پای صحبت استاد بهاء الدین خرمشاهی

«ما باید کلیه شئونات زندگیمان را بر مبنای قرآن تنظیم کنیم» در فرصتی مناسب، با پرسیدن حداقل سوالات، پای صحبت استاد بهاء الدین خرمشاهی نشستیم. بحث اصلی در باره «قرآن» بود... * در این که خواندن قرآن کریم واجب است یا نه، بین فقه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پای صحبت استاد بهاء الدین خرمشاهی

«ما باید کلیه شئونات زندگیمان را بر مبنای قرآن تنظیم کنیم»

در فرصتی مناسب، با پرسیدن حداقل سوالات، پای صحبت استاد بهاء الدین خرمشاهی نشستیم. بحث اصلی در باره «قرآن» بود...

* در این که

خواندن قرآن

کریم واجب است یا نه، بین فقهای فریقین یعنی اهل تشیع و تسنن اختلاف نظر هست. بیشتر فقهای اهل تسنن تمایل دارند خواندن قرآن  را واجب بدانند اما فقهای شیعه نظر به وجوب قرائت روزمره، هفتگی، یا ماهانه ندارند؛ بلکه معتقدند همانطور که خود قرآن کریم فرموده «فاقرؤا ما تیسر من القرآن» هر آنچه مقدور است از قرآن بخوانید آن را دال بر استحباب اکید می گیرند. از طرف دیگر اگر فرض کنیم خواندن قرآن روز مره برای هر مسلمان واجب باشد، از آنجا که «لا صلاة الا بفاتحة الکتاب» هیچ نمازی بدون خواندن سوره فاتحه تمامیت و درستی فقهی ندارد و هر مسلمان سنّی 17 بار و شیعه 10 بار سوره فاتحه را می خواند؛ یعنی معلوم است که اگر هم بر مسلمانی واجب باشد و فقهایی فتوا داده باشند خواندن قرآن روزمره واجب است، با خواندن نماز این امر انجام می شود و بسیاری هم تعقیباتشان را خواندن سوره های کوتاه قرار می دهند .

مطلب دیگر مسئله ختم قرآن  است. ما هفت سبع قرآنی داریم؛ به این معنی که قرآن به هفت بخش تقسیم شده بوده و تقریباً هر کدام 90 – 80 صفحه به اندازه قرآن عثمان طه امروزی ما شده است؛ نزدیک به چهار جزء بوده است یعنی یک هفتم قرآن؛ و این را در یک هفته می خوانده اند. اما من در احادیث  خوانده ام که پیامبر از تند خواندن قرآن و فراوان خواندن قرآن بدون تدبّر پرهیز داده است؛ چرا که تدبّر خودش آهستگی را می طلبد و طبیعی ترین زمان را برای یک دور خواندن قرآن، یک ماه شمرده اند. این سی جزء یا سی بخش شدن قرآن به همین معنی است که هر مسلمان هر روز یک جزء آن را بخواند و هر جزء تقریباً 20 صفحه 15 سطری است که البته فکر می کنم در کمتر از یک ساعت این مقدار را می شود قرائت کرد.

قدمای ما در ماه مبارک رمضان بیشتر قرآن می خواندند. «قدما» منظورم خیلی قبل نیست بلکه همین بچگی خودم را می گویم که ختم کردن و دوره کردن قرآن را «قرآن از سرگرفتن» می گفتند و حداقل یک دور در طول ماه مبارک رمضان این کار را انجام می دادند.

قرآن تقسیمات دیگری هم دارد: یکی «سبع» که یک هفتم قرآن است؛ دیگری «جزء » است که یک سی ام قرآن است که برخی هر جزء را چهار قسمت کرده اند و برخی دو بخش کرده اند به همین جهت ما قرآن های 120 پاره و 60 پاره داریم. یعنی 120 بخش قرآن است که در مجالس ختم (که اصلاً برای همین به آنها ختم گفته می شود که قرآن یک دور خوانده می شود)، چون جمعیت حاضر در مسجد هر کدام یکی از این حزب ها را می خوانند که حدود 5 – 4 صفحه است، قرآن دوره می شود. نکته انتقادی که من به این مطلب دارم این است که در مجالس ختم یک نفر آن بالا نشسته است و با صوت خوب قرآن می خواند و همین طور به دست کسانی هم که به مسجد می آیند قرآن داده می شود که بخوانند. در حالی که دستور اکید قرآن است که وقتی قرآن خوانده می شود گوش فرا دهید و ساکت باشید. «اذا قری القرآن فاستمعوا له» دراینجا اگر به دستور قرآن گوش بدهیم که امر واجب است پس باید ساکت باشیم؛ نمی توانیم هم قرآن بخوانیم و هم به قرآنی که قاری خوش صدا می خواند گوش دهیم، اگر هم نخوانیم آن 120 جزء نخوانده باقی می ماند.

این مشکل را من نمی دانم چطور می شود حل کرد، ولی بنده خودم همیشه مصحف را می گیرم و می بوسم و نگاه می کنم چرا که نگاه به مصحف هم برکت دارد و بر پیشانی می گذارم و بر سر چشم می گذارم و می بندم و به قرائت گوش می دهم و هر وقت فاصله ای افتاد می خوانم؛ که البته آن موقع هم خطیب یا مداح می آید و صحبت می کند و آن موقع هم نمی شود قرآن خواند. قرآن را باید در سکوت محض خواند، حتی فقهای ما تا آنجا پیش رفته اند که می گویند اگر کسی در حال نماز است و صوت قرآن می شنود، همانجای نماز که هست باید توقف کند و به قرآن گوش بدهد و هر وقت تمام شد به نمازش ادامه بدهد و این اهمیت این مسئله را نشان می دهد.

یک مسئله همین

سکوت در شنیدن قرآن

، فوق العاده مهم است و اگر هم قرآن مستحب القرائه باشد واجب الاستماع است. من در این باره یک بار مقاله ای نوشته ام به اسم«قرآن خواندن در میان همهمه» و دعوتی کرده بودم اتفاقاً افطاری هم بود. وقتی قرار بود نماز مغرب خوانده شود قبل از آن، همه دو به دو با هم صحبت می کردند. وقتی قرآن قبل اذان خوانده می شد، همچنان افراد به صحبت ادامه می دادند و من واقعاً از این موضوع گله مندم. از کسانی که وقتی رادیو را روشن می کنند و می بینند که قرآن می خواند، رادیو را خاموش می کنند؛ یا فقط قرآن خواندن را با فوت و عزاداری تداعی می کنند؛ این رسم مسلمانی نیست. به قول آیت الله طالقانی و بزرگان دین ما «قرآن کتاب زندگی است»، نه اینکه فقط برای متوفی و یا ثواب او خوانده شود.

ما باید اخلاقیاتمان را، کلیه شئونات زندگیمان را، بر مبنای قرآن تنظیم کنیم.

اینجا می رسیم به اینکه قرآن دشوار است. قرآن را باید به استقلال یاد گرفت. قرآن را با سواد نمی شود یاد گرفت. بسیاری از تحصیل کردگان در مقطع دکتری و فوق لیسانس به جز آنها که در رشته های ادبیات عرب یا حقوق تحصیل کرده اند، بقیه هم در خواندن قرآن دشواری دارند. با «سواد» نمی توان قرآن خواند. این را بنده به تجربه دیده ام و از باسوادها هم امتحان کرده ام. مثلاً انّ الذین را می خوانند انّ الزین، از یک برادر بیروتی که اینجا دکتری تاریخ می خواند هم پرسیدم؛ گفت: برای عامه مردم عرب هم روخوانی صحیح قرآن دشوار است.

الان کمیسیونی در شورای عالی انقلاب فرهنگی در صدد هماهنگی املایی قرآن است؛ به عبارتی در صدد هستند که رسم الخط قرآنی را اصلاح کنند. من آنها را برحذر داشتم؛ پنج صفحه مقاله نوشتم و خدمت ریاست فرهنگستان فرستادم که از آنجا به شورای عالی انقلاب فرهنگی فرستاده شود مبنی بر این که مصحف رسم الخط قرآنی را نباید تغییر داد؛ بسیاری از فقها تغییر آنها را حرام دانسته اند. این ناهماهنگی های املایی که در قرآن است مثل اینکه جایی الف بلند نوشته و جایی الف کوتاه، همین را از دلایل دست نخوردگی و مصون ماندنش از هر گونه تحریف یاد می کنند.

من این را به عنوان ادله یا قرائنی نظیر ادله قبول می کنم. الآن جهان اسلام بر یک قرائت است به جز در مغرب (یعنی لیبی و مراکش و تونس که قرائت دیگری رسم است)؛ و در اسلام شناسی روایت حفص از عاصم، قرائت از قراء سبعه و قراء هفت گانه رایج است و رسم الخطی هم که نوشته می شود عثمانی است؛ همان عثمان خلیفه که دستور به جمع آوری قرآن داد و الان خوشبختم که به اطلاع برادران مسلمانم برسانم و تبریک بگویم یک هزار و چهار صد سال از مصحف شدن قرآن کریم می گذرد. چون عثمان سال 23 هجری به خلافت رسیده و در همان دو یا سه سال اول که سال 25 یا 26 هجری قمری می شود قرآن به صورت مصحف در آمده است.

و بسیار مناسب است و انتظار می رود کشور ما هم مثل سایر کشورهای مسلمان این واقعه بزرگ را، یعنی گذشت یک هزار و چهارصد سال را بزرگ بدارد. در این راستا جالب است بدانید که حضرت علی (ع) خودش مصحفی از قرآن داشت که به قول امروزی ها پانویس داشت و گفته می شد در مورد منافقانی که در قرآن اشاره شده بود ایشان توضیح داده و آشکار کرده بود. به این جهت برخی خدمت ایشان عرض کردند که این موجب سر و صدا در جامعه خواهد شد و از ایشان خواستند قرآن عثمانی را که به دقت جمع آوری و با نظر بزرگان صحابه تنظیم شده بود تأیید بکند، و ائمه اثنی عشر و همه یازده فرزند ایشان همین قرآن عثمانی موجود را که به «مصحف امام» معروف است پذیرفتند.(مراد از امام منظور مصحف پیشوا، مصحف اصلی، و مصحف نسخه پیش نمونه است، نه به معنی «امام» در مقابل «خلیفه» ) باید این سال را سال بزرگی بدانیم و جشن مهرگان بزرگی را برای

هزار و چهارصدمین سال مصحف شدن قرآن کریم

بگیریم. انشاء الله مجامع مسئول و نهادهای ذیربط فراموش نخواهند کرد.

اما پایان سخنم این است که بسیاری از عزیزان می توانند قرآن را خوب بخوانند اما معانی آن را متوجه نمی شوند برای اینکه «خواندن قرآن» با «عربی دانستن» دو چیز متفاوت است و عربی قرآنی هم با هر عربی دیگری فرق دارد و عربی قرآنی به اختصاص باید آموخته شود.

اصلاً قرآن چیزی است که هم روخوانی و هم فهم معانی آن و بطون معانی آن، علم می خواهد.

* استاد در مورد روش ها و شیوه های تدبر در معانی قرآن توضیح بفرمایید.

امام محمد غزالی رساله ای درباره آداب تلاوت قرآن دارد که در بحث تدبّر و اینکه باید رو به قبله باشیم و طهارتین داشته باشیم را یاد می کند؛ بعد هم می گوید هر جمله ای از قرآن را که معنی اش را نفهمیدیم باید برگردیم و دوباره بخوانیم، گو اینکه ده بار تکرار شود. یعنی تا معنی آیه ای را نفهمیده ایم نباید سراغ بعدی برویم وگرنه مشمول توبیخ قرآنی خواهیم شد که می فرماید : «تدبر در قرآن می کنند یا این که دلهایشان بسته شده است و گره بردلشان افتاده که از فهم قرآن محروم افتاده اند».

این توبیخ قرآنی نوعی تشویق برای تدبّر در قرآن است، والّا حدیث داریم « رب قاری القرآن و هو لعنه »که در اصول کافی آمده است «بسیاری قرائت کننده قرآن وجود دارد که قرآن او را نمی پذیرد».

تدبر در قرآن یکی این است که ما به ترجمه قرآن مراجعه کنیم. خیلی وقت ها از من سؤال می کنند و من گاهی جرات می کنم بگویم که شما ترجمه قرآن را بخوانید؛ ولی چون ترجمه هیچ وقت مستقل نیست بعد دوباره ترجمه را با اصل بخوانید. البته اگر رسم شود که یک آیه از قرآن بخوانید با ترجمه اش، خیلی خوب است (البته نه ترجمه تحت الفظی؛ چون این ترجمه ها خیلی مردم را اذیت می کند و فکر می کنند قرآن جسته جسته است. در حالی که متن قرآن یک پیوستار فوق العاده ادبی و هنری قدسی سطح بالایی است). توصیه می کنم به ترجمه قرآن توجه شود.

من مثل ابو حنیفه آنقدر تند نمی روم که بگویم خواندن قرآن به فارسی جایز است، نه. وحدت اسلامی به هم می خورد، وحدت ما از این است که این یک میلیارد و دویست یا سیصد هزار نفر مسلمان که داریم همه به یک زبان نماز می خوانند. خوب ما اصل قرآن را حفظ می کنیم و برای این که معانی را بفهمیم به ترجمه ها توجه می کنیم. اگر این عادت ما بشود بی آنکه معلم و کلاس و دبیر دیده باشیم، با مقایسه ترجمه های مختلف قرآن با هم در ما یک شمّ فهم قرآن ایجاد می شود.

من دوستی دارم که خیلی در ترجمه قرآن وسواس دارد. روزی به او گفتم برادر من، شما که اینقدر در ترجمه قرآن وسواس داری برو و خود قرآن را یاد بگیر. به کمک ترجمه ها خود قرآن را فرا بگیر تا خودت معنی آن را بفهمی، « افلا یتدبرون القرآن » یعنی چه ؟ «ام علی قلوب اقفالها »یعنی چه؟ قرآن هم مظهر فصاحت است. باور بفرمایید نهج البلاغه از خود قرآن دشوارتر است. با آنکه 50 سال بعد از قرآن کریم است و جزو کتابهای مقدس ماست و آن را اخ القرآن و تالی قرآن می شماریم، در جاهایی دشوارتر از قرآن است و اساساً قرآن متنی بسیار روان و فصیح و شیوا است. قرآنی که آن همه مردم را تکان داد و آن انقلاب عظیم را برپا کرد که «یدخلون فی دین الله افواجا» به خاطر فصاحت عظیم آن بود ، نه به خاطر غزواتی که در گرفت؛ غزوات برای فهم قرآن در می گرفت.

همه دعاها برای آمین است برخی ممکن است قرآن را به انگلیسی  هم بخوانند علاوه بر نص مقدس عربی که اشکالی ندارد. به ترکی آذری یا به ترکی استانبولی هم وجود دارد که مرحوم گل پینارلی انجام داده اند، می خواهم بگویم به هر زبانی ترجمه خوانده شود بلا اشکال است ولی به شرطی که آنقدر همراه با قرآن خوانده شود تا قرآن را بتوان به استقلال خواند.

* مردم ما در طول ماه مبارک رمضان با خواندن قرآن اخلاقشان بهتر می شود. شما برای این که بعد از ماه مبارک هم این اثرات باقی بماند، چه توصیه ای دارید؟

ذکر

که در مقابل

نسیان

است دو معنا دارد: یک معنی آن «یاد داشتن» است و یک معنی دیگر «دعاهایی را در دل تکرار کردن» است. باید این ذکر از حالت زبانی به حالت قلبی تبدیل شود و در قرآن کریم می گوید که کائنات ذکر می گویند. ما باید به یاد داشته باشیم که وقتی قرآن می خوانیم اعتقادات و احکام اخلاقی آن زینت بخش خاطر ما باشد و در دل و ذهن ما حک شود، آنجا که از غیبت بد گفته می شود ، این که وقتی کسی وارد مجلسی می شود برایش جا باز کنید بنشیند، نکته ظریف تربیتی در قرآن است. مثل اینکه جایی وارد می شوید، در بزنید اجازه بگیرید. این که وقتی در منزل یکی از دوستان یا فامیل هستیم و خود ایشان نیست، آیا حق داریم که یک خوراکی بخوریم؟ اف نگفتن به پدر و مادر در قرآن آمده است. می خواهم بگویم به محض این که این اخلاقیات قرآن خوانده شود یک بار خواندنش برای یک عمر به یاد داشتنش کافی است، به شرط این که با تدبر باشد، اگر با تدبر نباشد همان می شود که از اصول کافی برایتان نقل کردم «قرآن خوانی که قرآن او را نمی پذیرد».

منبع: بخش ادبی- هنری سایت تبیان

 • پایان نامه های قرآنی 

 • قرآن موضوعی 

 • قرآن تصویری ( CD امثال ) 

 • ترتیل ویژه ( با انتخاب آیات ) 

 • مقالات قرآنی 

 • ویژه نامه ماه مبارک رمضان(84) 

 • تقویم تاریخ اسلام 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت