تافته های جدابافته 3

سخن در شان نزول آیتی از قرآن بود که چون تاج افتخار بر سر امامان معصوم می درخشد، اما مع الاسف برخی از دانشمندان و مفسران سنی مذهب، دانسته یا نادانسته، این حقیقت را کتمان و بعضا شأن نزولهای ناسازگار دیگری را برای آن برشمرده اند، برای روشن شدن حقیقت مطلب در
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تافته هاي جدابافته!

(3)

اشاره:

سخن در شان نزول آيتي از قرآن بود که چون تاج افتخار بر سر امامان معصوم مي درخشد، اما مع الاسف برخي از دانشمندان و مفسران سني مذهب، دانسته يا نادانسته، اين حقيقت را کتمان و بعضا شأن نزولهاي ناسازگار ديگري را براي آن برشمرده اند، براي روشن شدن حقيقت مطلب در شماره گذشته، ديدگاه اهل سنت را پيرامون اين آيه گزارش کرديم، در اين شماره، به تبيين دلايل بطلان اين ديدگاهها مي پردازيم:

 

رد ديدگاه اهل سنت

اينك دلايل مردود بودن ادعاي اهل سنت را به تفصيل بازگو مي كنيم:

1ـ بحث از تناسب آيات و ارتباط ميان بخشهاي مختلف كلام الهي به ويژه آن دسته آياتي كه به يكباره نازل گرديده ، امري قابل قبول و مورد اعتناست؛ اما نبايد فراموش كرد كه نظم فعلي آيات، بر أتساس ترتيب نزول آن نبوده، به دستور پيامبر (ص) انجام پذيرفته است كه اصطلاحاً به آن توقيفي مي گويند؛ بنابراين صرف قرار گرفتن آيه اي در ضمن آيات يا آيه اي ديگر به تنهايي نمي تواند وابستگي صددرصد آن را با آيات قبل و بعد به اثبات رساند.

تنها نكته اي كه مي توان از سياق قبل و بعد آيه تطهير به دست آورد، اين است كه آيه مذكور در ضمن آيات مربوط به زنان پيامبر (ص) قرار دارد ؛ اما در اين كه حتماً بايد آن در ارتباط باشد، امري نيست كه به راحتي قابل اثبات بوده يا بتوان بر آيه تحميل كرد؛ به ويژه اگر بر اين واقعيت اعتقاد داشته باشيم كه در پاره اي موارد، صدر آيه در خصوص يك مطلب است و ميانه آن درباره مطلبي ديگر و ذيل آن بيانگر نكته اي سوم است [1] .

رواياتي كه نزول آيه را خاص اهل بيت (ع) و منحصر در پنج ذات مقدس مي داند، از نظر كميت در حدي است كه نه تنها به هيچ وجه قابل توجيه يا انكار نيست، بلكه بايد گفت به سر حد تواتر معنوي هم مي رسد.

2ـ با تدبر در ظاهر آيه تطهير اين حقيقت به دست مي آيد كه در خود آيه قرينه صارفه و معارضي موجود است كه مانع از ورود زنان پيامبر (ص) يا ديگر نزديكان حضرت ، در شمول اهل بيت مي شود؛ زيرا تمامي ضمايري كه در آيات مورد بحث به زنان پيامبر (ص) بر مي گردد، به صيغه جمع مؤنث آمده است ؛ حال آن كه همه ضماير جمله « انما...» به صورت جمع مذكر است. اگر واقعاً اين آيه زنان پيامبر (ص) را هم شامل مي شد، چه انگيزه اي سبب شده است همه ضميرها به يكباره از جمع مؤنث به صيغه جمع مذكر برگردانده شود؟

3ـ در مواردي از قرآن پيش آمده است كه به هنگام بيان مطلبي، خداوند استطراداً يا به صورت جمله اي معترضه، مطلب ديگري را بيان فرموده است كه بعنوان نمونه،تنها به ذكر دو آيه بسنده مي شود:

الف ـ در داستان حضرت يوسف آمده است : فلما رأي عميصه قد من دبر قال انه من كيدكن إن كيدكن عظيم، يوسف اعرض عن هذا، و استغفري لذنبك انك كنت من اخلاطئين[يوسف/29 ـ 28] .

چنانكه ملاحظه مي شود، در اثناي سخن از كيد زليخا و مكر زنانه وي ، جمله معترضه « يوسف اعراض عن هذا» آمده است كه به قبل و بعد خود ارتباطي ندارد، بلكه خود جمله مستقل و مجزايي به شمار مي آيد.

ب ـ صريح تر و روشن تر از مورد فوق ، آيه سوم سوره مائده است كه مي فرمايد:

حرمت عليكم الميتة والدم و لحم الخنزير و ما اهل لغيرالله به والمنخنفة و الموقوذة و امتردية و النطيحة و ما أكل السبع الا ما ذكيتم و ماذبح علي النصب و ان تستقسموا بالازلام ذلكم فسق ، اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشون واخشون، اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً فمن اضطر في مخمصة غيرمتجانف لاثم فان الله غفور رحيم [مائده 3] .

علامه طباطبائي مي فرمايند:

اگر در صدر و ذيل آيه با دقت و تأمل ژرف تري نظر شود، اين حقيقت به دست مي آيد كه در افاده معنا ، خود كلامي تام است و كامل شدن معنايش متوقف بر « اليوم يئس الذين كفروا...» يا « اليوم اكملت لكم دينكم ...» نيست. و اساساً به هيچ وجه نمي توان ميان آغاز و انجام اين آيه و آنچه در ميانه آن قرار گرفته است، ارتباطي از جهت معنا پيدا كرد. بلكه بايد گفت « اليوم يئس الذين كفروا ...» خود، آيه كامل و مستقلي است كه به عنوان يك جمله معترضه در وسط آيه مذكور قرار گرفته است و در دلالت و بيان خويش ابداً نيازمند قبل و بعد خود نيست؛ بنابراين چه بگوييم اين آيه به يكباره نازل گرديده، يا گفته شود كه آيه « اليوم يئس الذين كفروا ....» نزولي مستقل داشته و به دستور پيامبر (ص) در اين بخش از آيه سوره مائده قرار گرفته است، از يك حقيقت نمي توان غافل ماند و آن اين كه دو جمله مذكور آيه اي مستقلي به شمار مي ايد و هيچ يك در افاده معنا به ديگري وابسته نيست.

دليل بارز اين مدعا هم روايات فراواني است كه از طريق شيعه و سني در شأن نزول خاص آيه « اكمال دين» نقل شده است [2] . در بسياري از اين روايات بدون هيچ اشاره اي به قبل و بعد ايه « اليوم يئس الذين كفروا ...» به شأن نزول اختصاصي آن پرداخته شده است [3] .

4ـ ادعاي نزول يك باره آيه تطهير و آيات قبل و بعد آن مطلبي است كه در هيچ يك از روايات مربوط به شأن نزول آن ذكر نگرديده است؛ گر چه بر فرض پذيرش، نزول يك باره آن هم ، باز نمي توان وجودجمله هاي معترضه را ، همان گونه كه مشاهده كرديم، در اثناي آيات انكار كرد. آنچه در اين زمينه بيان مي شود، پيش از آن كه به دليل متقن عقلي يا نقلي مستند باشد، به اجتهاد شخصي و اعمال سليقه فردي مفسراني استناد دارد كه خود با تكيه بر سياق آيات و حب و بغض نسبت به خاندان پيامبر (ص) چنين نتيجه گيري نموده اند . آنچه به حقيقت نزديك تر مي نمايد، اين است كه آيه تطهير نزولي خاص داشته و به دستور شخص پيامبر (ص) در اين بخش از آيات قرار گرفته است [4] .

5ـ همان گونه كه برخي مفسران اهل سنت نيز يادآور شده اند، صرف قرار گرفتن آيه تطهير در ضمن آيات مربوط به زنان پيامبر (ص) ، و صرف اعتماد و استناد به معناي لغوي واژه اهل، نمي تواند جواز دخول آنها در زمره اهل بيت حضرت باشد [5] . اين حقيقت را علاوه بر آنچه اشاره شد، مي توان از داستان حضرت نوح (ع) هم استنباط كرد. آنچا كه ايشان به سائقه عواطف و احساسات پدرانه، از خداوندنجات فرزند خويش را از هلاكت حتمي طلب مي كند؛ لكن ذات اقدس اله به صراحت مي فرمايد: يا نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح [هود / 46].

بر حسب عرف و لغت، واژه اهل به زن و فرزند هم اطلاق مي شود؛ اما چنانكه در آيه مذكور مشاهده مي شود، ممكن است به دلايلي اين عنوان برداشته شده، همسر و فرزند انسان از شمول اهل وي خارج گردند. اگر بر اين نكته حقيقتي ديگر اضافه شود كه پس از نزول آيه تطهير، ام سلمة ـ از همسران باوفاي پيامبر (ص) ـ از آن حضرت درخواست كرد كه او را هم به اصحاب كسا ملحق سازد، اما حضرت با تعبير محترمانه « انك علي خير»، او را از الحاق به اهل بيت مانع شد، به خوبي دانسته مي شود كه تنها ارتباط همسري با فرزندي نمي تواند آن اندازه مهم و اساسي باشد كه ساير روابط الهي يا انساني را تحت الشعاع قرار دهد. چنانكه ممكن است عكس اين قضيه هم صادق باشد و مثلاً فردي كه هيچ ارتباط سببي يا نسبي با شخص ديگري ندارد، به دليل ارتباط روحي عميق و پيوند اعتقادي شديد، در زمره اهل بيت وي قرار گيرد. و از قضا چنين ارتباطي رخ داده است و آن گونه كه فريقين از پيامبر (ص) نقل كرده اند ، ايشان درباره سلمان فرمود: «سلمان منا اهل البيت » [6] و بر همين صل اصيل و استوار است كه برخي به جاي سلمان فارسي، تعبير زيباي سلمان محمدي را به كار مي برند. ناگفته پيداست كه مراد پيامبر (ص) اين نبود كه سلمان هم در زمره اهل بيت و اصحاب كسا قرار گرفته است، بلكه تكيه حضرت بر اين واقعيت بوده است كه سلمان از نظر درجه ايمان و قوت اعتقاد بدان پايه از كمال رسيده است كه هم پاي اهل بيت قرار گيرد.

6ـ رواياتي كه نزول آيه را خاص اهل بيت (ع) و منحصر در پنج ذات مقدس مي داند، از نظر كميت در حدي است كه نه تنها به هيچ وجه قابل توجيه يا انكار نيست، بلكه بايد گفت به سر حد تواتر معنوي هم مي رسد.

علامه طباطبايي در اين باره مي نويسد:

روايات اين موضوع از هفتاد حديث هم تجاوز مي كند. بسياري از آن را اهل سنت به طرق متعدد ـ نزديك به چهل طريق ـ از علي (ع) ، امام حسن (ع) ، ام سلمه، عائشه، ابوسعيد خدري، سعد ، واثلة بن اسقع، ابوالحمراء ابن عباس، ثوبان غلام پيامبر (ص) و عبدالله بن جعفر نقل كرده اند. و از طريق شيعه هم بيش از سي طريق از حضرت علي (ع)، امام سجاد (ع) ، امام باقر(ع) ، امام صادق(ع) ، امام رضا(ع) ، ام سلمة ، ابوذر، ابوليلي، ابوالاسود دوئلي، عمروبن ميمون و سعد بن ابي و قاص نقل شده است [7] .

با تدبر در ظاهر آيه تطهير اين حقيقت به دست مي آيد كه در خود آيه قرينه صارفه و معارضي موجود است كه مانع از ورود زنان پيامبر (ص) يا ديگر نزديكان حضرت ، در شمول اهل بيت مي شود؛ زيرا تمامي ضمايري كه در آيات مورد بحث به زنان پيامبر (ص) بر مي گردد، به صيغه جمع مؤنث آمده است

در بين مفسران اهل سنت، بيشترين روايات اين باب را محمد بن جرير طبري در تفسير خود و حافظ جلال الدين سيوطي در « الدرالمنصور» گردآورده اند؛ اما نكته قابل توجه اين است كه طبري از حدود پانزده روايتي كه در شأن نزول آيه تطهير ذكر كرده تها يك روايت ـ آري تنها يك روايت ـ آن هم از عكرمه در اثبات ادعاي اهل سنت آورده است [8] و سيوطي از ميان نزديك به بيست و پنج روايت، تنها پنج حديث در تأييد نظريه عامه نقل كرده است [9] . اكون جاي اين پرسش باقي است كه آيا علي رغم كثرت و فزوني رواياتي كه شأن نزول آيه تطهير را خاص پنج تن آل عبا مي داند [10] و از نظر حجيت و اعتبار اگر از روايات مخالفش محكم تر و قوي تر نباشد، لااقل در حد و اندازه آن است و اگر در كتاب هاي اهل سنت بيش از كتب شيعه نقل نشده باشد، مطمئناً كمتر از آن نخواهد بود، باز هم بايد چشم و گوش بسته از منقولات جعلي تابعين معلوم الحالي همانند عكرمه يا ديگران پيروي كرده، زنان پيامبر (ص) را هم در شمول آيه جاي داد؟!

_______________

[1] در جوامع روائي شيعه از امام باقر (ع) نقل شده است كه فرمود: ليس شيء أبعد من عقول الرجال من تفسير القرآن، ان الاية ينزل اولها في شيء و أوسطها في شيء و اخرها في شيء.

[2] تفصيل منابع اين روايات را در كتب ذيل بنگريد: حويزي، نورالثقلين، ج 4، ص 272ـ270 ؛ فيروزآبادي ، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج 1، ص 242 ـ 241؛ حسكاني، شواهد التنزيل ، ج 2، ص 15ـ14؛ اهل البيت في القرآن، ص 248ـ242؛ تفسير آية المودة ، ص 105 ـ 104.

[3] اين مضمون با الفاظ و عبارات مختلف و متعددي نقل شده است . طبري مي نويسد:« عن انس قال: ان النبي (ص) كان يمر ببيت فاطمة لستة اشهر، كلما خرجه الي الصلاة فيقول: الصلاة اهل البيت »(جامع البيان، ج 12، ص 6) . و سيوطي آورده است:« عن ابن عباس قال: شهدنا رسول الله (ص) تسعة أشهر يأتي كل يوم باب علي بن ابي طالب عند وقت كل صلاه فيقول : السلام عليكم و رحمة الله و بركاته اهل البيت انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً »(الدرالمنثور، ج 5، ص 199).

[4] ر.ك: الغدير، مرحوم شيخ عبدالحسين اميني.

[5] الميزان، عربي، ج 5، ص 168.

[6] همان، ج 16، ص 312 ـ 311.

[7] ميبدي، رشيد الدين ، كشف الاسرار، ج 8، ص 46، الاساس في التفسير، ج 8، ص 4438.

[8] شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 70.

[9] الميزان، ج 126، ص 311، نيز بنگريد به : مجمع البيان، ج 7، ص 559، اهل بيت در آيه تطهير، ص 26.

[10] جامع البيان عن تأويل اي القرآن، ج 12، ص 10ـ8.


تنظيم براي تبيان: شکوري_کارشناس بخش قرآن
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت