کارخانه ی عجیب و غریب
کارخانه ی عجیب و غریب
گویند: دو نفر با هم گفت و گوی علمی می کردند. یکی از آنان گفت: دنیا، دنیای علم و صنعت است، و هر روز خبر از اختراع و اکتشاف تازه ای به گوش می رسد. دیگری گفت: کاملاً صحیح است من خودم به تازگی یک دستگاه عجیب و غریبی خریده ام که از یک طرف مقداری کاه و یونجه و علف و نان خشک و آب در آن می ریزم، و از طرف دیگر مقداری شیر تازه و پرچربی از آن می گیرم. اولی گفت: کارخانه ی عجیبی است، خواهش می کنم نام و نشان آن را به من بدهید، دومی گفت: « ماده گاوِ خودمان در طویله ی منزل !!! ».
راستی درباره ی آفرینش ، فایده و مخترع این گونه کارخانه های غیر صنعتی می اندیشیم؟ اگر هزاران خروار کاه و یونجه در بزرگ ترین کارخانه ی صنعتی بریزیم، همان کاه و یونجه ی پودر شده را به ما بر می گرداند، بدون آن که از خودش بر طعم و رنگ آن بیفزاید. ولی این کارخانه ی طبیعی همان کاه و یونجه را با شیره ی جانش در هم آمیخته و به شیر و کره و ماست و پنیر تبدیل می نماید! هر انسانی، هر جانداری به تنهایی یک کارخانه است! چگونه است که با دیدن کارخانه های صنعتی دچار حیرت گشته و مخترع آن را جویا می شویم، اما با دیدن این کارخانه های عجیب و غریب طبیعت، به حیرت نیفتاده و مخترع آن را فراموش می کنیم؟!
برگرفته از کتاب لطیفه های خندان
نوشته: شعبانعلی لامعی