می نویسم چون می ترسم

« هنگام نوشتن باید در جایی اطراق کنم که بزرگترین زخمهای درونی ام را باعث شده اند». - صدها نویسنده از آلمان امروز و آنچه روی می دهد نوشته و می نویسند . من سایه هایی از رومانی در سرم باقی دارم که باید نوشته شوند. سایه هایی که به من جرأت سؤال می دهند : .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مي نويسم چون مي ترسم

بازخواني زندگي و انديشه هرتا مولر

ده سال پيش جايزه نوبل ادبيات به کونتر گراس اهدا شد و حال پس از گذشت ده سال اين جايزه دوباره آلمانيها بدست آوردند و البته اين بار ، خانم هرتا مولر ِ رومانيايي تبار که در سال 1987 به آلمان فدرال مهاجرت نموده است ، صاحب اين جايزه ي معتبر جهاني گرديد.

...و اما هرتا مولر کيست؟

اين نويسنده‌ي 56 ساله در روماني به دنيا آمده است. او در سال 1987 که هنوز رژيم کمونيستي در روماني بر سر قدرت بود، به آلمان غربي مهاجرت کرد. خانم مولر که از آغاز کارهاي خود را به زبان آلماني نوشته، از زمان مهاجرت به آلمان با برخورداري از فضاي آزاد آفرينش ادبي، آثار بيشتري منتشر کرد. او در آثار بعدي خود به توصيف زندگي مهاجران پرداخت.

به نظر منتقدان بلوغ ادبي هرتا مولر در آخرين کارش به نام «نفس‌هاي بريده» به بهترين وجهي جلوه‌گر شده است. او در اين اثر بر پايه‌ي روايت‌هاي واقعي، سرگذشت يک زنداني را در يک اردوگاه اسيران شوروي (سابق) توصيف مي‌کند.

همچنين گفته شده که اين نويسنده «وقايع‌نگار زندگي در نظام ديکتاتوري» است. او کودکي خود را زير سلطه ديکتاتوري چاوشسکو گذراند و در کارهاي ادبي خود از تجارب تلخ خود از آن دوران سخن گفت. او تمام درد و ماتم خودکامگي را با گوشت و پوست خود تجربه کرده بود. در سال 1987 خانم مولر سرانجام موفق شد به همراه همسرش روماني را ترک کند و در برلين غربي اقامت گزيند. با ترجمه آثار هرتا مولر به بيش از بيست زبان، اينک او به يکي از ستون هاي عمده در ادبيات جهان بدل شده است.

هرتا مولر در 17 اوت 1953 در نيتسکي‌دورف در نزديکي تميشوار به دنيا آمده است. از جواني به نويسندگي روي آورد، اما بيشتر کارهاي او با سانسور و خود او با آزار و مزاحمت مأموران روبرو شد.

در ليست نامزدهاي امسال بنياد نوبل در کنار هرتا مولر نويسندگان بزرگي قرار داشتند، از جمله فيليپ راث و جويس کارول اوتس از آمريکا، ماريو وارگاس يوسا نويسنده‌ي نامدار پرو، آموس اوز از اسرائيل و آدونيس، شاعر نامي سوري.

 

مولر 56 ساله که اگر 22 سال ديگر مي‌توانست خفقان حکومت چائوشسکو را تاب آورد، حالا رومانيايي‌ها را خوشحال مي‌کرد، نهمين آلماني نوبلي در 110 سال تاريخ اين جايزه رؤيايي است.

او تنها دوپنجم از عمرش را در آلمان سپري کرده است اما حالا آنچه به دست آورده است، تنها متعلق به آلمان است.

با اين حال، رد پاي عميق 34 سال تلخ و سخت در روماني، چنان بر ذهن و شخصيت اين شاعر - نويسنده خوش اقبال نقش بسته است که انگار تنها نوبل مي‌توانسته است درهاي روحش را دوباره بگشايد.

مي‌گويد: «احساس آزادي مي‌کنم اما آن‌چيزها هنوز پاک نشده‌اند. حتي اگر آن دوران به پايان رسيده باشد، هنوز در اذهان باقي‌مانده‌اند. من در 3 دهه حکومت ديکتاتوري زندگي کردم. افراد خيلي زيادي هستند که طاقت آن را نداشتند

چيزهايي که مولر از آنها سخن مي‌گويد، همان چيزهايي‌اند که اگرچه راهي جز ترک وطن را برايش نگذاشتند اما به گونه‌اي حيرت‌انگيز و غيرقابل توصيف، او را به سلاح نويسندگان بزرگ، مجهز کردند.

همان سلاحي که همه همقطاران سال‌هاي ديکتاتوري اروپاي شرقي را به نويسندگاني جهاني بدل ساخته‌اند. نويسندگاني که در صدرشان ميلان کوندراي چک، هر سال بازي را به نويسنده ديگري واگذار مي‌کند و انتظار طرفدارانش دوباره براي يکسال ديگر، آغاز مي‌شود.

نيويورک‌‌تايمز  نوشته است: «از سال 2000 تاکنون به‌غير از اورهان پاموک، دوريس لسينگ، جي‌ام کوئتزي و وي. اس. نايپائول، ديگر برندگان جايزه نوبل ادبيات چهره‌هاي سرشناسي محسوب نمي‌شوند...

او تمام درد و ماتم خودکامگي را با گوشت و پوست خود تجربه کرده بود.

هرتا مولر و ترس

گفت و گوي هرتا مولر با لنا کلم تگ

زبان و ترس دو مشخصه بارز آثار هرتر مولر است. جايي مي نويسد « از تاريخي که شروع به انديشيدن کردم . با از دست دادن ترسم به بزرگترين دستاورد زندگي ام رسيدم».

- زبان برايم بي اهميت است. البته از ديدگاه ادبي مسأله به شکل ديگري است. زندگي که در زبان خلاصه نمي شود. از اين گذشته من به زبان اعتماد ندارم . تجربه هايم به من مي گويند با زبان همان کاري را مي شود کرد که با انسان مي توان کرد. زبان صدمه بسياري به آدمي زده است.

زبان في نفسه نمي تواند وسيله اي براي ابراز مخالفت يا مقاومت باشد. کاري که من مي کنم اين است که زبان خودم را حفظ کنم و نگذارم رژيم تعبيرهاي باب دلش را از آن بکند.

او در ادامه مي افزايد: من هميشه با زبان مشکل داشته ام زيرا که گفته ها بايد قابل در ک باشند. زندگي بايد آنگونه تصوير شود که بر مردم اثر کند. و اين چيزي است که مرا به خود مي کشاند و به مبارزه مي طلبد. من شيفته اين گونه موفق شدنم.

- آيا به اين خاطر است که مي نويسي؟

- نه. مي نويسم چون به نوشتن عادت کرده ام. نوشتن جهان را قابل درک مي کند. من هرگز براي نويسنده شدن ننوشته ام.

- تو در همه نوشته هايت هميشه به همان موضوع هميشگي بر مي گردي: ديکتاتوري چائوشسکو

- من موضوع ها را انتخاب نمي کنم. اين موضوع ها هستند که مرا مي جويند و مي يابند. اگر انسان اينگونه فکر نکند نمي تواند بنويسد. کتاب هاي بسياري گواه اين مدعاست. نويسندگان بسياري اين گونه نوشته اند.

- در يکي از مقالاتت نوشته اي که منتقدان آلماني مي خواهند که تو گذشته ات را فراموش کني و از آلمان امروز بنويسي :

« هنگام نوشتن بايد در جايي اطراق کنم که بزرگترين زخمهاي دروني ام را باعث شده اند».

- صدها نويسنده از آلمان امروز و آنچه روي مي دهد نوشته و مي نويسند . من سايه هايي از روماني در سرم باقي دارم که بايد نوشته شوند. سايه هايي که به من جرأت سؤال مي دهند : اين همه چگونه امکان داشت؟ من نمي توانم و نمي خواهم تظاهر به نبودنشان بکنم. (هنگام گفتن اين جمله تن صدايش را پايين مي آورد).

- ترس با قلمت چه کرده است؟

- قلمم؟ هيچ. بر عکس. من مي نويسم زيرا که مي ترسم. من هر لحظه مي توانم روحأ به روزگار ديکتاتوري چائوشسکو سفر کنم و ترس هايم را به خاطر بياورم. درست همين جا در برلين مثلا و قتي آگهي اطلاعات شرکت اسباب کشي را مي خوانم « ما به مبل هاي شما رد پا مي دهيم». اين را تجربه کرده ام. پليس مخفي رد پايش را در خانه ام مي گذاشت. در نبودنم صندلي هاي آشپزخانه مي توانستند جا به جا شوند يا صندلي از اتاقي به آشپزخانه مي آمد. تصاوير هميشه در سرم وجود دارند. هر لحظه اراده کنم مي توانم با آنها دوباره پيوند بخورم ، چيزي که اطرافيانم نمي توانند ببينند. من با اين تصاوير زند گي مي کنم.

مولر نمي تواند گذشته اش را فراموش کند. اين تنها در نوشته هاي او منعکس نمي شود بلکه او شديدأ نويسندگان آلماني را به خاطر همکاري با پليس امنيت آلمان به باد انتقاد مي گيرد. در اواخر سا ل1990 مولر انجمن نويسندگان آلمان را به عنوان اعتراض عليه اتحاديه نويسندگان ترک کرد.

او در اين باره مي گويد:

«- کسي مجبور به همکاري نبود. حداقل اگر عذر خواهي مي کردند و توضيح مي دادند چرا اين طور شد ، شايد مسأله قابل قبول مي شد. اما آنها اين کار را نکردند» .

 

هرتا مولر شهامت مبارزه دارد. چاپلوسي نمي کند. او شهامت نوشتن آنچه که به نظرش خطا مي آيد - دارد. او سالها در تعقيب و آزار بوده است. حتا در سالهاي اول اقامتش در آلمان نامه هاي تهديد آميز بسياري دريافت کرده است ، اما همچنان نوشته است. خود در اين باره مي گويد: « بسياري از دوستانم جانشان را در اين راه باختند. چرا من زنده مانده ام ؟ نمي دانم!»

در ادامه با آثار و جوايز مولر و هم چنين نگاهي مختصر به رمان ِ سرزمين ِ گوجه هاي نارس مي پردازيم...

شراره جمشيد

تنظيم:بخش ادبيات تبيان

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت