نگاهی به نمایش”رومولوس کبیر”

رومولوس کبیر جدیدترین تجربه کارگردانی نادر برهانی‌مرند بر چند جاذبه عمده استوار است. جذابیت‌هایی که حداقل در ظاهر باعث پوشاندن نقاط ضعف کار و رضایت خاطر تماشاگر می‌شود. عمده‌ترین جذابیت اثر به نمایشنامه آن مربوط می‌شود. نمایشنامه کمتر خوانده شده دورنما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهي به نمايش”رومولوس کبير”

نوشته فردريک دورنمات به کارگرداني نادر برهاني‌مرند

ماجراي ناپديد شدن يک کارگردان

رحيم عبدالرحيم‌زاده: "رومولوس کبير" جديدترين تجربه کارگرداني نادر برهاني‌مرند بر چند جاذبه عمده استوار است. جذابيت‌هايي که حداقل در ظاهر باعث پوشاندن نقاط ضعف کار و رضايت خاطر تماشاگر مي‌شود.

عمده‌ترين جذابيت اثر به نمايشنامه آن مربوط مي‌شود. نمايشنامه کمتر خوانده شده دورنمات که به نوعي با اجراي برهاني‌مرند احيا مي‌شود و مخاطب ايراني را يک بار ديگر با طنز هولناک، صريح و گزنده دورنمات روبه‌رو مي‌سازد، اثري که جزء کمدي‌هاي اوليه وي به حساب مي‌آيد و در واقع نخستين نمايشنامه‌اي بود که دورنمات به واسطه آن به سبک خاص و طنزگونه خود دست يافت. عمده جذابيت‌هاي اين نمايشنامه را مي‌توان به شخصيت‌پردازي بديع، چرخش‌هاي به يک باره و شوکه کننده و مفاهيم عميق و ضدفاشيسمي آن مرتبط دانست.

"رومولوس کبير" جديدترين تجربه کارگرداني نادر برهاني‌مرند بر چند جاذبه عمده استوار است. جذابيت‌هايي که حداقل در ظاهر باعث پوشاندن نقاط ضعف کار و رضايت خاطر تماشاگر مي‌شود.

در دومين گام و به عنوان دومين جاذبه اثر، مي‌توان از طراحي صحنه عظيم آن ياد کرد که بر مبناي معماري رومي طراحي شده است و زيبايي‌هاي بصري خاص خود را دارد و جابه‌جا حضور مجسمه‌هاي رومي اين زيبايي بصري را افزون مي‌کند. در کنار اين نورپردازي موفق و هوشمندانه، اثر باعث درخشش و جلوه يافتن هر چه بيشتر اين دکور مي‌شود؛ اما در کنار اين زيبايي بصري که همسو با ابعاد صحنه بزرگ تالار اصلي تئاترشهر است، نمي‌توان از اين نکته مهم غافل ماند که دکور نمايش با ابعاد عظيمش کارايي چنداني در نمايش ندارد و در غالب لحظات نمايش به عنوان عنصري تزئيني مورد استفاده قرار مي‌گيرد و عليرغم حضور مسلطش بر فضاي صحنه نمي‌تواند کارکرد واقعي و چندگانه‌اش را نشان دهد و تنها به عنوان در‌‌هاي ورود و خروج مورد استفاده قرار مي‌گيرد و جز در چند موقعيت اندک در طول لحظات نمايش بي‌استفاده مي‌ماند.

سومين عامل جذابيت"رومولوس کبير" را مي‌توان در عنصر بازيگري جست‌وجو کرد. بازي‌هايي جذاب در لايه ظاهري اما با ضعف‌هايي عمده در لايه‌هاي زيرين نمايش.

سيامک صفري در نقش"رومولوس" و به عنوان مهمترين نقطه اتکاي بازيگري در اين نمايش بازي جذابي ارائه مي‌دهد، اما اين جذابيت را چند عامل عمده به چالش مي‌کشد. نخستين عامل را مي‌توان در بسياري از حرکات و کليشه‌هاي تکرار شونده اين بازيگر جست‌وجو کرد چرا که کمتر در نمايش‌هاي متفاوتي که به وي واگذار مي‌شود شاهد ايجاد تفاوت هستيم و در غالب اين نقش‌ها و از جمله نقش"رومولوس" حضور سيامک صفري برجسته‌تر از حضور رومولوس است کما اين که سايه‌اي از نقش آقامحمدخان قاجار در نمايش"شکار روباه" را به وضوح مي‌توان در ايفاي نقش رومولوس در اين نمايش ديد.

از سوي ديگر کاراکتر رومولوس در اين نمايش با يک چرخش ناگهاني روبرو است چرخشي که به يک باره تماشاگر را با بهت مواجه مي‌سازد و او را از شخصيتي ديوانه، خونسرد و حتي ابله به عنوان شخصيتي دانا و متفکر به ما معرفي مي‌کند، اما صفري چنان در شخصيت اوليه رومولوس غرق شده ‌که از القاي اين چرخش درمي‌ماند و تا آخر نمايش در همان حالت باقي مي‌ماند و از شخصيت پيچيده و چند لايه نمايشنامه، شخصيتي تک بعدي خلق مي‌کند.

سيامک صفري در نقش"رومولوس" و به عنوان مهمترين نقطه اتکاي بازيگري در اين نمايش بازي جذابي ارائه مي‌دهد، اما اين جذابيت را چند عامل عمده به چالش مي‌کشد. نخستين عامل را مي‌توان در بسياري از حرکات و کليشه‌هاي تکرار شونده اين بازيگر جست‌وجو کرد

همين اتفاق در بازي پيام دهکردي در نقش ادوآکر نيز مشهود است. هر چند که کار ‌وي به مراتب دشوارتر است و بايد حالت دو گانه شخصيتش را در فرصتي کوتاه به مخاطب معرفي کند، اما وي نيز جنبه خشن و قدرتمند شخصيت را بسيار برجسته‌تر از جنبه‌ متفکر و تلخ او به نمايش مي‌گذارد.

جداي از اين دو بازيگر، در غالب بازيگران نمايش نيز نوعي گرايش به تيپ‌سازي و بالاخص تيپ‌سازي کميک ديده مي‌شود و اين در حالي است که يکي از برجسته‌ترين نقاط قوت نمايشنامه دورنمات شخصيت‌پردازي دقيق و چند لايه آن است.

بازيگران نمايش"رومولوس کبير" در ظاهر تماشاگرانش را مجاب مي‌سازند و آنان را به خنده وامي‌دارند، اما در همان حال و با اندکي تامل نمي‌توانند بازي‌هايي قابل باور و تاثيرگذار را به نمايش بگذارند.

اين سه عامل عمده سواي برخي ضعف‌ها که بدان اشاره شد"رومولوس کبير" را اثري قابل قبول معرفي مي‌کند و لايه‌اي زيبا و به نوعي پرزرق و برق به اجرا مي‌دهند؛ اما از سوي ديگر باعث ناپديد شدن برهاني‌مرند به عنوان کارگردان اثر مي‌شوند و برخلاف بسياري از کارهاي گذشته‌اش او حضور چنداني به عنوان کارگردان در فرآيند خلاقه اثر ندارد.

هر چند اين نکته را نمي‌توان کتمان کرد که اين ناپديد شدن کارگردان تا حدودي عمدي و آگاهانه است. تعمدي بدين دليل که برهاني‌مرند بسياري از ضعف‌هايش را در اين اجرا در پس لايه‌ پرزرق و برق آن پنهان مي‌کند.

برهاني‌مرند در"رومولوس کبير" به عنوان يک مدير يا يک هماهنگ کننده بسيار موفق عمل کرده است، همچنان که نمي‌توان گردآوري اين مجموعه عظيم از بازيگران و عوامل صحنه و همچنين کاستينگ مناسب نمايش را ناديده گرفت اما وي نيرويي را که صرف چنين عواملي کرده‌ هيچ گاه در جنبه‌هاي هنري و خلاقه اثر به کار نگرفته و در اغلب لحظات اجرا با فقر بصري و کمبود حرکت و ميزانسن روبه‌رو هستيم و لحظات فراواني در نمايش به چشم مي‌خورد که بازيگران دور يک ميز يا به شکل ايستا و ساکن تنها به رد و بدل کردن ديالوگ مشغول هستند و گهگاه در جزئيات از خلاقيت‌هاي فردي خود براي جذاب ساختن اين صحنه استفاده مي‌کنند.

ترکيب‌بندي‌هاي موجود در اجرا که در آثاري با بازيگران زياد يکي از مهمترين عوامل بصري است يا آشفته و مغشوش است و يا در صورت طراحي آن توسط کارگردان بسيار تصنعي و خط‌کشي شده هستند.

ترکيب‌بندي‌هاي موجود در اجرا که در آثاري با بازيگران زياد يکي از مهمترين عوامل بصري است يا آشفته و مغشوش است و يا در صورت طراحي آن توسط کارگردان بسيار تصنعي و خط‌کشي شده هستند.

‌در کنار تمام اين عوامل نمي‌توان از مسئله مهم ريتم در اين اجرا گذشت که با توجه به زمان طولاني اجرا مي‌توانست به عنوان عاملي تاثيرگذار عمل کند؛ اما برهاني‌مرند در بسياري از لحظات ريتم را گم مي‌کند و مثال بارز و مهم آن صحنه پاياني نمايش و گفت‌وگوي کسل کننده رومولوس و ادوآکر است که با ريتمي کند و بدون هرگونه جذابيتي انجام مي‌گيرد و پايان مهم و تاثيرگذار نمايش را به طور کلي زايل مي‌سازد. با توجه به عواملي از اين دست براي برهاني‌مرند چاره‌اي باقي نمي‌ماند جز آن که خود را در پس دکوري عظيم، بازيگراني نام آشنا و جلوه‌هاي پرزرق و برق پنهان سازد.

از سوي ديگر برهاني‌مرند پس از اجراي موفق و درخشانش از"مرگ فروشنده" آرتور ميلر همواره سعي در اين ناپديد شدن داشته؛ چرا که پس از اين کار توقع مخاطب تئاتري از او بسيار بالا رفت و او هيچ گاه موفق به برآورده کردن اين توقع نشد و هم از اين رو خود به شکلي آگاهانه خود را در اجراهايش پنهان ساخت.

منبع : ايران تئاتر

تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت