ای امتداد زخم به پهلوی مادرت

سه غزل در رثای قهرمانان جاودان عاشورا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اي امتداد زخم به پهلوي مادرت

چشمي نديد مغرب پاياني تو را

براي سيد الشهداسلام الله عليه

 دنيا شنيد آه نيستاني تو را
بر نيزه ديد آينه گرداني تو را
موج نسيم غمزده حس کرد – مو به مو –
بر اوج نيزه حجم پريشاني تو را
سنگي که قلب دخت علي را نشانه رفت
آمد شکست حرمت پيشاني تو را
قومي که سجده بر بتِ ابليس برده اند
انکار کرده اند مسلماني تو را
آنان که گوششان پر از آواز سکه بود
نشنيده اند لهجه ي قرآني تو را
با اين همه کسي نتوانست کم کند
يک ذره از تجلي عرفاني تو را
بعد از طلوع سرخ تو اي آفتاب سبز
چشمي نديد مغرب پاياني تو را

سيد محمد جواد شرافت

 

تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ي آب

براي سقا سلام الله عليه

مشک برداشت که سيراب کند دريا را
رفت تا تشنگي اش آب کند دريا را
آب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب
ماه مي خواست که مهتاب کند دريا را
تشنه مي خواست ببيند لب او را دريا
پس ننوشيد که سيراب کند دريا را
کوفه شد علقمه، شق القمري ديگر ديد
ماه افتاد که محراب کند دريا را
تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ي آب
زخم مي خورد که خوناب کند دريا را
ناگهان موج برآمد که رسيد اقيانوس
تا در آغوش خودش خواب کند دريا را
آب مهريه ي گل بود و الا خورشيد
در توان داشت که مرداب کند دريا را
کاش روي دل خشکيده ي ما آن ساقي
عکسي از چشم خودش قاب کند " دريا را "
روي دست تو نديده است کسي دريا دل
چون خدا خواست که ناياب کند دريا را 

سيد حميد رضا برقعي

اي امتداد زخم به پهلوي مادرت

براي زينب کبري سلام الله عليها

اي پاره هاي زخم فراوان پيکرت
ما را ببر به مشرق آيينه گسترت
خون از نگاه تشنه گل شعله مي کشد
داغ است بي قراري گل هاي پرپرت
با من بگو چگونه در آن برزخ کبود
ديدند زينبي و نکردند باورت
من از گلوي رود شنيدم که آفتاب
مي سوزد از خجالت دست برادرت
يک کوفه مي دوم، به صدايت نمي رسم
يعني شکسته اند دو بال کبوترت
ما را ببخش ما که در آن جا نبوده ايم

اي امتداد زخم به پهلوي مادرت

محسن احمدي

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت