طلوع پیروزی
طلوع پیروزی
از آمدن رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) به کشور چند روزی گذشت. خاطره ی دوازدهم بهمن ماه 1357 اندک اندک به ذهن ها سپرده می شد. مردم در انتظار پیروزی نهایی بودند. حالت بیم و امید ادامه داشت. «حکومت» چون گرگ زخمی چنگ و دندان نشان می داد.
همه می دیدند که تمام جمعیت یک پارچه و هم دل شده اند. دریای خروشان مردم خشمگین و خسته از ظلم موج می زد و از هر سو پیش می آمد.رودهای کوچک به یکدیگر می پیوستند و در آغوش دریا فرو می رفتند. در آن دریای بی کرانه همه حاضر بودند. بچه ها و نوجوان ها، شور و حالی وصف ناشدنی داشتند و بزرگ ترها را به حیرت و تحسین وامی داشتند. آن ها آموخته بودند که هیچ حکومتی با بی عدالتی و ظلم و ستم برقرار نخواهد ماند و بر صدق این سخن ارزشمند ایمان داشتند.
مقاومت و پایداری پایان نداشت. آتش جنگ و گریز در تمام کشور شعله می کشید. عاقبت شراره های آتش به ادارات دولتی و مکان های دولتی هم سرایت کرد. اکنون حکومت با تمام توان در مقابل ملت ایستاده بود و آماده می شد تا آخرین تیرهای خود را نیز در ترکش بگذارد ...
در پاسخ به این وضع، گارد شاهنشاهی با تمام تجهیزات و به طور ناگهانی به محل استقرار نیروهای جدا شده از ارتش یورش آوردند. غروب روز بیست بهمن بود. تاریکی و سرمای هوا نظامیان را یاری می رساند. هم زمان با حمله گاردی ها مقاومت مسلحانه آغاز شد. خبر حمله و محاصره ی پادگان به زودی به همه جا رسید.مردم سراسیمه به محل درگیری شتافتند و پس از ساعت ها مبارزه و از جان گذشتگی به چشم خود شکست و فرار ستمگران مزدور را دیدند. تا رسیدن به خانه راه زیادی داشتیم. آفتاب پیروزی سر زده بود ...
محمد رضا اصلانی – کیهان بچه ها
تنظیم:بخش کودک و نوجوان
************************************