بسيجي ماقبل تاريخ
بسیجی ماقبل تاریخ
در شماره گذشته مومن آل فرعون را برایتان معرفی كردیم و اكنون چنانكه وعده كرده بودیم نوبت آن است كه شیوه دفاع آن بزرگمرد از پیامبر خویش را عرضه داریم:
دفاع مومن آل فرعون از حضرت موسی
مومن آل فرعون انسان وارستهای بود که به خاطر یک سری مصالح، ایمان خود را پنهان میداشت تا از این راه به موسی علیه السلام کمک کند. خداوند سرگذشت او را در آیههای 28 و 29 سوره غافر چنین بیان میکند: «رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَكْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءكُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ وَإِن یَكُ كَاذِبًا فَعَلَیْهِ كَذِبُهُ وَإِن یَكُ صَادِقًا یُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ یَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْیَوْمَ ظَاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَن یَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِیكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِیكُمْ إِلَّا سَبِیلَ الرَّشَادِ »
ترجمه: مرد مؤمنى از آل فرعون که ایمان خود را پنهان مىداشت گفت، آیا مىخواهید کسى را به قتل برسانید بخاطر اینکه مىگوید «پروردگار من الله است» در حالى که دلائل روشنى از سوى پروردگارتان آورده، اگر دروغگو باشد دروغش دامن خود او را خواهد گرفت، و اگر راستگو باشد (لااقل) بعضى از عذابهایى را که وعده مىدهد به شما خواهد رسید، خداوند کسى را که اسرافکار و بسیار دروغگو است هدایت نمى کند. اى قوم من! امروز حکومت از آن شماست، و در این سرزمین پیروزید، اگر عذاب الهى به سراغ ما آید، چه کسى ما را یارى خواهد کرد؟! فرعون گفت: من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمى دهم، و شما را جز به طریق حق و پیروزى دعوت نمىکنم (دستور همان قتل موسى است).
در اینجا فراز دیگرى از تاریخ موسى علیه السلام و فرعون شروع مىشود که در قرآن مجید تنها در این سوره مطرح شده است و آن داستان " مؤمن آل فرعون" است، که از نزدیکان فرعون بود. وی دعوت موسى علیه السلام را به توحید پذیرفت ولى ایمان خود را آشکار نمىکرد، زیرا خود را موظف به حمایت حساب شده از موسى علیه السلام مىدید، هنگامى که مشاهده کرد با خشم شدید فرعون جان موسى علیه السلام به خطر افتاده، مردانه قدم پیش نهاد و با بیانات مؤثر خود توطئه قتل او را بر هم زد.
در یک بررسى اجمالى در آیات مربوط به سرگذشت مومن آل فرعون چنین به نظر مى رسد که "مؤمن آل فرعون" براى نفوذ در قلب تیره فرعون و فرعونیان و زدودن زنگار کبر و کفر از آنها سخنان خود را در پنج شکل و مقطع مطرح کرد:
1- مقطع اول: سخنان دو جانبه و احتیاط آمیز و دعوت آن قوم کافر طغیانگر به پرهیز از ضرر محتمل بود دائر بر اینکه "اگر موسى دروغ بگوید دامن خودش را مىگیرد، و اگر راست بگوید دامان ما را مىگیرد، بترسید و احتیاط را از دست ندهید".
2- مقطع دوم: آنها را به سیر و مطالعه در احوال اقوام پیشین دعوت مىکند، و از اینکه آنها نیز گرفتار چنان سرنوشت شومى شوند آنها را بر حذر مىدارند.
3- مقطع سوم: قسمتى از تاریخ خودشان را متذکر مىشود، تاریخى که چندان فاصله از آنها ندارد و روابط و پیوندهاى آن به هم نخورده است، و آن مساله نبوت " یوسف" است که از اجداد موسى بود، و طرز برخورد آنها با دعوت او را مطرح مىکند.
4- چهارمین مقطع: مقصود خود را از طریق دیگرى دنبال مىکند، و آن توجه دادن به "ناپایدارى زندگى دنیا" و "مساله معاد و حشر و نشر" است و توجه به آنها بدون شک تاثیر عمیقى در تربیت انسانها دارد.
5- پنجمین مقطع: " مؤمن آل فرعون" پردهها را کنار زد، و بیش از آن نتوانست ایمان خود را مکتوم دارد، آنچه گفتنى بود گفت، و آنها نیز تصمیم خطرناکى درباره او گرفتند.
تقیه یک وسیله مؤثر مبارزه
"تقیه" یا "کتمان عقیده باطنى" بر خلاف آنچه بعضى مىپندارند، به معنى ضعف و ترس و محافظه کارى نیست، بلکه غالبا به عنوان یک وسیله مؤثر براى مبارزه با زورمندان و جباران و ظالمان مورد استفاده قرار مى گیرد، کشف اسرار دشمن جز از طریق افرادى که از روش تقیه استفاده مىکنند ممکن نیست.
ضربات غافلگیرانه بر پیکره دشمن جز از طریق تقیه و کتمان نقشهها و طرحهاى مبارزه صورت نمىگیرد. و مؤمن آل فرعون نیز تقیهاش براى خدمت به آئین موسى علیه السلام و دفاع از حیات او در لحظات سخت و بحرانى بود، چه چیز از این بهتر که انسان فرد مؤمنى در دستگاه دشمن داشته باشد که تا اعماق تشکیلات او نفوذ کند، و از همه چیز با خبر گردد و به موقع دوستان را در جریان بگذارد، و حتى در موقع لزوم در فکر جباران نفوذ کند و نقشههاى آنها را دگرگون سازد؟!
آیا اگر مؤمن آل فرعون از روش تقیه استفاده نمىکرد هرگز توانایى انجام این خدمات را داشت؟ لذا در حدیثى از امام صادق علیه السلام آمده است: التقیة دینی و دین آبائی، و لا دین لمن لا تقیة له، و التقیة ترس الله فى الأرض، لأن مؤمن آل فرعون لو أظهر الإسلام لقتل؛ "تقیه دین من و دین پدران من است، کسى که تقیه ندارد دین ندارد، تقیه سپر خداوند در روى زمین است، چرا که اگر مؤمن آل فرعون ایمان خود را اظهار داشته بود کشته مىشد."
مخصوصا در زمانى که جمعیت مؤمنان در منطقهاى در اقلیت باشند و در چنگال اکثریتى بىمنطق و بیرحم گرفتار شوند هیچ عقلى اجازه نمىدهد که با اظهار ایمان جز در مورد ضرورت نیروهاى فعال خود را به هدر دهند، بلکه باید در این مقطع خاص با کتمان عقیده نیروها را متشکل و متمرکز و براى قیام نهایى آماده سازند.
شخص پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) در آغاز قیامش در مدت چند سال دعوت پنهانى داشت و از همین روش استفاده مىکرد، و بعد از مدتى که یارانش فزونى گرفتند و هسته بندى اصلى محکم شد اسلام را رسما اعلام نمود.
در میان پیامبران دیگر ابراهیم علیه السلام با تمام شجاعت و قهرمانى که داشت به هنگام تصمیم بر شکستن بتها از روش تقیه استفاده کرد و برنامه خود را از بت پرستان کتمان نمود، و گرنه هرگز موفق نمىشد.
ابو طالب عموى پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله شاید تا آخر عمر روش تقیه را از دست نداد، تنها در مقطعهاى خاصى ایمان خود را آشکار ساخت، ولى در مواقع دیگر صریحا چیزى نمىگفت تا بتواند نقش مؤثر خود را در حفظ جان پیامبران صلی الله علیه و آله در مقابل بت پرستان لجوج و بیرحم و کینه توز ایفا کند.
به هر حال آنچه بعضى از جاهلان و ناآگاهان پنداشتهاند که تقیه مخصوص مذهب شیعه است، یا تقیه نشانه ضعف و زبونى است، کاملا بى اساس و دور از منطق است، تقیه در تمام مکتبها بدون استثنا وجود دارد.
ادامه دارد
در نوشتار آتی، آخرین سخن مومن آل فرعون را خواهید خواند. منتظر این مطلب در روز 3شنبه، 31 فروردین 89 باشید.