نقد اشکالات طه حسین

آنچه که نمی‏توان از آن چشم‏پوشی کرد این است که طه حسین گرچه با مطرح کردن این اشکالات نمی‏تواند شعر جاهلی را انکار کند- به دلایل زیادی که برخی از آنها بیان خواهد شد- اما به خوبی توانسته بسیاری از عقاید باطل و افسانه‏ای را که راویان و داستان‏پردازان به ..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقد اشکالات طه حسين

بررسي آراء و آثار طه حسين در ادب عربي

بخش اول ، بخش دوم ، بخش سوم (پاياني)

نقد اشکالات طه حسين:

آنچه که نمي‏توان از آن چشم‏پوشي کرد اين است که طه حسين گرچه  با مطرح کردن اين اشکالات نمي‏تواند شعر جاهلي را انکار کند- به دلايل زيادي که برخي از آنها بيان خواهد شد- اما به خوبي توانسته بسياري از عقايد باطل و افسانه‏اي را که راويان و داستان‏پردازان به قدما نسبت داده‏اند، دگرگون سازد و بعضي از حقايق را تا اندازه‏اي روشن سازد به عبارت ديگر، مي‏توان گفت که اين اشکالات، بيشتر طه حسين را به نقد آرا  قدما در مورد تاريخ جاهليت نزديک مي‏سازد. تا به انکار و رد شعر جاهلي در اين باره ذکر چند نکته در مقدار آراء طه حسين لازم به نظر مي‏رسد.

1- به خلاف عقيده طه حسين، اختلاف جوهري ميان عدناني و زبان قحطاني به سده‏هاي پيش از ميلاد و نخستين سده‏هاي ميلادي مربوط است. نه اواخر عصر جاهلي.

2- اين اختلاف به اختلاف زبان منطقه شمال يا جنوب  بر مي‏گردد، نه قحطانيان مهاجري که در طي ساليان متوالي ساکن شمال بوده‏اند.

3- طه حسين قول عمرو بن الملاء مبني بر وجود اختلاف ميان زبان قحطانيان و عدنانيان را با اندکي تغيير و تحريف آورده است، زيرا قول عمرو بن العلاء در «طبقات الشعراء» به اين گونه آمده است: «ما لسان حمير و اقاصي اليمن بلساننا و لاعر بيتهم بعربيتنا» در حالي که طه حسين آن را اين گونه مي‏آورد: «ما لسان حمير بلساننا و لا لغتهم بلغتنا» که از عطف اقاصي اليمن به نظر مي‏رسد که مقصود از زبان حمير، زبان قحطانيان ساکن جنوب و يمن است، نه قحطانيان ساکن شمال.

4- در جمله عمرو بن العلاء زمان اين اختلاف مشخص شده است که آيا اين اختلاف به پيش از اسلام مربوط است يا بعد از آن؟

5- اسناد طه حسين به اين روايت با روش‏ وي که شک در هر چيز بوده، سازگار و هم آهنگ نيست.

6- زبان عربي که از روي کتيبه‏ها و نقوش کشف شده مربوط به سده‏هاي نخست، دوم و سوم ميلاد است، نه سده ششم ميلادي.

7- در اين نقوش به خلاف نظر طه حسين، ميان زبان حميري و زبان عربي فصيح کلمات مشابه زيادي از قبيل: اب، اخ و ... وجود دارد که وي آنها را ناديده گرفته است.

8- به نظر مي‏رسد زبان حميري يکي از ريشه‏هاي زبان عربي فصيح باشد، به اين صورت که بنابر پژوهش‏هايي که باستان‏شناسان درباره « سدمارب» داشته‏اند، به اين نتيجه رسيده‏اند که حيات قوم «سباء» پيش از حکومت حميري در حدود سال 850 ق. م شروع شده و نزديک به سال 115 ق . م پايان يافته است و حکومت حميريان نيز حوالي سال 115 ق. م شروع و تا اوايل سده ششم ميلادي ادامه داشته  است. از اين رو برخي از پژوهشگران بر اين عقيده‏اند که زبان حميري ريشه زبان عربي به شمار مي‏آيد و به همين سبب است که قحطانيان را عرب عاربه و عدنانيان را عرب مستعربه مي‏دانند، بدين سبب در پي اختلاطي که بر اثر مهاجرت جنوبي‏ها به سمت شمال بين اين دو زبان به وجود آمده، اگر زبان حميري را مانند يکي از لهجه‏هاي زبان عربي به حساب آوريم، عاقلانه‏تر و به منطق و صواب نزديک‏تر است بايسته ذکر است که زبان جنوب جزيره العرب (يمن) به علت هجوم حبشيان به آنجا، بيشتر تحت تاثير زبان حبشي قرار گرفته است؛ در حالي که زبان قبايل جنوبي (قحطاني) کوچ کننده به شمال، به طور کامل رنگ زبان عربي به خود گرفته است، تا جايي که اگر به حديث پيامبر (صلي‏الله عليه واله وسلم) «ليس امبر امصيام في امسفر» که به لهجه و زبان حميري است نگاه شود، مي‏بينيم که تفاوت آن با زبان عربي فصيح مانند تفاوت لهجه‏هاي ديگر قبايل عدناني است، نسبت به زبان عربي فصيح قرآن.

اين اشکالات، بيشتر طه حسين را به نقد آرا  قدما در مورد تاريخ جاهليت نزديک مي‏سازد. تا به انکار و رد شعر جاهلي.

از اين رو «طنطانيه» حميري را مي‏توان در حد «عنعنه» قبيله تميم و «کسکسه» ربيعه و مضر دانست.

9- طه حسين معتقد است که عدنانيان عرب مستعربه هستند و قحطانيان عرب عاربه و قول قدما در مورد مستعربه بودن قحطانيان و عاربه بودن عدناينان  به يک شبهه و تناقض گويي منجر مي‏شود؛ به اين صورت که اگر عدنانيان (شمال)، زبان عربي را از قحطانيان فرا گرفته‏اند- چنان که قدما بر اين عقيده هستند- چرا گفته مي‏شود که اين دو زبان با هم اختلافي داشته‏اند و سپس بر اثر آميزش، زبان قحطاني (حميري) از بين رفته و در زبان عدناني (شمال) هضم گرديده است، در حالي که در جاي ديگر قدما مي‏گويند عدنانيان زبان اصلي خود را فراموش کرده و زبان عربي را از قحطانيان آموختند؟ آيا اين تناقض گويي نيست؟ که در پاسخ وي مي‏توان گفت ايجاد شبهه نخست: منجر به رد قول قدما نمي‏گردد و ديگر اينکه: حتي اگر عدنانيان عرب مستعربه دانسته شوند و قحطانيان عرب عاربه، هيچ‏گونه اشکالي بر زبان ادبيات عصر جاهلي وارد نمي‏شود . از اين رو اگر چنانچه تسليم شويم و قول طه حسين را مبني بر اينکه قحطانيان عرب مستعربه هستند و عدنانيان عرب عاربه بپذيريم، نه تنها زبان ادب و شعر جاهلي را نمي‏توان زير سوال برد که به اثبات زبان شعر جاهلي و مذهب و آرا مخالفين طه حسين نزديک‏تر و هماهنگ‏تر است، زيرا قدما به عنوان مثال در مورد امروالقيس مي‏گويند که وي قحطاني است و اجدادش از قبايل جنوب به شمال مهاجرت کرده‏اند و در محيط شمال بزرگ شده است. از اين رو اگر نظريه‏ طه حسين مبني بر مستعربه بودن امروالفيس به جاي اسماعيل بن ابراهيم و عاربه بودن عدنانيان پذيرفته شود، برخلاف نظر طه حسين هم صحت زبان شعر امروالقيس و ديگر شعراي قحطاني الاصل تاييد مي‏گردد و هم نظريه قدما مبني بر اينکه زبان حميري قحطانيان بر اثر مهاجرت در زبان عربي شمال حل شده و از بين رفته، به وسيله طه حسين تصديق مي‏شود.

10- طه حسين معترف است به اينکه زبان قرآن در عصر جاهلي زبان ادبي عرب بوده است: «... ولکنه (القرآن) کاتبا عربيا هي اللغه التي کان يصطنعها الناس في عصره‏اي في العصر الجاهلي»

11- مکه مرکز بهسازي زبان و لهجه‏هاي عربي : با نگاهي به تاريخ عصر جاهلي در مي‏يابيم که مکه مرکز بهسازي لغات و مرکز تشکيل بازارهاي عرصه ادب و همچنين کالاهاي تجاري و اقتصادي بوده است که اين مراکز تاثير زيادي در تهذيب و گسترش زبان عربي فصيح داشته است.

 

3- جاعلين ادب جاهلي و اغراض آنان از جعل از نظر طه حسين:

به طور گزيده مي‏توان جاعلين ادبيات جاهلي و نيز علل و اغراضي که آنان را به جعل اين ادب و انتساب آن به عصر جاهلي وادار نموده را، به چند دسته تقسيم نمود:

الف) سياست و سياستمداران، ب) دين و دينداران (طرفداران دين)، پ) قصه و داستان‏سرايان، ت) شعوبيه، ث) راويان شعر و روي گرداني آنان از اصول ديني و اخلاقي.

طه حسين در مورد هر يک از موارد بالا به تفصيل سخن رانده است. ما براي رعايت اختصار فقط به نقد و بررسي يکي از موارد بالا مي‏پردازيم.

طه حسين يکي از عوامل جعل شعر جاهلي را «راويان» شعر مي‏داند. وي به جرح و تعديل راويان مي‏پردازد و معتقد است که فساد و لهو و لعب و عدول راويان از اصول ديني و قواعد اخلاقي، نقش مهمي در انتحال شعر داشته است.

طه حسين دو راوي مشهور يعني خلف احمر زعيم و رئيس مکتب بصره و حماد راويه زعيم مکتب کوفه را به فساد، کفر، فسق، عدول از اصول اخلاقي و شراب خواري متهم مي کند. گفتني است که طه حسين با وجود اينکه ابو عمرو بن العلاء را به فساد و عدول از اصول اخلاقي و شعوبي گري و شراب خواري متهم نمي‏کند و وي را راوي عادل و صالح معرفي مي‏کند، ولي دامن وي را از انتحال و جعل شعر مبرا نمي‏داند و به اعتراف  وي در مورد جعل يک بيت شعر و انتساب آن به «آعشي» اشاره مي‏نمايد.

به نظر مي‏رسد آراء طه حسين در مورد راويان جاعل تا حدودي نزديک به واقع و به تقريب چيزي است که مي‏توان اجماع علما را بر آن به دست آورد. در اينجا بحث در مقدمات طه حسين نيست، بلکه صحبت روي نتيجه‏گيري نادرستي است که وي از مقدمات درست به دست مي‏آورد. به اين شکل که وجود راويان کاذب دليل بر کذب همه راويان نيست، زيرا از ميان اين عده راوي، عده کمي به کذب و انتحال متهم بوده‏اند و بقيه به صدق و امانت و اطمينان مشهور مي‏باشند. از اين رو نتيجه طه حسين مبني بر اينکه: چون چند راوي کاذب وجود دارد. بنابراين همه اشعار روايت شده را بايد  انکار کرد، نمي‏تواند کلي باشد. با نگاهي گذرا به خصوصيات راويان نخستين سده‏هاي هجري، در ميان راويان شعر و ديگر موضوعات از قبيل حديث و... راويان ثقه‏اي مانند ابو عمر وبن العلاء داراي پرونده‏هاي درخشان مي‏باشند. وي که يکي از قراء  هفتگانه نيز مي‏باشد، مردي عادل و مورد اطمينان و اعتماد بوده است. در سيره و زندگي وي دلايل واضح و قاطعي وجود دارد در مورد اينکه وي فردي صالح و متقي بوده و روايت وي مورد تاييد مي‏باشد.

کوتاه سخن اينکه، اين‏گونه مي‏توان نتيجه‏گيري کرد که در کنار راويان کاذب و جاعل، راويان ثقه و عادل و مورد اعتمادي همچون عمر و بن العلاء ، اصمعي، شيباني، مفضل الضبي وجود داشته‏اند که به وسيله آنان اقوال و روايات جاعلان را مي‏توان کنترل و تفکيک و نقد نمود.

اين‏گونه مي‏توان نتيجه‏گيري کرد که در کنار راويان کاذب و جاعل، راويان ثقه و عادل و مورد اعتمادي همچون عمر و بن العلاء ، اصمعي، شيباني، مفضل الضبي وجود داشته‏اند.

4- قديم و جديد در عصرهاي اموي- عباسي و جايگاه طه حسين در عصر حاضر:

بحث قديم  و جديد بحثي است که تا اندازه‏اي در موضوعات مختلف و دوره‏هاي متفاوت وجود دارد. مباحثي از قبيل تجديد و تقليد، پيشرفت و عقب‏گرايي، جمود و اجتهاد، پويا شدن و يا سنتي بودن، ناطق گردن يا صامت بودن و اتهاماتي از قبيل ارتجاع و تحجر و خود باختگي و عصري بودن جناح‏هاي طرفدار قديم و جديد، همه و همه، بحث‏هايي است که بسياري از علما وادبا را به خود مشغول مي‏سازد. در اين مسير طه حسين معتقد است عصرهايي درخشان و پيشرفته هستند که در آنها معارک ميان قديم و جديد به اوج خود رسيده باشد. وي جناح‏هاي درگير علمي، ادبي و ديني را به سه دسته تقسيم مي‏کند.

1- گروهي نداي تجديد و نوآوري را سر داده و سخت گرفتار رنگ و رخسار علوم نوآيين شده‏اند.

2- گروهي ديگر به قديم و گذشته مي‏بالند و هيچ گونه اظهار نظري را در مورد آنچه که قديم است قبول ندارند.

3- شماري ديگر راه اعتدال را پيش مي‏گيرند و در اين راه مي‏کوشند که رابطه ميان قديم و جديد را حفظ کنند.

طه حسين اختلاف و جدال قديم و جديد را به خاطر دو اصل ، معقول و منطقي مي‏‏داند:

1- اصل بقا و نياز و تمايل به آن.

2- اصل استحاله و تحول و دگرگوني . وي معتقد  است که جديد و قديم به عنوان دو اصل از اصول حيات بشر در هر عصر با هم درگير هستند تا اينکه جديد پيروز مي‏شود، آنگاه جديد نيز، قديم مي‏گردد.

طه حسين به اين نکته اشاره مي‏کند که اختلاف قدما و نوگرايان عرب در اواخر عصر اموي، فقط روي لفظ بود، بنابراين نتايج آن بسيار ناچيز است ولي در اوايل عصر عباسي دايره اين اختلاف کمي وسيع‏تر شد و معاني را نيز در سر گرفت. وي سپس مي‏افزايد که اختلاف ميان قدما و نوگرايان زماني شروع شد که ميان بشار و شاگردان وي اختلاف در گرفت. اين اختلاف در سده سوم ميان طرفداران بحتري و ابوتمام با طرفداران ابونواس و ابومسلم و در سده چهار ميان شاگردان متنبي با ابوتمام وجود داشته است. وي بر اين مذهب است که در ادبيات عصر اموي، پيروزي از آن کهنه گرايان و در عصر عباسي از آن نوگرايان بوده است. طه حسين با اينکه عصر عباسي را از نظر ادبي عصر درخشاني مي‏داند، آن را عصر درشتي و فساد شعرا و خلفا و نيز عصر انتقال از بدوي گري به تمدن و شهرنشيني و از سادگي به تعقيد و پيچيدگي معرفي مي‏کند و يا ابن خلدون که داراي مذهب «تقديس سلف» و تنزيه آنان است و خلفاي اموي و عباسي را مبراي از فساد مي‏داند، مخالفت مي‏ورزد. وي مي‏گويد: «من ابن خلدون را تکريم مي‏کنم ولي در راي با او مخالف هستم، زيرا تقديس سلف و تنزيه آنان از اشتباهات با مذهب و راي من تناقض دارد». سپس مي‏افزايد که ابن خلدون به خلاف شعارش در مورد دوري از هر گونه تعصب در راي دادن، هميشه بر آن است که مجد و عظمت قدما را احياء و پيشينه آنان را نيکو کند، از اين رو اگر مي‏خواهد از متهم شدن رشيد به عبث و فساد دفاع کند، روايت مي‏کند که رشيد روزي صد رکعت نماز مي‏خواند و يک سال حج مي‏گذارد و ديگر سال در جنگ بود و از آنجا که رشيد داراي چنين‏شان و موقعيتي است، غير ممکن است که لهو و لعب نمايد.

وي مي‏گويد: ما با بزرگ ‏سازي تاريخ گذشتگانمان، جهل و انحطاط و ضعف گذشته و حال و آينده خودمان را در پشت پرده غرور و مفاخرت و تمجيد پنهان مي‏کنيم. در حالي که بايد عيوب قدما را متذکر شد، زيرا قدما نيز مانند معاصران انسان بوده‏اند نه ملائکه.

طه حسين در عصر حاضر معتقد است که تجديد و نوآوري در احيا و تعمير و بازسازي بوستان ادبيات و علوم قديم است، نه در محو کردن و از بين بردن آن! از اين رو با توجه به اين گونه نگرش، مي‏توان جايگاه وي را در عصر حاضر اين گونه معرفي کرد: وي از پويندگان راه اعتدال و شيفتگان مذهب تجديد و نوآوري و حاملان پيک ادبيات و علوم قديم مي‏باشد که نه در دايره تقليد و جمود مذهب قدما زنداني شده و نه کورکورانه عاشق تجديد گرديده، بلکه يکي از طرفداران نوگرايي است که در آثار قديم لذت‏ها و گوارآيي بي‏مانندي‏ مي‏يابد.

پايان

علي نظري

تنظيم براي تبيان:زهره سميعي

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت