دار و دستهى شيطان
دار و دستهى شيطان
آيا اغواء و گمراهي شيطان همواره به وسيله خود او انجام مىگيرد يا آن كه دستيارانى نيز براى اين كار دارد؟
قرآن در اين زمينه، تعبيرات متفاوتى دارد:
گاه مىفرمايد: ذريه. كه از اين تعبير مىتوان دريافت كه شيطان زاد و ولد دارد.
و گاه: جنود و گاهى نيز «قبيل»:
انه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم، انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤمنون. (اعراف/27)؛ ابليس و دار و دستهاش شما را مىبيند به طوري كه شما آنها را نمىبينيد، همانا اين سنت را نهاديم كه شيطانها دوستان بىايمانان باشند و بر بىايمانان، ولايت داشته باشند .
از اين آيه معلوم مىگردد كه شيطان دار و دسته نيز دارد. "و جنود ابليس اجمعون." (شعراء/95)
و سپاهيان ابليس همگى، يعنى كسانى را دارند كه در زبان قرآن «جنود» ناميده شوند.
افتتخذونه و ذريته اولياء من دونى (كهف/50)؛ آيا مرا وانهاده و شيطان و فرزندانش را ولى خويش قرار دادهايد؟ و آنان را دوست خود حساب مىكنيد؟
در اينجا اين سؤال مطرح مىگردد كه اگر شياطين (و جن)، ذريه و فرزند دارند، پس بايد نر و ماده داشته باشند آيا واقعا چنين است؟
در اين باره صريحاً در قرآن چيزى نيامده است اما مىتوان از قرآن استشعار كرد:
و انه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجن (جن/6)؛ همانا مردانى از انسانها به مردانى از جن پناه مىبردند.
تعبير رجال در اين آيه اين معنى را به ذهن مىآورد كه بايد مانند انسان، نساءهم داشته باشند.
اما اين دليل قطعى نيست زيرا ممكن است، رجال به معنى اشخاص (مهم) باشد، ولى شايد احتمال اول روشنتر به نظر برسد به ويژه كه ذريه هم به نص قرآن براى آنها ثابت شده است، ولى نمىتوانيم (وجود زنان جن) را به قرآن نسبت بدهيم. شايد توليدمثل آنها به صورتهاى ديگرى باشد گرچه از روايات، كم و بيش وجود نوعى نر و ماده براى آنها ثابت مىشود.
برخى از روشنفكران از پذيرفتن اين موجودات، ابا كردهاند و اشكال و شبهههايى مىكنند از اين قبيل كه چگونه چنين موجوداتى وجود دارند در حالي كه هيچ كس نمىتواند آنها را ببيند و يا اين كه چرا آنها ما را مىبينند و ما آنها را نمىبينيم، ممكن است به ما آزار برسانند و چنين مىپندارند كه جنيان همان انسانهاى اوليهاى بودهاند بين ميمون و انسان و يا برخى حتى مىگويند منظور از جن انسانهاى وحشى در عمق جنگلهاست.
در پاسخ آنها بايد گفت: سادهترين راه جواب؛ تجربههايى است كه در اين زمينه به وقوع پيوسته است. هم اكنون نيز كسانى وجود دارند كه «تسخير جن» مىكنند.
ثانيا از نظر علمى نيز قابل توجيه است زيرا در اين گيتى بزرگ، بسيار چيزها وجود دارد كه براى ما قابل رؤيت نيست مثل الكترونها، فوتونها، و امواج الكترونيكى و نورهاى ماوراء بنفش و پرتوايكس و امثال آنها كه قابل رؤيت نيستند اما دانش، وجود آنها را اثبات كرده است. پس صرف اين كه با حواس خود نمىتوانيم آنان را حس كنيم دليل «نبودن» آنها نيست.
و اگر ايراد شود كه پس چگونه گاهى ادعا مىشود كه مىتوان جن را ديد، پاسخ مىدهيم كه اشخاصى وجود دارند كه در اين مسائل، كار كردهاند و ادعا مىكنند كه اينان، پديدههاى بسيار لطيفى هستند كه يارايى انبساط و انقباض خويش را دارند. در حالت عادى در حال انبساطند و لذا قابل بساوايى و ديدن نيستند ولى اگر منقبض گردند، مىتوان آنان را ديد و لمس كرد.(1)
پس به صرف «نديدن» نبايد وجود آنان را رد كرد يا چون برخى عارف مسلكان و بعضى صوفيان حمل بر مجردات نمود. اين موجودات مادى هستند و از آتش آفريده شدهاند و در زمين زندگى مىكنند و حتى غذا مىخورند اما چون لطيفند خوراك محدود و ويژهاى دارند.
بارى، هنگامى كه قرآن عظيم و سترگ، آفريننده و مدبر گيتى، از وجود آنها خبر مىدهد، جاى ترديد در وجود آنها باقى نمىماند.
پىنوشت:
1ـ از برخى از موثقان و بزرگان نقل شده است كه بعضى از جن حتى مقلد مراجع بودهاند و مسائل خود را از آنان مىپرسيدهاند مثل مرحوم حاج ميرزا حسين، حاج ميرزا خليل از مراجع صدر مشروطيت كه يكى از جنيان به صورت شخص عادى در سرداب منزل به حضور ايشان مىرسيده و مسائل مربوط را از ايشان مىپرسيده است.
و از جمله مسألهى خوردن بازمانده غذاى انسان را پرسيده بودهاند. البته اين قضايا همانطور كه اشاره شد به نقل از اشخاص موثق است ولى براى هيچ كس يقينآور نيست و فقط براى رفع استبعاد، ذكر مىشود زيرا همانطور كه در متن خواهيم گفت: وقتى قرآن مىفرمايد؛ نبايد گفت خيالات است.
منبع:
معارف قرآن (3 ـ 1)، ص 315 ، آية الله مصباح يزدى .