قرآن در بیان و بنان استاد امجد

قرآن همیشه مصداق دارد. وقتی می گوید موسی و فرعون، نه اینکه دیگر تمام شده، یعنی اینکه ببین تو خودت موسایی یا فرعون!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قرآن در بيان و بنان آيت الله استاد امجد

• اگر به ما مي گفتند که يک کتاب در کره مريخ وجود دارد که هم نور است و هم تبيان آنوقت ما مي رفتيم تا ببينيم آن کتاب چيست.

• بايد سراسر قرآن را با هم نگاه کرد و نبايد فقط يک تکه از آن را خواند. ممکن است که يک آيه به تنهايي مطلبي را به ما بفهماند وگاهي هم ممکن است چند آيه باهم مطلب را بفهماند بهر حال قرآن خودش را به ما مي فهماند.

• قرآن حجيت ذاتي دارد وقتي آيات قرآن جمع بندي شود، قرآن حجيت تام و قطعي دارد و با سنت قطعي مخالفت ندارد وقتي در سنت اختلافي پيدا شد آنگاه بايد به قرآن مراجعه نمود چون قرآن سنت قطعي است.

• دو کار وظيفه ما است : تلاوت و مطالعه ظاهر قرآن، فهم آيات و تدبر در قرآن

• تلاوت قرآن شفاست، اگر ناراحت شديد با قرآن ناراحتي خود را برطرف کنيد. حتي اگر آن را نفهميديد همين که آن را بدست بگيريد خدا فرج تان را مي رساند .

• آدم هر چه بيشتر قرآن مي خواند، بيشتر با آيات و اسماء آشنا مي شود. اينگونه است که ظهور و بروزش نيز بيشتر مي شود.

انديشمندان هر علمي داراي زباني هستند، فلاسفه يک زبان دارند ، رياضي دانان يک زبان ديگر ، هرکس زبان خودش را دارد ولي قرآن اينطور نيست ، قرآن زبان عمومي بشر است.

• هر چه قرآن را نگاه مي کني حتي يک ذره اشکال در آن نمي بيني ،عالم خلقت هم مانند قرآن مي ماند ، يک ذره خلل در آفرينش نمي بيني ، يعني اگر يک پرکاهي را از آفرينش برداري هيچ چيز در عالم نخواهد بود. عالم مثل تسبيح نمي ماند بلکه مثل عدد است اگر عدد شماره 5 يا عدد شماره 6 را برداري ديگر عدد نداري يا اگر عدد شماره 5 را برداري و 6 را جاي آن بگذاري اعداد از بين مي رود.

• قرآن جهان شمول است و داراي دو ويژگي است، يکي اينکه قرآن جهاني است و به زبان جهان سخن مي گويد و يکي اينکه زبان فطرت است مانند آب که آب براي همه لازم است.

• مطالعه قرآن براي همه لازم است چون براي همه بشراست و بايد زبان فطرت داشته باشد.

• قرآن براي همه ( للناس ) نازل شده است، ولي تنها متقين از آن استفاده مي کنند ( للمتقين ).

• قرآن قابل فهم همگان است اما چه وقت به حقيقت آن مي رسيم ؟ وقتي که قدم برداريم و حرکت کنيم که هر چه قدم برداريم روشنتر مي شود .

• قرآن هميشه مصداق دارد. وقتي مي گويد موسي و فرعون، نه اينکه ديگر تمام شده، يعني اينکه ببين تو خودت موسايي يا فرعون!

• قرآن داراي دو جورمخاطب است، يکي مخاطب هاي عمومي و ديگري مخاطب هاي فرزانه و دانشمند.

قرآن گاهي به صورت برهاني صحبت کرده، که دانشمندان از آن استفاده مي‌کنند و گاهي به صورت تمثيل صحبت کرده که قابل فهم براي عموم مي‌باشد. برهان تمانع را همه کس نمي‌فهمند، اين برهان تمانع که معرکه آراي فلاسفه است را علامه طباطبايي يک جور معنا مي کند ملا صدرا يک جور معنا مي کند و علامه جعفري يک جور معنا مي کند. ولي کسي نمي تواند با مَثَل مخالفت کند . مثلا برهان تمانع را مي توان به صورت ساده اينگونه معنا کرد که اگر دو تا خدا داشته باشيم يک خدا مي گويد بچه بايد سفيد باشد و يک خدا مي گويد بچه بايد سياه باشد ، اين خدا مي گويد بچه بايد بلند قد باشد و آن خدا مي گويد بچه بايد کوتاه قد باشد پس دعوايشان مي شود، اگر هم اين دو خدا باهم به توافق برسند اين اشکال بوجود مي آيد که آيا اين خدا به آن خدا نيازي دارد يا خير، پس آن يکي چه کاره است ؟ اصلا آن خداي دوم کجاست و کدام کتاب و پيامبر را فرستاده است، خيلي ساده مي شود حرف زد که هم جنبه علمي داشته باشد و هم ساده باشد، مطالب علمي را مي توان به زبان ساده مطرح کرد ، کدام کتاب است که اين جور باشد

• انسان بايد ديد علمي داشته باشد تا قرآن را بفهمد

• مطالب علمي را نبايد به قرآن تحميل کرد، تحميل کردن مطالب علمي به قرآن را تفسير به راي گويند.

• اگرعلم صددرصد به جايي رسيد، مي توان از آن براي فهم قرآن کمک گرفت مطالب علمي به عنوان شواهد قرآن هستند.

• خواندن علوم پايه وپاک بودن باعث مي شودکه انسان قرآن را بهتر بفهمد.

• دانش هايي که ما داريم (مانند صرف و نحو و معاني وغيره) ما را قابل مي کند که از قرآن استفاده کنيم.

• شهود و برهان و... همه با قرآن تطبيق دارد و همه يک مطلب واحد را مي گويند.

• انسان بايد ذهنش را از افکار خودش و ديگران خالي کند تا بفهمد که آيه قرآن چه مي گويد.

• انديشمندان هر علمي داراي زباني هستند، فلاسفه يک زبان دارند ، رياضي دانان يک زبان ديگر ، هرکس زبان خودش را دارد ولي قرآن اينطور نيست ، قرآن زبان عمومي بشر است.

• قرآن کتاب علمي محض نيست، کتاب غير علمي هم نيست، کتاب رياضي و فقه و منطق نيست، قرآن کتاب مبدا و معاد است کتاب هدايت است.

قرآن هميشه مصداق دارد. وقتي مي گويد موسي و فرعون، نه اينکه ديگر تمام شده، يعني اينکه ببين تو خودت موسايي يا فرعون!

• آنچه در قرآن مهم است تربيت و اخلاق قرآني است و پي بردن به چگونگي و کيفيت بسياري از چيزها مهم نيست . مانند چگونگي پديد آمدن آسمان ها و يا کيفيت معاد که همه حکماي اسلام در مورد آن بحث کرده اند که قائل به معاد جسماني هستند و هر کسي کيفيت و چگونگي آن را به گونه اي دانسته و البته اين قبيل مسائل به درد ما هم نمي خورد، اعتقاد به معاد است که غير قابل انکار است.

• هر جا داستان حضرت موسي عليه السلام را که در قرآن مي خوانيم تازگي دارد، خدا به مادر موسي وحي نمود که اگر مي ترسي بچه ات را در دريا بينداز ، انداختن موسي در دريا يعني توکل به خدا ، نگهدارنده وحافظ اين بچه خداست، اين مطالب در قرآن آمده است ولي اينکه موسي کي شير خورده و چند ماه شير خورده در قرآن نيامده است ، چون اينها بدرد نمي خورد ، اين داستانها را چرا خدا به ما گفته است ؟ آيا مي خواسته افسانه بگويد ؟ خير هر چه که بدرد ما مي خورد در قرآن آمده است و آنوقت ما مي رويم سراغ مطالبي که بدرد ما نمي خورد. از قرآن بايد اين را آموخت که قرآن چگونه بحث مي کند ، امين بودن و قوي بودن را از داستان حضرت موسي در قرآن مي توان فهميد .

• داستان حضرت موسي عليه السلام و خضر عليه السلام قوانين الهي را نشان مي دهد، نه به حضرت موسي عليه السلام خرده گرفته شده و نه به حضرت خضر عليه السلام ، و اين نشان مي دهد ما بايد بر ظواهر اتکا کنيم .

• اگر کسي هوي و هوس داشته باشد و بخواهد نظريات خود را به قرآن تحميل کند اين شخص نمي تواند قرآن را بفهمد.


تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه_شکوري
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت