یک ماجرای بامزه

مردی، در دهکده کوچکی مشغول رسیدگی به اختلاف دو نفر بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک ماجرای بامزه!

"شما راست می گوئید"

مردی، در دهکده کوچکی مشغول رسیدگی به اختلاف دو نفر بود.

او ابتدا به حرف های شاکی گوش داد و گفت:"شما راست می گویید."

بعد به حرف های طرف مقابل گوش داد و گفت:"شما راست می گویید."

منشی او خم شد و در گوش مرد زمزمه کرد:"اما نمی شود که هر دو راست بگویند!"

مرد گفت:"شما هم راست می گویید.!"

"انسان و شیر"

یک روز،انسان و شیری با هم گفتگو کردند که نسل کدام یک اصیل تر است.انسان به شیر گفت:"اگر به آثار تاریخی نگاه کنی،می بینی که تصویر انسانی را کنده کاری کرده اند که شیر مغلوبی سوار شده است."شیر گفت :"اما این هیچ چیز را ثابت نمی کند.چرا که شیرها هم،اگر کنده کاری بلد بودند،تصویر شیری را کنده کاری می کردند که بر روی انسان مغلوبی سوار شده است.!"

 

برگرفته از سروش کودکان

 

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت