصات هنری نظم کلاسیک، پا را از دایره محدود آن فراتر گذاشته و سنن دیرین نظم کلاسیک را درهم شکسته و در مقیاس وسیعی از عناصر زبان تودهای و خلقی استفاده نموده است.
اشعار وی به عقیده اکثر ادبای معاصر ایران از شاهکارهای شعر و ادب فارسی و آذربایجانی به شمار میرود.
به عقیده برخی از ادبای ایران در ظرف ششصد سال اخیر یعنی پس از حافظ شعر شهریار از لحاظ زیبائی و هنر و ایجاز و تأثیر بویژه در نوع غزل کمنظیر است.
آثار فارسی شهریار در اوزان مختلف عروض و یگانه اثر ترکی وی به نام «حیدر بابا یه سلام» در وزن هجا سروده شده و نظم شهریار شامل انواع: قصیده، غزل، مثنوی، قطعه، رباعی، مفردات، شعر آزاد و غیره میباشد.
از طرف دیگر شهریار شاعر نوآوری است و خصوصیات نوینی در نظام آداب فارسی و آذربایجانی داخل کرده است، بخصوص این نوآوری شاعر را در مضمون اشعار غنائی وی بیشتر میتوان مشاهده نمود. ماهیت این نوآوری عبارت از این است که شهریار علیرغم اسلاف خود و سنن نظم کلاسیک در غزلیات خویش تنها به ترنم عشق مادّی یا محبت الهی نپرداخته بلکه بسیاری از صحنههای رنگارنگ زندگی اجتماعی، خاطرات و ملاحظات شخصی، روابط و علائق دوستی و خانوادگی، حس وطنپرستی و خلق دوستی [و] صلحپروری را با مهارت و استادی تام در غزلهای خود منعکس نموده است. علاوه بر اینها به طور مبسوط از ادبیات شفاهی و امثال و حکم نیز استفاده کامل کرده است که ما در این باره سخن خواهیم راند.
شهریار برای اینکه تأثیر کلام و قدرت بیان خود را به مراتب بیشتر و عمیقتر بسازد از انواع صنایع بدیع با کمال مهارت استفاده نموده و در نظم خود به تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، تعریض، مبالغه، تضاد، تکریر، تشخیص و انطاق ، جناس، خطاب، ندا، سؤال، استفهام و غیره، جا و اهمیت مخصوص داده است.
حالا برای نمونه با شعار خود شاعر مراجعه مینمائیم:
تا روی روز در خم زلف شب اوفتد / یک آسمان ز دیده من کوکب اوفتد
(این بیت نمونهای از صنعت بدیعی مبالغه را در آثار شهریار نشان میدهد).
شهریار در این بیت میگوید: به محض اینکه غروب میشود من هم از دیدگانم اشک میریزم. اما به طوری که در بیت بالا دیده میشود شاعر به زبان ساده این فکر خود را بیان نکرده بلکه به صنعت بدیع توسل جسته، روی روزگار را گرفتار کمند زلفهای پر پیچ و خم شب دیجور نموده و اشکهائی را که از چشمانش ریخته به یک آسمان ستارگان بیشمار مانند کرده است. پر واضح است که روز روی ندارد و شب تاریک را زلفان پر پیچ و خم مجعدی نیست و از چشم هم نمیشود یک آسمان ستاره فرو ریخت. لیکن شاعر برای ابراز تأثیر بیشتر شعر دست به چنین مبالغه ادبی زیبائی زده و با بیانی دلنشینتر سپری شدن روز و رسیدن شب و اشکریزی خود را ترنّم نموده است. در این بیت همچنین کلمات شب و روز متضاد یکدیگر گنجانده شده است.
به این بیت دقت کنیم:
گویند مرگ سخت بود راست گفتهاند / سخت است لیک سختتر از انتظار نیست
در این شعر شاعر انتظار را سختتر از مرگ حساب میکند و این خود چقدر مبالغه مطبوعی است. در عین حال کلمه سخت سه دفعه به معنای جناس تکرار شده و بر زیبائی شعر لطمه وارد نکرده است.
و یا اینکه:
گر بدین جلوه به دریاچه اشکم تابی/ چشم خورشید شود خیره ز رخشانیها
برابر ساختن اشکهای چشم را با دریاچه و از تشعشع جمال معشوق چشم خورشید را خیره نمودن هر دو مبالغه بسیار دلنشینی است، در عین حال چشم خورشید در معنای مجازی به کار برده شده است.
در این شعر:
سپاه صبحدم و تیغ آفتاب کجاست؟ / منم که تا سحر امشب ستاره میشمرم
شهریار در این بیت در آرزوی اشعه درخشان خورشید جهان تاب است که چون شمشیری در دل تیرگیها فرو رود و در نتیجه پیروزی سپاه صبح را تأمین نماید. در مصراع دوم درجه انتظار خود را برای فرا رسیدن سپیدهدم امید از راه شمارش ستارگان لایتناهی به طرز بدیع و دلنشینی بیان میکند. شاعر در اینجا از صنایع بدیعی هم از مبالغه و هم از مجاز استفاده نموده است. سپاه صبحدم و تیغ آفتاب در معنای مجازی و ستاره شماری هم به طور مبالغه به کار رفته است.
در شعر زیرین:
هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود/ که ما را سینه آتشفشان آتشفشانی کرد
شهریار در این بیت چشم را به یک آبشار، اشکهای جاری از آن را به یک دریا و آه سوزان سینه خود را به آتشفشان مانند ساخته و با این مجازهائی که در این بیت به کار برده علاوه بر اینکه فرم شعر خود را زیباتر ساخته همچنین معنا و مضمون آن را خیلی عمیقتر و مؤثرتر نموده است. شهریار در شعر زیر مجاز بسیار اصیلی به کار برده است:
به بیشه تو مرا هم پلنگ عشق درید/چه کودکانه گرفتار خط و خال شدم
مانند ساختن معشوقه را به یک جنگل انبوه(؟!)، عشق را به پلنگ درنده و فریفته شدن کودکانه عاشق به خط و خال موهوم از تشبیهاتی است که در ادبیات فارسی کمتر نظیر داشته. «بیشه تو»، «پلنگ عشق» علاوه بر اینکه یک مجاز بارزی است همچنین مجاز نو و اصیل است. یا خود در این شعر:
بدست تیر و کمان آمدم به بیشه عشق/شکار شیر نگاه تو ای غزال شدم...
به این اشعار ترکی آذربایجانی شهریار دقت بکنیم:
حیدربابا، گون دالیوی داغلاسین / اوزون گولسون بولاغلارین آغلاسین
اوشاقلارین بیر دسته گول باغلاسین
یئل گلنده وئر گتیرسین بویانا /بلکه منیم یاتمیش بختیم اویانا
[ترجمه:] «حیدر بابا، آفتاب پشتت را گرم بکند
همیشه رویت خندان و چشمههایت گریان باشد
آن را به دست بادی که به سوی ما میوزد بسپار
شاید که بخت خفتهام بیدار شود»
میدانیم که «حیدر بابا» نام کوه است، کوه که پشت ندارد که آفتاب گرمش نماید، یا خود رویش بخندد. چشمه هم گریه نمیکند. همچنین خفتن و بیدار شدن بخت نیز یک مفهوم مجازی است در این بندها علاوه بر مجاز ویژگیهای دیگر صنایع بدیع نیز به کار برده شده است. گرم شدن پشت کوه به وسیله آفتاب تشخیص است. در اینجا آفتاب وظیفه یک شخص زنده راعهدهدار میگردد. همچنین در مصراع دوم خندیدن و گریستن کار جانداران بوده، هم تشخیص است و هم تضاد، و به علاوه صفت گریستن را شاعر توانا به جای حادثه مثبت به کار برده است. در مصراع چهارم نیز باد وظیفه رساندن دسته گل راعهدهدار است و تشخیص است.
شاعر همچنین برای رسانیدن معنویات درونی و افزایش تأثیر و زیبائی اشعارش از تضادهای بدیعی هم فراوان استفاده نموده و در انتخاب و گنجانیدن این عنصر بدیع نیز منتهای توانائی و مهارت را به کار برده است.
بهار عشق و جوانی من خزان شد و من / هنوز عشق رخ گلعذارها دارم
در این بیت بهار و خزان، جوانی و پیری متضاد یکدیگرند.
به این شعر نظر بیندازیم:
بهر نان بر در ارباب نعیم دنیا / مرو ای مرد که این طایفه نامردانند
در اینجا علاوه بر اینکه مرد و نامرد تضاد دارند. همچنین در یک بیت یک جهان فلسفه و معنی مندرج است.
یا خود:
خورشید رخ ز صبح گریبان طلوع ده / تا ماه تیره روز به چاه شب اوفتد
در این بیت خورشید را در برابر ماه، روز را در مقابل شب و طلوع را روبروی غروب قرار دادن و در دو مصراع سه تضاد مختلف را گنجانیدن البته که محصول مهارت فوقالعاده هنرمندی بینظیر است.
به شعر ترکی آذربایجانی زیر دقت بنمائیم:
یاخشیلیقی الیمیزدن آلیبلار / یاخشی بیزی یامان گونه سالیبلار
«خوبیها را از دستمان گرفتهاند / و خوب ما را به روز بد نشاندهاند»
خوب و بد دو صفت متضاد میباشند و کلمه خوب نیز دو دفعه تکرار شده و تکریر است.
در شعر زیر شهریار تضاد به نحو مخصوصی جلوهگری مینماید:
خوبا بنا نبود که با ما بدی کنی / خوبا غریبه گیری و ترک خودی کنی
در این بیت خوب و بد، غریبه و خودی، خو گرفتن و ترک کردن مفاهیم متضادی هستند. ملاحظه میفرمائید که در یک بیت چگونه سه تضاد بارز گنجانده شده است. علاوه بر این کلمه خوبا در اول بیت به اصطلاح بدیع خطاب است. به طور کلی شهریار از تضاد هم مانند تشبیه بیش از وسائل تصویر بدیعی استفاده نموده است.
یکی دیگر از صنایع بدیعی که به شعر زینت میبخشید تکریر است. تکریر علاوه بر اینکه فکر و محتوای اثر را نمایانتر جلوهگر میسازد، تأثیر امولسیون شعر را نیز چند برابر مینماید. شهریار هم مانند سایر هنرمندان بزرگ دیگر تکریر را یک عامل زیبائی شعر دانسته و برای بالا بردن ارزش هنری آثار خود از آن استفاده نموده است.
مثلا:
خود چو آهو گشتم از مردم فراری تا کنم رام/ آهوی چشم تو ای آهوی از مردم فراری
چو دیدم یار با اغیار شد یار / ز تنهائی بحسرت یار گشتم
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد / تو یکی بپرس از این دل که به من چکار دارد
در بیت بالائی کلمه «آهو» سه دفعه و در بیت دومی کلمه «یار» سه دفعه و در بیت سوم کلمه «من» سه دفعه تکرار میشود و حال آنکه این تکرارها نه تنها به زیبائی و مضمون شعر لطمه وارد نمیآورد بلکه بالعکس شعر را، آهنگدارتر و مؤثرتر میسازد.
گفتیم در اشعار شهریار همچنین به تشخیص و انطاق نیز جای مخصوصی داده شده و شاعر از این صنعت بدیعی نیز در موقع لزوم استفاده نموده است.
از آن جمله:
آغ بولودلار کؤینکلرین سیخاندا
هنگامی که ابرهای سفید پیراهنهای خود میچلانند
آی بولوتدان چیخیب قاش گؤز آتاندا
هنگامی که ماه از زیر ابر بیرون آمده چشم و ابرو میاندازد
کولک قالخیب قاب باجانی دوینده
هنگامی که طوفان برخاسته و در و پنجره را به هم میکوبد
در این بندها ابر و باد و ماه برای اینکه مانند موجودات زنده پیراهن میفشارند، چشمک میزنند و در و پنجره را به هم میکوبند یعنی اجسام بیروح وظیفه جانداران را به جای میآورند، تشخیص است و کار اشخاص را عملی مینمایند.
شهریار همچنین در اشعار خود از صنعت تشبیه در مقیاس وسیعی استفاده کرده است. به طور کلی تشبیه یکی از وسائل بدیعی متداول و ضروری کاخ پرافتخار سخن و صنعت شعر فارسی میباشد. شهریار شاعر زبردستی است که حیات، طبیعت، حوادث و اشیاء و خواص آنها را خیلی خوب میداند. او دارای قدرت مشاهده و درک فوقالعادهایست. افکارش قوی و پاکیزه، منطق محکم و مستدّل، کلامش آبدار و اصیل است به همین دلیل نیز اشعار وی سراپا آمیخته با ذوق و هنر صنعتکاری است.
شاعر علاوه بر اینکه مانند اسلاف خود لب را به لعل، ابرو را به کمان، مژه را به تیر، قد را به سرو، دهن را به غنچه و مژگان را به تیر تشبیه نموده، در اشعار خود همچنین تشبیهات نو و کاملا اصیل نیز به کار برده است. که همه اینها نمونه قدرت هنری وی میباشد.
برای نمونه:
چو شهسوار فلک گر به نیزه زرّین/ گلوی شب نشکافم فکنده باد سرم
در این بیت شهریار آفتاب را به شهسوار فلک، اشعه خورشید را به نیزه زرین و تاریک روشن سپیده دم را به گلوی شب تشبیه کرده که هر سه این تشبیهات تازه، زیبا و اصیل است. همچنین گلوی شب در مصراع دوّم به معنای مجاز به کار رفته است.
در شعر زرین شهریار نمونه کاملا اصیل تشبیه را به کار برده است:
کشید دایره اشکم به دور مردم خونین / چنانکه حلقه انگشتری عقیق یمن را
راستی که تشبیه اصیل و زیبائی است و تاکنون هیچ هنرمندی مردمک دیده را به مرکز یک دایره خونین و خود چشم را به نگین عقیقی و دایره اشک را به حلقه انگشتری تشبیه نکرده است. این تشبیه به کمال زیبائی و اعتلاء رسیده است.
به شعر زیر دقت بکنیم:
مژه سوزن رفو کن نخ او ز تار مو کن / که هنوز وصله دل دو سه بخیه کار دارد
در اینجا مژه را به سوزن کمانی جرّاحی مانند نمودن و او را با تاری موی دلدار نخ کردن و قلب چاک خورده عاشق را بخیه زدن چنان تشبیه هنرمندانهایست که فقط شاعر توانائی مثل شهریار که در عین حال تحصیلات عالی طبّی هم دارد میتواند به کار برد. او در این بیت از عناصر زبان محاوره خلقی نیز استفاده نموده است.
شاعر همچنین به طور شایسته و متناسب از صنعت بدیع استعاره استفاده نموده و اشعار پر مغزش را آبدار ساخته. استعاره، تشبیه یک طرفی است و به معنای قرض کردن است. مثلا شاعر با گفتن لعل و نگفتن لب مقصود خود را بیان مینماید. شهریار نیز با مهارت خاص این کار را انجام داده است. به مثالهای زیر دقت بنمائیم:
دل بیمار نتابد تب آن نرگس مست /مگر از شربت لعلش شکری نوش کنیم
شاعر بدون اینکه نام چشم معشوقه را ببرد او را به نرگس مست شبیه ساخته و نرگس مست را به طور مستعار به جای چشم بکار برده است. شربت لعل نیز مستعار به جای لب معشوقه به کار برده شده است.
یا خود در این شعر:
شمع من با دگران انجمن آراستهای / تا مرا سوز دل افزوده و جان کاستهای
شمع من در اینجا مستعار به جای معشوقه و دلداده به کار برده شده است. در این بیت افزودن و کاستن نیز متضاد یکدیگرند. یا اینکه:
به یاد نرگس مست تو تا شدم مخمور / خیال خواب به چشمم به خواب میگذرد
باز هم نرگس مست در بیت بالا مستعار به جای چشم به کار رفته و کلمه خواب دو دفعه تکرار شده و تکریر است.
در نظم شهریار جناس نیز کم به کار نرفته است، از آن جمله:
چو فریاد هزار آید شود دردم هزار ای گل
در این مصراع هزار اولی به معنای بلبل (هزار دستان) و هزار دومی شمارش و عدد است.
یا اینکه:
جانپرور است زندگی شهریار لیک/ جز غم به شهریار در این شهریار نیست
در بیت بالا سه دفعه کلمه شهریار تکرار شده، اولی به معنای قصبهای در جنوب تهران، دومی اسم خود شاعر و سومی کلمه مرکب است، عبارت از «شهر» و «یار» و جناس مطبوعی است که شعر را آهنگدارتر و خوشآیندتر ساخته است.
علاوه بر این ویژگیهای هنری، شاعر در اشعار خود از وسائل بدیعی دیگر از قبیل خطاب، ندا، سؤال و استفهام و غیره نیز استفاده کرده است. علّت فزونی تأثیر کلام و برتری و دلنشینی شعر شهریار هم در همین هنر نمائی است:
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد / تو یکی بپرس از این غم که به من چکار دارد؟
در این خرابه تا نبری بار اجنبی / کس ای گهر فروش نگوید خرت به چند
آنجا سری سپار و خزف بار کن که خلق / تازند از پیات که عمو گوهرت به چند
من شهریار عشقم و هر دم جعلّقی / تاج از سرم رباید و گوید سرت به چند...
که در این بیتها نیز «گهر فروش» خطاب و «خرت به چند» سؤال و استفهام است. «عمو» خطاب و «گوهرت بچند» سؤال و استفهام است و الخ.
به این شعر آذربایجانی توجه بنمائیم:
حیدربابا، ملاّ ابراهیم وار یا یوخ؟!
حیدربابا، ملاّ ابراهیم زنده است یا نه؟!
مکتب آچار اوخور اوُشاقلار یا یوخ؟!
باز هم مکتبش دایر است و بچّهها درس میخوانند یا نه؟!
خرمن اوٍستو مکتبی باغلار یا یوخ؟!
در سر خرمن باز هم مکتب را میبندد یا نه؟!
در مصراع یکم حیدر بابا، خطاب است و جملات «زنده است یا نه؟!»، «میخوانند یا نه؟!» و «میبندد یا نه؟!» سؤال و استفهام است.
مقایسه بدیعی نیز از ویژگیهای هنری شعر شهریار است، مثلا در شعر:
دردناک است که در دام شغال افتد شیر / یا که محتاج فرومایه شود مرد کریم
در اینجا شیر و شغال، کریم و فرومایه با یکدیگر مقایسه شدهاند. در عین حال کریم «شیر» و فرومایه «شغال» را تمثیل مینمایند.
بخش ادبیات تبیان