به سادگی کتاب، به سختی داستان
نگاهي به 95 سال انتشار مستمر کتاب بهترين داستانهاي امريکايي
به سادگي کتاب، به سختي داستان
تجربه انتشار داستانهايي از نويسندگان جوان يا گمنام در قالب روزنامه، مجله يا نشريات سراسري، در هيچ کجاي دنيا حرف تازهاي نيست، نويسندگاني که از اين بستر به مخاطبان خود معرفي شدهاند نيز اما اگر انتشار منظم چنين داستانهايي به انتشار کتابي به همين نام که در بردارنده چکيده هنر داستاننويسي و برترين آثار خلق شده داستاني در طول سال در يک کشور شود و اين کتاب نيز به صورت منظم بيش از 95 سال منتشر شود، بايد به صورتي جدي به اين اتفاق توجه کرد. در مختصات ادبيات داستاني ايران کم نبودهاند نويسندگاني که نخستين ارتباط خود را با مخاطب از طريق رسانههاي عموميو نشريات گرفتهاند، اما تجربه کتابي که به صورت منظم و سالانه آثار اين نويسندگان را در خود ثبت و ضبط کند و از بستر خود نويسندگان جديد را به مخاطبان خود معرفي کند تا کنون در مختصات ادبيات ما تجربه نشده است. نگاهي به تاريخچه انتشار مجموعه The Best American Short Story يا بهترين داستانهاي کوتاه امريکا ميتواند نشان دهنده الگويي قابل توجه در ارتباط ميان مخاطب، کتاب و رسانه براي فراگير کردن و همگاني کردن مطالعه باشد.
يک آغاز
مجموعه بهترين داستانهاي کوتاه امريکايي براي اولين بار توسط اسمال، مينارد و شرکا در سال 1915 منتشر شد. در آن زمان ادوارد جي. او. برايان سردبيري اولين مجموعه را برعهده گرفت و ايده انتشار کتاب مذکور نيز به ابتکار وي صورت گرفت. هنگاميکه او کار روي اين کتاب را آغاز کرد. تنها 23 سال داشت اما با همين سن کم به عنوان شاعر و نمايشنامه نويسي که آثارش به چاپ رسيده بود، چهرهاي شناخته شده محسوب ميشد.
براي توجه به نوع کاري که او. برايان مبدع آن بود، بد نيست به اين موضوع توجه کنيم که در سالهاي آغازين اين قرن، امريکا پذيراي موجي از مهاجران بود. در واقع شايد بتوان گفت مهاجرت به عنوان بزرگترين داستان و ماجراي آن دوران تلقي ميشده است و مضامين آن در داستانهاي منتخب او. برايان منعکس گرديده است. سير تکاملي ادبيات ملي امريکا بر خلاف فرهنگ متجانس و همگون اروپا غير قابل تشخيص و پيگيري بود اما او. برايان اين تنوع فرهنگي را به منزله يک مزيت و امتياز تلقي نمود و در حالي که ساير منتقدان آن روز داستانهاي امريکايي را به دليل عدم وجود پيچيدگي و تکنيک در آن مردود ميدانستند، وي در اين ميان از آميزهاي از عوامل جديد و بکر پرده برداشت و اين عبارت بود از ادبيات منحصر به فرد امريکا که بايد به رسميت شناخته ميشد و در جايگاه خود مورد حمايت قرار ميگرفت.
او. برايان حس کرد داستان کوتاه بايد در مقوله خاص خود ارزيابي شود. وي کار خود را با اين ذهنيت آغاز کرد که ميتواند به موازات افزايش علايق خود در اين حوزه و افزايش اطمينان نسبت به تکنيکهاي مربوطه، روند توسعه داستانها را دنبال کند و به بررسي استانداردهاي متغير سالانه بپردازد . در هرصورت چنانچه بخواهيم از موضعي بالاتر به قضيه نگاه کنيم، توانايي او. برايان در تشخيص و تلاش براي دستيابي به داستانهاي با کيفيت به مراتب بسيار ارزشمندتر خواهد بود. به عنوان مثال در خصوص چاپ اثر شروود اندرسن که براي اولين بار در سال 1916 توسط وي در اين مجموعه آغاز شد، او. برايان در وهله اول استعداد جديدي را کشف کرد و پس از آن با انتشار آن در قالب کتاب خبر ظهور اولين نمونه داستان کوتاه مدرن به معناي واقعي کلمه در ادبيات ثبت کرد. او. برايان در سال 1920 در اين خصوص چنين مينويسد : «اين ستيز براي دستيابي به صداقت و اخلاص در داستان کوتاه مبارزهاي است که ارزش دست و پنجه نرم کردن با آن را دارد و محور تمامي آن چيزي است که من براي به دست آوردن آن تلاش ميکنم. فردي به غايت صادق چيزي برا ي گفتن دارد که هيچ جارو جنجالي قدرت بيان آن را ندارد، بايد مجال صحبت کردن را دارا باشد. او واقعي است و ما به او نياز داريم. به همين دليل است که من خود را موظف نمودهام سالانه داستانهاي کوتاه بسياري را مطالعه کنم و بخوانم. »
نويسندگاني که نام ميشوند
نتايج تلاشهاي طاقت فرساي او. برايان طي بيست سال درفهرست اسامينويسندگاني که توسط وي شناسايي شدند و به واسطه چاپ آثارشان در مجموعه داستانهاي منتخب وي مورد حمايت قرار گرفتهاند، مشهود است. از جمله نويسندگان مذکور ميتوان به رينگ لاردنر، ويلا کاتر، ويليام فالکنر، جي پي مارکواند، دوروثي پارکر، ارسکاين کالدول، اف. اسکات فيتزجرالد، توماس ولف، ويليام سارويان، جان اشتاين بک، اروين شاو، کي بويل و ريچارد رايت اشاره کرد.
در سال 1923 او. برايان سنتي را که خود بدعت گذارده بود، نقض کرد. به موجب اين قانون تنها داستانهايي قابليت چاپ را دارا بودند که قبلاً منتشر شده باشند. وي براي چاپ يک داستان کوتاه اثر يک نويسنده جوان و جنجالي که به تازگي در سوئيس با وي ملاقات کرده بود به نقض قانون خودساخته پرداخت. اين فرد کسي نبود جز ارنست همينگوي. تمامي داستانهاي کوتاهي که وي تا آن روز نگاشته بود توسط ساير سردبيران رد شده بود. وقتي همينگوي با او. برايان ديدار کرد، شرح مبسوطي از داستان اسفبار مفقود شدن چمدانش را که دست نوشتههايش را در خود جاي داده بود، بازگو کرد. وي تصديق کرد به حدي مايوس گرديده است که ميخواهد نوشتن را کنار بگذارد. او. برايان از وي خواست تا دو داستان باقي مانده را ببيند و تصميم گرفت يکي از آنها را موسوم به «پيرمرد من» به چاپ برساندو به اين ترتيب يکي از مشهورترين جريانهاي ادبي امريکا شکل گرفت.
پس از مرگ اوبرايان، بنياد هاتن ميفلين بي درنگ به سراغ سردبيران مجله استوري رفت و از هردوي آنها خواست تا اين مسئوليت جديد را بپذيرند. سرانجام در سال 1941 مارتا فولي يکي از سردبيران مجله استوري وداع کرد تا به سرپرستي و حفاظت از مجموعه بهترين داستانهاي کوتاه امريکايي بپردازد که به مدت 37 سال با قاطعيت ادامه يافت. فولي در صدد يافتن داستانهايي بود که به لحاظ ادبي ارزشمند بوده و امکان ناشناخته ماندن و فراموش شدن آنها وجود داشت و برآن بود تا در قالب انتشار کتاب، آنها را جاودانه سازد.
در زماني که وي در سمت سردبير مجموعه بهترين داستانهاي کوتاه امريکايي انجام وظيفه مينمود، از اولين کساني محسوب ميشد که توانسته بود استعدادهاي نويسندگان بسياري را کشف کند که بعدها به شهرت جهاني دست يافتند. از آن جمله ميتوان به نويسندگاني همچون ساول بلو، برنارد مالامود، فيليپ راث استنلي الکين، دلمور شوارتز، فلنراوکانر، دبليو. اچ. گاس، ولاديمير نابوکف، پيتر تيلور، ادورا ولتي، جويس کارول اويتس، جي. اف پاورز، ري بردبري، ليونل تريلينگ، شرلي جکسن، جک کرواک، جيمز آگي، جان آپدايک، رابرت کوور و جين استفورد اشاره کرد. فولي روز پنجم سپتامبر سال 1977 در سن 80 سالگي چشم از جهان فروبست.
آغاز ساختار جديد
بنياد هاتن ميفلين براي دومين بار و پس از گذشت 62 سال که از عمر مجموعه داستانهاي مورد بحث ميگذشت ناگزير شد، فردي را بيابد که مايل به هدايت و سرپرستي آن باشد. ناشران در ابتداي امر به سراغ تد سولوتاروف سردبير و منتقد سرشناس رفتند. وي از پذيرش اين مسئوليت سرباز زد اما در مقابل ايدهاي را مطرح نمود. وي پيشنهاد کرد به جاي آنکه تلاش کنيم فردي جايگزين مارتا فولي نماييم چرا هربار از نويسنده يا منتقدان متفاوت استفاده نکنيم تا به ويراستاري هر مجلد بپردازند؟ بنياد هاتن ميفلين موافقت خود را با نظر وي اعلام کرد به اين شرط که مجموعه نقطه نظرات وي نو و تازه بوده و باب جديدي را در زمينه داستان بگشايد.»
به اين ترتيب با توافق سولوتاروف براي همکاري به عنوان اولين سردبير مهمان جهتگيري جديدي در اين زمينه پايهگذاري شد. شنون راونل سردبير ادبي جواني که با بنياد هاتن ميفلين همکاري ميکرد در سالهاي آخر حيات مارتا فولي کوشيده بود تا وي را در اين امر حمايت و ياري کند و حتي به وي در يافتن داستانها کمک ميکرد، بدين ترتيب به عنوان نخستين سردبير مهمان اين مجموعه انتخاب شد.
در پروسه مطالعه بيش از 120 داستان و انتخاب مواردي که قرار بود در قالب کتاب منتشر شود، تماميسردبيران مهمان بايد تا حدي به اعمال معيارهاي انتخاب و گزينش خود بپردازند. به عبارت ديگر معيار آنها بايد نشان دهنده انتظاراتشان از يک داستان کوتاه مطلوب باشد. همينطور بايد بيانگر اين امر باشد که ملاک چگونگي قضاوت آنها در باره عناصري همچون سبک، موضوع و شخصيت پردازي داستانها را نشان دهد. ريموند کارور نويسنده نامدار امريکايي و از جمله سردبيران اين مجموعه در سال 1986 در اين رابطه اظهار داشته است: «من خواهان انتشار داستانهايي در اين مجموعه هستم که نويسنده دغدغه خود را به وضوح بيان کند نه آنکه تنها از موضع خود دفاع کند يا موضعي بي طرف و عقلايي اتخاذ کند. »
در سال 1988 هنگاميکه مارک هلپرين براي خواندن داستانها انتخاب شد، براي نخستين بار نام نويسندگان از روي اثر خط خورده و حذف شد. اين امر به اين دليل بود که گزينش وي متأثر از اسامي نويسندگان يا شهرت آنها نباشد. درست از همين زمان اکثر ويراستاران و سردبيران همين رويه را دنبال کردند. در همين راستا توبياس ولف سردبير مهمان اين مجموعه در سال 1994 مينويسد : «خواندن چشم بسته و بي طرف آثار متضمن اين نکته خواهد بود که داستانها انتخاب ميشوند و نه نويسندگان.»
در سال 1990 کاترينا کنيسن که در سنين جواني به سر ميبرد، به سمت سردبيري مجموعه داستانها انتخاب شد. کنيسن تا سال 2007 مسئوليت انتشار مجموعه داستانها را بر عهده داشت و با نويسندگان مستعدي نظير رابرت استون، آليس ادامز، لوييز اردريش، گريسون کايلر و جين اسمايلي همکاري کرد. در آخرين مقدمه کنيسن بر اين مجموعه ميخوانيم: «شور و شعف کشف استعدادها هرگز به کهنگي نميگرايد و براي شرح اين مسأله که چرا هر 4 سردبير اين مجموعه ادبي کهن که بيش از نود سال قدمت دارد، کار خود را با انجام وظايف سنگين و خطير به پايان رساندهاند، بايد را ه درازي را بپيماييم؛ چراکه ما در افسون شور و شعف شکار ادبي گرفتار آمدهايم.
جمع بندي
تجربه انتشار اين مجموعه کتاب در 95 سال متوالي که متضمن اهميت دادن به نگاه زاينده در خلق ادبي، توجه به استعدادهاي جوان و ناشناخته در زمينه داوري و نويسندگي و نيز ايجاد خروجي اين مجموعه به صورت کتاب است، موضوعي است که ميتواند در مختصات ادبيات کشور ما نيز افق جديد را براي انتشار کتاب بازگشايي کند.
منبع: bestamericanshortstory. com
ليلا مهريار
تهيه و تنظيم : بخش ادبيات تبيان