چفیه ای که حرف می زند !

فقط حواست باشد که این چفیه ، حرفهایش را برای هر کسی نمی زند ؛ باید محرم باشی !
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چفیه ای که حرف می زند !

یکی دو سال بیشتر از جنگ نگذشته بود . آرام آرام ، چفیه این نماد پایداری از روی دوش مردان به جایی شاید نظیر کنج یک کمد نقل مکان کرد ، و آنقدر خاک خورد که فراموش شد .

 چندی گذشت و چفیه دوباره خودی نشان داد این بار اما نه بر روی دوش مردان مرد که اگر یادت باشد سر از صورت زنان که نه ، عروسکان چفیه را بدیل روسری گرفتند ؛ مد شده بود . کار به جایی رسید که من در دلم گفتم ؛ چفیه ! کاش فراموش شده بودی ! .... و تو ، اما بر سرت زد که از چفیه ، دفاع کنی و آن را در همان جای خودش به کار بری ... چفیه ، دوباره روی دوشت خوش نشست ، تا مشخص شود صاحب حقیقی این نماد کیست . عده ای اما همین را هم بر نتافتند .

آنان که چفیه بدیل از روسری عروسکان را خوش می داشتند ، وقتی چفیه را روی شانه های تو دیدند ، خشم سراپای وجودشان را فرا گرفت ؛ چفیه شد نمادی که تاریخ مصرفش گذشته است و تو شدی یک متحجر کج اندیش خشونت طلب که دل ،  تنها به دیروز سپرده ای و از درک حال و آینده عاجزی ... و آنقدر زخم زبان شنیدی که ترجیح دادی که سکوت کنی ، کوتاه بیایی ، و چفیه را دوباره بگذاری جایش .

شاید نظیر کنج یک کمد ؛ خیلی به خاطرش فحش خوردی . خیلی به خاطرش بد و بیراه شنیدی . خسته ات کرده بود این اواخر !

تو همین که خسته شدی و چفیه را فراموش کردی ، « آقا » دلش برای چفیه سوخت ؛ خود پای در میدان گذشت . حالا چند سالی است که ایشان روی دوش اش ، زیر عبا ، وقت و بی وقت چفیه می اندازد ....

تو می دانی « آقا » با این کار چه می خواهد بگوید ؟ ... اگر می خواهی بدانی ، گوشهایت را خوب باز کن که این چفیه ، با تو حرفها دارد .

فقط حواست باشد که این چفیه ، حرفهایش را برای هر کسی نمی زند ؛ باید محرم باشی !  

 

برخی از مطالب مرتبط :

چفیه از روز ازل مظلوم بود

چفیه انداختن بی اجازه ممنوع !


منبع :

ساجد

 

تنظیم برای تبیان :

بخش هنر مردان خدا - سیفی

مطالب مرتبط مجموعه : آيات
آخرین مطالب سایت