الهامش از جليل و پيامش ز جبرئيل

اگر عدالت را نزد من نتوان يافت، کجا مي‌توان سراغي از آن گرفت؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

الهامش از جليل و پيامش ز جبرئيل 

 

سلسله نوشتارهاي عصمت در انديشه ديني درصدد است تا ضمن باز تعريف مفهوم عصمت، مهمترين پرسش‌هايي که در اين زمينه مطرح است را بيان کرده و پاسخي درخور  به آن‌ها بدهد.

 

شواهد تاريخي نشان مي‌دهد که برخي از اصحاب پيامبر به راحتي به ايشان اعتراض مي‌کردند. آيا اين نشانگر آن نيست که آنان اعتقادي به عصمت او نداشته‌اند؟

 

ياران رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله در درجات گوناگوني از معرفت جاي داشتند و چه بسا سست ايماناني که بر کار آن حضرت ايراد مي‌گرفتند و براي مثال، عدالت وي را در تقسيم غنايم زير سوال مي‌بردند و پيامبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله در پاسخ مي‌فرمود: «اگر عدالت را نزد من نتوان يافت، کجا مي‌توان سراغي از آن گرفت؟»

برخي اين اعتراضات را دليلي براي ترديد در عصمت پيامبر خدا قرار داده، مي‌گويند:

در سال‌هاي آغاز اسلام، ضعف‌ها و خطاهاي اخلاقي محمد صلي‌الله‌عليه‌وآله آزادانه بازگو مي‌شد.

نگاهي گذرا به وقايع صدر اسلام کافي است تا روشن سازد که مساله عصمت براي بسياري از ياران رسول خدا؛ مسلّم بوده است، و اگر کسي از سر ناآگاهي يا با انگيزه‌هايي ديگر، در برابر اعمال پيامبر پرچم مخالفت بر مي‌افراشت، با اعتراض ديگران روبرو مي‌شد.

 

اينک به نقل چند حکايت در اين باره مي‌پردازيم:

  • 1) گفتگو درباره جنگ بدر

پيش از جنگ بدر، پيامبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله با اصحاب خود به مشورت پرداخت. ابتدا دو تن از مهاجران سخناني بر زبان راندند که آزردگي خاطر رسول خدا را در پي‌آورد. آنگاه مقداد و سعد بن معاذ لب به سخن گشودند و جملاتي به زبان آوردند که بيانگر فرمانبرداري کامل آنان از پيامبر خدا بود و از اعتقاد به جدايي ناپذيري نبوت و عصمت حکايت داشت. بخشي از سخنان سعد بن معاذ چنين است.

« پدر و مادرم فداي تو باد اي رسول خدا! ما به تو ايمان آورديم و تصديقت نموديم و گواهي داديم که آنچه آورده‌اي همه حق است و از جانب خدا. به هر چه مي‌خواهي فرمان بده؛ هر آنچه را دوست داري از اموال ما برگير و هر اندازه که مي‌خواهي باقي گذار...سوگند به خدا که اگر دستور دهي تا خويش را به دريا زنيم، سرپيچي نخواهيم کرد.»

اينگونه حکايات بيانگر آن است که بر خلاف پندار برخي، مسلمانان سال‌هاي آغازين اسلام، ميان «محمّد انسان» و «محمّد پيامبر» جدايي نمي‌افکندند و فرمانبرداري و سرسپردگي خود را تنها به يکي از آن دو منحصر نمي‌کردند؛ بلکه با پيروي از منطق قرآن همه سخنان او را برخاسته از وحي رحماني و برکنار از خواهش‌هاي نفساني مي‌دانستند.

الهامش از جليل و پيامش ز جبرئيل            نطقش نه از طبيعت و رأيش نه از هوي

 

ياران رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله در درجات گوناگوني از معرفت جاي داشتند و چه بسا سست ايماناني که بر کار آن حضرت ايراد مي‌گرفتند.
  • 2) گواهي ذوالشهادتين

پيامبر گرامي اسلام صلي‌الله‌عليه‌وآله از سواء بن قيس؛ اسبي را خريداري نمود و پيش از دريافت آن، با انکار فروشنده روبرو گشت، در اين هنگام، خزيمة بن ثابت انصاري به نفع رسول خدا گواهي داد و بر انجام چنين معامله‌اي تاکيد ورزيد. پس از آن، پيامبر صلي‌الله‌عليه‌وآله از خزيمه پرسيد:

«چگونه بر معامله‌اي گواهي دادي که شاهد رويداد آن نبودي؟»

خزيمه پاسخ داد:

اي رسول خدا! من تو را در نقل اخبار آسماني راستگو مي‌دانم، چگونه سخنان ديگرت را دروغ بشمارم؟

پيامبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله اين سخن را پسنديد و براي سپاسگذاري از معرفت والاي خزيمه، گواهي او را برابر با گواهي دو نفر قرار داد و از آن پس به «ذوالشهادتين» معروف گشت.


منبع:

پرسمان عصمت، واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، با اندکي تصرف

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت