نقد آزمون MBTI در فرایند همسرگزینی

طالع‌بینی مُدرن در انتخاب همسر

با وجود مشکلات گوناگونی که در پنجاه سال اخیر، گیریبان‌گیر خانواده شده است، از قبیل تعویق ازدواج، افزایش طلاق، روابط فرازناشویی، خشونت‌های خانگی و زیاد شدن خانواده‌های تک والدی، اما ازدواج، هم چنان بهره‌های فراوان خود را به مردان و زنان متأهل می‌بخشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانواده، که «آلن بیرو» در فرهنگ علوم اجتماعی آن را ترکیبی می‌داند از زن و مردی که با هم رابطه جنسی قانونی و پایا دارند و در یک محل اقامت، با داشتن مناقع مشترک اقتصادی، به تولید مثل و تربیت فرزندان می‌پردازند؛ پیشینه‌ای به قدمت ظهور بشر بر روز کره‌ی زمین دارد. چه ازدواج یک نیاز طبیعی و فطری است که هدف و حکمت اصلی آن بقای نوع انسان می‌باشد و پاسخی است فرهنگی به یک میل ریشه‌دار برای مصاحبت، محبت و نیز پرورش فرزند. از این رو بیش از 95% بزرگسالان آمریکایی مانند مردم دیگر جوامع بشری در طول عمر خود ازدواج می‌کنند.(1)

با وجود مشکلات گوناگونی که در پنجاه سال اخیر، گیریبان‌گیر خانواده شده است، از قبیل تعویق ازدواج، افزایش طلاق، روابط فرازناشویی، خشونت‌های خانگی و زیاد شدن خانواده‌های تک والدی، اما ازدواج، هم چنان بهره‌های فراوان خود را به مردان و زنان متأهل می‌بخشد.

در یک پژوهش، میزان مرگ‌ومیر در مردان مجرد 45 تا 54 ساله در طی 10 سال 23 درصد و در مردان متأهل همان سن 11 درصد گزارش شده است. احتمال مرگ در اثر بیماری‌های قلبی و سایر بیماری‌ها در افراد جدا شده از همسر، بیوه و مجرد بدون در نظر گرفتن جنس و نژاد، بیشتر از افراد متأهل است. افراد متأهل حتی دستگاه ایمنی سالم‌تر دارند.(2)

«اینگلهارت» در سال 1990 روی نمونه‌ی بسیار بزرگ 163 هزار نفری در همه‌ی کشورها ارزیابی، مطالعه‌ای را انجام داد و نتیجه گرفت که افراد متأهل به طور کلی بسیار بیشتر از افراد مجرد بیوه و طلاق گرفته از زندگی راضی هستند و احساس مثبت و شادمانی دارند. در مطالعه‌ای که سال 1996 روی 829 مرد و زن که به مدت 7 سال صورت گرفت، معلوم شد که موارد افسردگی و مصرف الکل در افراد ازدواج کرده در مقایسه با افراد مجرد بسیار کمتر است.(3)

«مارتین سلیگمن»، روان شناس نامدار معاصر و پیشگام جنبش علمی روان‌شناسی مثبت، می‌نویسد: ازدواج گاهی به مانند یک غُل و زنجیر محکوم شده است و گاهی به عنوان عامل شادی همیشگی و پایدار ستایش می‌شود.

هیچ‌یک از این توصیفات مطلق نیستند اما بررسی‌های علمی و تجربی از ادیدگاه دوم – ازدواج عامل شادکامی پایدار – بیشتر حمایت می‌کند. ازدواج برخلاف ثروت و پول زیاد، که تأثیر اندک و کوتاه مدتی بر خوشبختی افراد می‌گذارد. با شادکامی انسآن‌ها پیوند بادوام و استواری دارد.(4) از همین رو در همه‌ی ادیان، خانواده نهادی مقدس است که به تشکیل و تحکیم آن سفارش زیاد شده است. قرآن کریم آن را کانون آرامش، مودت و رحمت می‌داند (روم/21) و پیامبر اسلام(ص) از آن به عنوان محبوب‌ترین بنای عالم هستی یاد می‌کند. اما تردیدی نیست که این همه برکت و بهره زمانی است که خانواده نهادی گرم با صفا، آرامش‌دهنده و تفاهم‌آمیز باشد.

دردناکانه، همه‌ی ازدواج‌ها به این فرجام نیکو نمی انجامند. واقعیت‌ها و آمارها نشان می‌دهد که کارون ازدواج – پس از شکل گیری و عقد زناشویی – در سه مسیر بالندگی، آشفتگی و گسستگی قرار می‌گیرد. برخی از خانواده‌ها چنان دچار آشفتگی هستند هک «برنشتاین» و «برنشتاین» در کتاب «زناشویی درمانی» می‌نویسند» برای بسیاری از افراد، طلاق موهبتی الهی است. طلاق به رابطه های زیان بخش، ویران گر و بسیار دردناک پایان می‌دهد. اما جدایی هم آثار مخرب فراوانی دارد. همین نویسندگان ادامه می‌دهند:

واقعیت طلاق این است که بیشتر افراد پس از آن احساس رنج و عذابی فراوان می‌کنند که به صورت آشفتگی، احساس تنهایی، فقدان هویت، اضطراب، احساس شکست، افسردگی، آزردگی و یا احساس گناه نمایان می‌شود.(5)

 از این رو در سه دهه‌ی اخیر به خاطر افزایش آمار طلاق و ناسازگاری‌های شدید و ادامه دار خانوادگی، در غرب، بسیاری از مردم، یا ازدواج خود را به تعویق می اندازند و یا تصمیم می‌گیرند هرگز ازدواج نکنند. با آن که در ایران با فرهنگ کهن و پرباری که دارد، خانواده نهادی مقدس است و تشکیل و تحکیم خانواده از جنبه های گوناگون تشویق و ترویج می‌شود، اما متأسفانه روندی جدایی از همسران در ده سال گذشته سیری فزاینده و نگران‌کننده داشته است. داده‌های پایگاه اطلاع رسانی سازمان ثبت احوال کشور نشان می‌دهد که نسبت طلاق به ازدواج از سال 1386 تا 1396 به صورت زیر بوده است:

1386 (87/11)، 1387 (54/12)، 1388 (12/14)، 1389 (39/15)، 1390 (39/16)، 1391 (11/18)، 1392 (6/20)، 1393 (58/22)، 1394 (9/23)، 1395 (36/26) و 1396 (58/22)

یعنی نسبت طلاق به ازدواج در ده سال گذشته تقریباً  دو برابر شده است.
در کلان شهر تهران، نزدیک به 35 درصد ازدواج‌ها، در کمتر از 5 سال، به جدایی کشیده می‌شوند. این میزان در بخش های شمالی تهران به بالاتر از 55 درصد نیز می رسد. آمار دقیقی از فراوانی اختلاف‌های خانوادگی نداریم، ولی مشاوران حوزه‌ی خانواده و قضات دادگاه‌های خانواد را عقیده بر این است که نیمی از زنان و شوهران متأهل دارای مشکلت و ناسازگاری‌های گوناگون هستند. با این حساب می‌توان گفت تنها یک چهارم ازدواج‌ها به دور از گسستگی و آشفتگی در مسیر بالندگی و شکوفایی راه می‌سپارند!

«ماری جانان گیلبرت» (2015،، از روان شناسان دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، در مقاله‌ای با عنوان: «اثربخشی و مشاوره پیش از ازدواج» راه‌حل کاهش میزان طلاق و ناسازگاری همسران را در این می‌داند که به همسران جوان در آغاز تشکیل زندگی، آموزش داده شود که با آگاهی از مشکلات پیش روی زندگی و با چشم باز، گاه در مسیر پرفرازونشیب ازدواج بگذارند و بدانند هرمشکل به ظاهر کوچک در روابط همسران، همچون نشانه ی بروز سرطان، در مرحله‌ی نخست است که اگر به خوبی آن را بشناسند و به مقابله با آن برخیزند، از وخیم‌تر شدن و شدت گرفتن آن و پخش شدنش (متاستاز)، در دیگر ابعاد و عرصه‌های فردی و ارتباطی، جلوگیری خواهد کرد. (6) این رویکرد برای کسانی مفید و اثربخش است که دارای مشکل شخصیتی نباشند زیرا به نوشته‌ی مؤلفان کتاب «عشق دیوانه وار» بکی از دلسرد کننده‌ترین نکات در مورد اختلالات شخصیت این است که اشخاص در این اختلالات به ندرت تغییرات معناداری می‌کنند. آن‌ها می‌نویسند:

«اشخاص که در جوانی اختلال شخصیت دارند، الگوی اختلال شخصیت را در طول عمر خود یدک می‌کشند. هنگام آشنایی و قرار گذاشتن برای ازدواج، عاقلانه نیست که طرف مقابل را که اختلال شخصیت دارد تشویق کنید تا سبک شخصیتی بنیادی خود را درمان کند. با پی بردن زودهنگام به اختلال شخصیت طرف مقابل قدرت کنار گذاشتن او را خواهید داشت و درگیر دل شکستی‌ها و رنج های حاصل از روابط با او نخواهید شد.(7)


«اینگلهارت» در سال 1990 روی نمونه‌ی بسیار بزرگ 163 هزار نفری در همه‌ی کشورها ارزیابی، مطالعه‌ای را انجام داد و نتیجه گرفت که افراد متأهل به طور کلی بسیار بیشتر از افراد مجرد بیوه و طلاق گرفته از زندگی راضی هستند و احساس مثبت و شادمانی دارند. در مطالعه‌ای که سال 1996 روی 829 مرد و زن که به مدت 7 سال صورت گرفت، معلوم شد که موارد افسردگی و مصرف الکل در افراد ازدواج کرده در مقایسه با افراد مجرد بسیار کمتر است.


«بیل ادی»، نویسنده ی کتاب «ویرانگران زندگی» پنج تیپ شخصیتی که می‌توانند زندگی شما را خراب کنند»، می‌نویسد: «ویراست پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، می‌گوید حدود 15 درصد مردم دارای ملاک‌های اختلال شخصیت هستند. اکثر آن‌ها تشخیص داده نمی‌شوند، اما اطرافیان شان به مرور پی به مشکلات آن‌ها می‌برند. (DSM-5)، ده نوع اختلال شخصیت را برشمرده است که سه خصوصیت کلیدی مشترک دارند:
-          ناکارآمدی میان فردی
-          فقدان خودآگاهی اجتماعی
-          تغییر نکردن
از بین مبتلایان به اختلالات شخصیت، پنج گروه که ده درصد مردم را تشکیل می‌دهند، اختلال‌های ویژه‌ای دارند، که اگر همسر، فرزند، دوست و همکار درازمدت شما باشند، می‌توانند زندگی‌تان را با اختلال‌های هیجانی جدی و گاه خطرناک خود ویران سازند.
اینان عبارتند از: بیماران خودشیفته، مرزی، ضداجتماعی (جامعه ستیزی)، پارانوئید (شکاک)، و نمایشی که علاوه بر سه ویژگی یاد شده، چهار خصوصیت مشترک دیگر هم دارند:
-          همه‌یا هیچ اندیشی
-          هیجانات شدید و مدیریت نشده
-          رفتار یا تهدید افراطی
-          اشتغال ذهنی به سرزنش دیگران (8)
درباره‌ی تغییرناپذیری اختلال شخصیت به چند منبع علمی و مهم روانش شناسی، که به فارسی ترجمه شده‌اند، اشاره می‌کنیم:
اختلال شخصیت الگوی پایداری از تجربه و رفتارست که با انتظارات فرهنگ خود تفاوت زیادی دارد.(9)

نابهنجاری شخصیت به شکل رفتارهای سازش نایافته، غالباً زیان بخش برای فرد و دیگران و به طور محسوس فاقد نوآوری و غنا آشکار می‌شوند. این اختلالات که از حد نوجوانی و حتی زودتر از آن در فرد وجود داند، عمیقاً در وجود او درآمیخته ان و مانند نشآن‌های روان آزردگی، تضادی دردناک را که در دل فرد تیر می‌کشد برنمی‌انگیزند، بلکه برعکس به منزله‌ی رگه‌های اصیل اند و شخصیت چنان پای در گِل بیماری فرو رفته است که دیگر بین آن و نشانه‌های بیماری مرزی وجود ندارد.(10)
اختلالات شخصیت شیوه‌های پایدار غیرانطباقی و انعطاف‌پذیر برقراری ارتباط با محیط هستند.

افراد گرفتار اختلال شخصیت معمولاً از رفتارشان خرسندند. آن‌ها برخلاف اشخاص مضطرب و یا افسرده که به شدت احساس ناراحتی می‌کنند، ناراحت نمی‌شوند مگر این که مشکلات‌شان به قدری شدت یابد که آن‌ها را از پای در آورد. افراد مبتلا به اختلال شخصیت، محیط، اطراف، و نه الگوهای رفتار انعطاف‌ناپذیر خود را، علت مشکلاتی که با آن‌ها مواجهند، قلمداد می‌کنند.

چون شخص مبتلا به اختلال شخصیت معمولاً در تمام طول عمر خود حتی یکبار هم به متخصصان بهداشت روانی مراجعه نمی‌کند، اتفاق نظر بر این است که که درمان بیشتر اختلالات شخصیت دشوار است. به دلایل متعدد از جمله: انگیزه‌ی ضعیف برای تغییر که سبب افزایش احتمال قطع برنامه‌ی درمانی از سوی این بیماران می‌شود، این نکته صحیحی به نظر می‌رسد.(11)

به جز اختلال شخصیت، که به آشفتگی‌های شدید و تقریباً تمام ناشدنی در روابط همسران و در بسیاری موارد، جدایی آن‌ها از یکدیگر می‌انجامد، تفاوت زیاد در ویژگی‌های شخصیتی افراد سالم نیز باعث نارضایتی و ناسازگاری آن‌ها می‌شود.

«کسپی و هرینر» زوج‌های میان سالی را طی یک دوره ی 11 ساله مطالعه کردن و نتیجه گرفتند، شباهت شخصیتی بین همسران تداوم بخش رضایت زناشویی و نیز ثبات شخصیتی آنان است.(12)

این بررسی‌ها تایید کننده‌ی «نظریه‌ی جذب مشابه» است. در توضیح این نظریه؛ «لارسن» و «باس» می‌نویسند: در قرن بیستم درباره‌ی این که چه کسی جذب چه کسی می‌شود، دو نظریه‌ی علمی مطرح شده‌اند. در «نظریه‌ی نیازهای مکمل» فرض بر این است که افراد جذب کسانی می‌شوند که خصلت‌های شخصیتی متفاوتی با آن‌ها دارند. برای مثال ممکن است افراد سلطه گر نیاز داشته باشند با کسانی رابطه برقرار کنند که بتوانند او را کنترل کنند یا تحت نفوذ خود درآورند.

در مقابل، در «نظریه‌ی جذب مشابه»، فرض بر این است که افراد جذب کسانی می‌شود که ویژگی‌های شخصیتی مشابهی با آن‌ها دارند. به عنوان مثل افراد برون‌گرا ممکن است همسری را دوست داشته باشند که او نیز برون‌گرا باشد، تا به این طریق بتوانند با هم به مهمانی بروند. عبارت «کبوتر با کبوتر، باز با باز» خلاصه ی این نظریه است.

اگرچه در طول قرن بیستم، این دو نظریه طرفداران زیادی داشتند، اما اکنون نتایج پژوهش‌ها حمایت چشم‌گیری برای نظریه‌ی «جذب مشابه» آورده است و نظریه‌ی «نیازهای مکمل» را تأیید نمی‌کند.

در واقع به یقین ثابت شده است که تنها ویژگی‌ای که براساس آن متضادها جذب زنان می‌شود و زیان نیز معمولاً جذب مردان. یکی از رایج‌ترین یافته ها در پژوهش‌های مربوط به انتخاب همسر – این که افراد با کسانی ازدواج می‌کنند که مشابه آنها هستند – پدیده‌ای موسوم به «همسریابی گزینشی» است:

در مورد هر متغییر که بررسی می‌شود، از اعمال منفرد گرفته تا جایگاه قومی نژادی، به نظر می‌رسد افراد همسرانی را انتخاب می‌کند که مشابه آن‌ها هستند. حتی در حدس زدن شخصیت افراد از روی چهره – ارزیابی صفات شخصیتی تنها بر مبنای قضاوت از روی تصویر – نیز همسریابی گزینشی دیده می‌شود.(13)

هم اکنون در ایران، دوازده میلیون افراد بالاتر از 18 سال در سن ازدواج قرار دارند که به دلایل گوناگون نمی‌توانند تشکیل خانواده دهند. از مهم‌ترین موانع ازدواج، پیدا نکردن همسر دل خواه است؛ کسی که از سلامت جسمی شخصیتی، اخلاقی، خانوادگی و جنسی برخوردار باشد و در ویژگی‌های اساسی سنی، ظاهری، تحصیلی، اقتصادی اجتماعی، فرهنگی و دینی هماهنگی‌های و همسانی‌های لازم را با فرد متقاضی ازدواج داشته باشد.

چون راه کارهای سنتی پاسخ‌گوی این نیاز جدی و گسترده نیست، در سال‌های اخیر ده‌ها موسسه و صدها سایت قانونی و غیرقانونی، در زمینه‌ی همسریابی فعال شده‌اند و هر کدام به گونه‌ای برنامه‌های خود را تبلیغ می‌کنند.

در سال گذشته، مدیران برنامه‌ی نرم افزاری (اپلیکیشن) «آدم و حوا»، وابسته به مجموعه‌ی «راصف»، با هدف واسطه‌گری بومی و اسلامی در امر ازدواج، از سامانه‌ی خود رونمایی کردند. یکی از دست اندرکاران این مؤسسه، در مصاحبه با خبرگزاری فارس، مزیت این سامانه را استفاده از اجرای آزمون روان شناختی MBTI توسط جویندگان همسر مطلوب اعلام کرد تا از این راه، اشتباه در تصمیم‌گیری، سرگردانی و تنوع طلبی افراد به طرز چشم‌گیری کاهش یابد.

«پاول تیگر» و «باربارا بارون تیگر»، نویسندگان کتاب «همسر مناسب شما» که مروج اصلی دست اندرکاران سامانه‌ی آدم و حوا ونیز منبع علمی آموزش دهندگان و مروجان ایرانی این آزمون است، می‌نویسند:

شناختن گونه‌های شخصیتی برای جوانانی که به دنبال شریک زندگی می‌کردند و نیز برای کسانی که طرف مقابل خود را یافته‌اند اما مطمئن نیستند که آیا مناسب یکدیگر هستند یا خیر، بسیار مهم است. درک کردن تیپ یا گونه‌های شخصیتی این امکان را فراهم می سازد تا با چشمانی باز به جلو قدم بردارید و درباره‌ی خود و آن چه ازدواج شما را موفق می‌کند، مطالب فراوانی بیاموزید.

«درک کردن تیپ شخصیتی» ابزار قدرتمندی است که پس از ازدواج هم به زوج‌ها کمک می‌کند تا با هم رابطه‌ی بهتری داشته باشند.(14)

مولفان کتاب «عشق دیوانه وار» می نویسند: «اشخاص که در جوانی اختلال شخصیت دارند، الگوی اختلال شخصیت را در طول عمر خود یدک می‌کشند. هنگام آشنایی و قرار گذاشتن برای ازدواج، عاقلانه نیست که طرف مقابل را که اختلال شخصیت دارد تشویق کنید تا سبک شخصیتی بنیادی خود را درمان کند. با پی بردن زودهنگام به اختلال شخصیت طرف مقابل قدرت کنار گذاشتن او را خواهید داشت و درگیر دل شکستی‌ها و رنج های حاصل از روابط با او نخواهید شد.



برای این که ببینم آزمون  MBTI، اعتبار و دقت لازم را برای از بین بردن دو دغدغه‌ی مهم متقضایان ازدواج یعنی:
1 - تشخیص و کنار گذاشتن افرادی که اختلال شخصیت دارند و ازدواج با آن‌ها، زندگی مشترک را درگیر بحران‌ها و آسیب‌های فراوان می‌کند و سرانجام پیوند همسری را از هم می‌گسلد؛
2- پذیرفتن اشخاص سالم و بهنجاری که در ویژگی‌های اصلی شخصیت، تشابه و هماهنگی‌های لازم را با او دارند.

نخست، این آزمون را معرفی می‌کنیم، آن گاه به نقد علمی آن می‌پردازیم و سپس اعتبار و کارآمدی آن را در فرایند همسرگزینی از نظر می‌گذارنیم.

سنخ نمای مایرز – بریگز(BMTI)

«کاترین بریگز» که هیچ گونه آموزشی در روان‌شناسی ندیده بود، در اوایل قرن بیستم میلادی، به تدوین سنخ‌شناسی خاص خود پرداخت. او هنگامی که ترجمه‌ی انگلیسی «سنخ‌های روانی» تألیف «کارل یونگ» را خواند، مفاهیم آن را کاملاً همانند کارهای خود، اما بسیار سازمان یافته‌تر یافت. «بریگز» از ساخت سنخ‌شناسی خودش چشم پوشید و به جای آن به کار روی نظام قابل فهم‌تر یونگ دست زد. وی همراه دخترش «ایزابل بریگز مایرز»، یک پرسش‌نامه برای اندازه‌گیری سنخ‌های شخصیتی ابداع نمود.(15)
این آزمون با سنجیدن هشت ترجیح بنیادی اطلاعاتی را درباره‌ی شخصیت فراهم می‌کند:
برون‌گرا – درون‌گرا / حسی – شهودی / با فکر – با احساس / قضاوت کننده – ادراک کننده
این هست ترجیح بنیادی چهار نمره در پاسخ به پرسش های زیر به دست می‌دهند:
برون‌گرا هستید یا درون‌گرا؟ تجربه گرا یا شهودی، با کفر یا یا احساس؟ قضاوت کننده‌اید یا ادراک کننده؟ پس از ترکیب این چهار نمره، سنخ‌ها یا تیپ ها مشخص می‌شود. در واقع با این چهار نمره هر فرد در یکی از 16 سنخ قرار داده می‌شود. فرم اصلی MBTI، یعنی برگه‌ی G، 126 سئول یا گویه دارد: که از فرم 166 گویه‌ای F برگرفته شده است. فرم‌های کوتاه‌تری از آن نیز تهیه شده است.

در ایران، فرم‌های 88 سئوالی یا 92 سئوالی رواج دارد. اگر چه این آزمون را در اصل برای کاربرد در آموزش مشاوره راهنمایی شغلی و گروه بندی در محیط کاری تدوین کرده‌اند. اما در زمینه های گزینش کارکنان نیز به طور وسیعی استفاده می‌شود و اخیراً برای همسرگزینی و مشاوره‌های خانوادگی نیز آن را تبلیغ می‌کنند.


انتقادهای علمی به آزمون MBTI

به رغم رواج گسترده‌ی « MBTI» در میان طرفداران روان‌شناسی تحلیلی، پژوهش‌ها نشان می‌دهد که آن چه این آزمون اندازه می‌گیرد ممکن است سنخ‌های یونگ نباشد. بلکه ابعاد اصلی شخصیت است که در سایر بررسی‌ها هم به نحوه مشخص‌تری دیده می‌شود. «مک کری» و «کاستا»، تدوین گران الگوی پنج عاملی شخصیت توصیه می‌کنند که چهارچوب تفکر یونگی و MBTI بهتر است کاملاً از هم جدا شوند.(16)

اگر بپذیریم پایه های نظری آزمون MBTI آن گونه که سازندگان و طرفدارانش می گویند نظریه‌ی سنخ‌های شخصیتی یونگ است. روان شناسنان دانشگاهی یا پژوهشگر، در سطح وسیعی نظریه‌ی یونگ را مورد تایید قرار نداده‌اند. به این دلیل که همه‌ی افراد در «سنخ‌هایی» مثل تی برون‌گرا یا تیپ درون‌گرا نمی گنجد بلکه اکثر صفات به طور طبیعی توزیع می‌شود. مولفان کتاب روان‌شناسی شخصیت این مطلب را به تفصیل توضیح داده‌اند.

در حالی که در کتاب «همسر مناسب شما» به هشت زوحی که در چهار ترجیح خود کاملاً متفاوت هستند، برای نمونه: ISFJ) با(ENTP ، INTP) با (ESPF و INPT) با(ESTJ ، نه تنها توصیه نمی‌کند به همسری هم در نیایند بلکه با آن‌ها نیز مانند زوج‌های کاملاً مشابه ESTJ) با (ESTJ توصیه‌های اخلاقی بدون ضمانت عملی می‌کنند.
انگار هیچ فردی از آن 15% جمیعت مردمی که دارای اخلتلا شخصیت هستند در جامعه‌ی اتوپیایی MBTI پیدا نمی‌شوند! و انگار همه‌ی افرادناسازگار، بدون مشاوره و روان درمانی علمی و گاه بلندمدت، می‌تواند با تذکرهای اخلاقی به سرعت به تفاهم برسند


ویژگی‌های روان‌سنجی ضعیف

اساسی‌ترین ویژگی‌های روان‌سنجی یک آزمون عبارتند از: اعتبار، پایایی، نُرم یا هنجار.
اعتبار آزمون به معنای میزان کارآیی آن بر روی اندازه‌گیری خصیصه‌ای است که به منظور اندازه‌گیری آن خصیصه ساخته شده است. «کاپلان و ساکورز»، اعتبار را هماهنگی بین نمره‌ی آزمون با صفت یا خصیصه ای که آزمون برای اندازه‌گیری آن ساخته شده است، می‌داند. اعتبار انواع زیادی دارد که مهم‌ترین آن‌ها اعتبار محتوا، اعتبار وابسته به ملاک شامل: اعتبار پیش بین و اعتبار هم زمان هستند.

اعتبار محتوا، یعنی این که آزمون تا چه حد حیطه ها و هدف های موضوعی را که می خواهد بسنجد در بر می‌گیرد و با آن‌ها مطابقت دارد. اعتبار پیش بین یعنی بین نتیجه‌ی حاصل از اجرای آزمون و نتایجی که بعداً بدست می‌آید همبستگی وجود داشته باشد.

اعتبار همزمان رابطه‌ی همزمان بین آزمون و ملاک (سلامت روان، کارآمدی شغلی و...) را مشخص می‌کند. هم چنین اگر همبستگی آزمون با آزمون‌های معتبر دیگری که هم محتوای آن هستند و هر دو به طور همزمان در یک نمونه از افراد اجرا می‌شوند بالا باشد، آزمون از اعتبار لازم برخوردار است.

نُرم یا هنجار، عبارت است از متوسط عملکرد گروه نمونه‌ی از آزمودنی‌هایی که به روش تصادفی از یک جامعه‌ی تعریف شده انتخاب می‌شوند. نُرم آزمون‌های استاندارد شده براساس توزیع نمره‌ای خام گروه نمونه‌ای از آزمودنی بدست می‌آید. میانگین و نقطه 50 درصدی این توزیع، شاخص‌هایی از متوسط عملکرد گروه و عبارت دیگر نُرم یا هنجار در گروه است. هر آزمون باید نُرم‌های جنستی، سنی محلی، منطقه‌ای و ملی داشته باشند.(17)

بررسی‌های علمی فراوانی نشان داده‌اند که آزمون MBTI ویژگی‌های روان‌سنجی ضعیفی دارد که نمی‌توان به عنوان یک پرسشنامه‌ی روان شناختی شخصیت به آن اعتماد کرد.

«لارسن» و «باس» می‌نویسند: درباره‌ی اعتبار آزمون MBTI، ده‌ها بررسی منتشر شده است که در اکثر موارد، در آن‌ها طبقه‌بندی‌های سنخ با ترجیحات شغلی مرتبط دانشته شده‌اند. ام این بررسی‌ها به این دلی که اکثر جزئیات آماری لازم برای تعیین معنادار بودن تفاوت‌ها را شرح نداده‌اند، مورد انتقاد قرار گرفته‌اند.

«هانسلی»، «لی» و «وود» اشاره می‌کنند که در زمینه اعتبار پیش بین آزمون MBTI هیچ تحقیق مناسبی صورت نگرفته است. اجرای همزمان MBTI با دو آزمون معتبر شخصیتی سه عاملی آیزنک و پنج عاملی، هم خوانی کمی را نشان داده است. با روش تحلیل عاملی معلوم شده است که هر چند ساختار عاملی مشاهده شده با چهار ترجیح شخصیتی،  در سطح پایین‌تر از بهینه، مطابقت دارد، اما تناسب و قابل‌قبول بودن 16 سنخ شخصیتی، با داده‌های واقعی آزمون، ضعیف گزارش شده است. همسانی درونی آزمون از طریق بازآزمایی برای چهار سنخ اصلی قابل قبول و برای 16 سنخ فرعی ضعیف بدست آمده است. در هنجاریابی، نداشتن نقطه‌ی برش مناسب برای آزمودنی‌ها در هر کدام از 16 سنخ مشکلی اساسی است.

با آن که سازندگان آزمون آن را متناسب با گروه‌های سنی 15 سال تا بالای 60 سال می‌دانند. اما نُرم‌های خاصی برای زنان و مردان، گروه‌های سنی مختلف، گروه‌های اقلیت افراد در فرهنگ های مختلف بدست نیامده است.

در حقیقت هنجاری های این آزمون، همان هنجارهای بزرگسالان آمریکایی است. سرانجام، «لاینون» و «گوداشتاین» در جمع‌بندی پژوهش‌هایی که درباره‌ی ویژگی‌های روان‌سنجی این آزمون صورت گرفته است، می‌نویسند:

«با این که شواهد روان‌سنجی MBTI، حاکی از آنند که هر کدام از ابعاد آزمون، نوعی پیوستار هستند، اما ادبیات تفسیری بیانگر آن است که هر کدام از این چهار قطب را باید نوعی «دوگانگی متضاد» تلقی کرد. نه یک پیوستار. شواهد آماری اندکی در تأیید این دیدگاه به چشم می‌خورد و موضوع سنخ‌های مختلف در برابر نمره‌های پیوسته را باید حل ناشده تلقی کرد.

به رغم چندین دهه پژوهش راجع به MBTI، داده‌های بسیار اندکی در خصوص اعتبار این آزمون وجود دارد. قسمت اصلی ادبیات فنی منتشره از نوع همسانی درونی، همبستگی با سایر پرسشنامه‌های خودسنجی با وصف حال و تفاوت نمره‌های MBTI در میان گروه‌های شغلی مختلف بوده است و تعداد اندکی از آن‌ها اشاره‌ی مستقیمی به مبحث اعتبار داشته‌اند. علاو بر آن، پیکره‌ی گسترده‌ای از رساله‌ها و پایان نامه‌های منتشر نشده، به لحاظ روش شناختی، دارای یکی دو نقص اصلی و جدی هستند. توصیه می‌شود که هنگام ارزیابی اشخاص با استفاده از MBTI رعایت احتیاط به عمل آید.

MBTI و انتخاب همسر

گفتیم که از ترکیب چهار بُعد برون‌گرا  (E)– درون‌گرا  (I)– حسی  (S)– شهودی یا شمی  (N)– فکری(T)  – احساسی(F)  و داوری کننده(J)  – ادراک کننده (P)، هست ترجیح بنیادی فراهم می‌شود که هرکدام را می‌توان به به دوگونه پاسخ داد. سرانجام با یان چهار پاسخ یا نمره، فرد در یکی از پاسخ به دست آمده قرار می‌گیرند هر سنخ با چهار حرف مشخص می‌شود، برای نمونه:
INFJ درون‌گرا، شهودی، احساسی و داوری کننده
ESTP برون‌گرا، حسی، متفکر و ادراک کننده

 در ازدواج قرار است هر کدام از مردانی که یکی از سنخ‌های شخصیت 16 گانه را دارند با یکی از زنانی که او هم دارای یک سنخ از 16 سنخ شخصیتی است، ازدواج کند، از ترکیب شخصیتی 16 گونه مردان با 16 گونه زنان و با حذف ترکیبات مشابه 126 ترکیب بدست می آید. یعنی 126 گونه زنان و مردان با سنخ‌های خاص خود.

نویسندگان کتاب «همسر مناسب شما» در فصل های چهارم تا سیزده (آخرین فصل) و 370 صفحه، ذیل عنوان‌های شادی ها، نارضایتی ها و ویژگی‌های شخصیتی هر کدام از همسران را بیان کرده‌اند و برای برقراری ارتباط و تفاهم بهتر، توصیه‌های اخلاقی جداگانه و متفاوتی را به یادشان آورده اند. با این حساب هر فردی با هر سنخ شخصیتی، می‌تواند با فرد دیگری از بین این 126 گونه شخصیت ازدواج کند. از شادی هایی که با هم خواهند داشت خرسند باشد، برای نارضایتی‌ها شکیبایی و مدارا پیشه کند و با به کار بستن سفارش‌های مؤلفان کتاب بر سازگاری و تفاهم خود با همسرش بیفزاید.

در این آزمون، دیگر نشانی از مبتلایان به یکی از انواع ده گانه‌ی اختلال شخصیت – که ازدواج با آن پرآسیب و ویرانگر است – نمی‌بینیم.

نویسندگان تصریح می‌کنند: در صحبت هایی که با روان درمان گرهای متخصص در شخصیت داشتیم، اغلب آن‌ها معتقد بودند زوج‌هایی که یکی داوری کننده (J) و دیگری ادراک کننده یا ملاحظه کننده (P) هستند، بیش از سایر زوج‌ها با هم اختلاف‌نظر پیدا می‌کنند.

حال، اگر یکی از این دو نفری که بیش از دیگران با هم ناسازگارند، درون‌گرا و دیگری برون‌گرا باشد، اختلاف‌هایشان زیادتر می‌شود. به همین ترتیب، اگر این دو نفر در سایر ویژگی‌های شخصیتی نیز با هم فرق داشته باشند، ناسازگاری‌شان شدت می‌گیرد و ادامه می‌یابد.

در چنین وضعیتی، عقل، تجربه و علم می گویند باید سفارش کنیم با چنین افرادی که در ویژگی‌های اساسی شخصیت تفاوت دارند تا ازدواج نکنند و اگر پیوند زناشویی بسته باشند انتظار داریم روابط شان به سرعت به درگیری‌ها و جدایی کشیده شود.

در حالی که در کتاب «همسر مناسب شما» به هشت زوحی که در چهار ترجیح خود کاملاً متفاوت هستند، برای نمونه:  ISFJ) با(ENTP ، INTP) با (ESPF و INPT) با(ESTJ ، نه تنها توصیه نمی‌کند به همسری هم در نیایند بلکه با آن‌ها نیز مانند زوج‌های کاملاً مشابه ESTJ) با (ESTJ توصیه‌های اخلاقی بدون ضمانت عملی می‌کنند.

«هانسلی»، «لی» و «وود» اشاره می‌کنند که در زمینه اعتبار پیش بین آزمون MBTI هیچ تحقیق مناسبی صورت نگرفته است. اجرای همزمان MBTI با دو آزمون معتبر شخصیتی سه عاملی آیزنک و پنج عاملی، هم خوانی کمی را نشان داده است. با روش تحلیل عاملی معلوم شده است که هر چند ساختار عاملی مشاهده شده با چهار ترجیح شخصیتی، در سطح پایین‌تر از بهینه، مطابقت دارد، اما تناسب و قابل‌قبول بودن 16 سنخ شخصیتی، با داده‌های واقعی آزمون، ضعیف گزارش شده است. همسانی درونی آزمون از طریق بازآزمایی برای چهار سنخ اصلی قابل قبول و برای 16 سنخ فرعی ضعیف بدست آمده است. در هنجاریابی، نداشتن نقطه‌ی برش مناسب برای آزمودنی‌ها در هر کدام از 16 سنخ مشکلی اساسی است. 

انگار هیچ فردی از آن 15% جمیعت مردمی که دارای اخلتلا شخصیت هستند در جامعه‌ی اتوپیایی MBTI پیدا نمی‌شوند! و انگار همه‌ی افرادناسازگار، بدون مشاوره و روان درمانی علمی و گاه بلندمدت، می‌تواند با تذکرهای اخلاقی به سرعت به تفاهم برسند، مواردی از اندرزهای اخلاقی که مسئولان سامانه آدم و حوا و همه‌ی شیفتگان و مبلغان MBTI با احتمال زیاد، به فراد با سنخ شخصیتی ENTJ (مثال موردی سامانه) که با فرد ESFP – که ازدواج کرده است و هیچ وجه مشترکی با او ندارد، برای برقراری رابطه‌ی بهتر ارائه می‌دهند – به این قرار است:
-   به خلوت و تنهایی همسرتان احترام بگذارید. به او برای نیازش به تنها بودن احساس گناه ندهید.
-   از همسرتان انتظارات بیش از اندازه نداشته باشید. از تلاش های همسرتان قدردانی کنید.
-   با دادن هدیه های غیرمترقبه همسرتان را شگفت زده کنید.
راستی، وقتی برای هر سنخ شخصیتی می‌توان 126 با سنخ‌های شخصیتی متفاوت را برگزید، سامانه‌های آدم و حوا چگونه جلوی تنوع طلبی افراد را می‌گیرد؟

نویسندگان کتاب «همسر مناسب شما» که درس‌نامه‌ی مرجع آموزش دهندگان و ترویح کنندگان ایرانی MBTI است، برخلاف آخرین یافته های پژوهشی که «نظریه‌ی جذب مشابه» و «پدیده‌ی همسریابی گزینش» برخاسته از آن را تأیید کرده‌اند و در رد «نظریه‌ی نیازهای مکمل» به طنز گفته‌اند: تنها ویژگی‌ای که براساس آن متضادها جذب هم می‌شوند، جنسیت زیستی است! اعتقاد دارند اگر همسران هر چه تشابه بیشتری داشته باشند بهتر یکدیگری را درک می‌کنند. اما اگر هم وجوه مشترک‌شان کم باشد نیز می‌توانند با یکدیگر رابطه‌ی عالی داشته باشند. آیا این روش غیر علمی و این سفارش‌های کلی و کلیشه‌ای شما را به یاد «اثر بارنوم» نمی‌اندازد؟



اثر بارنوم چیست؟

«ارتور اس ربر»، در «فرهنگ روان‌شناسی توصیفی» در توضیح «اثر بارنوم» (Barnum Effect) می نویسد:
این اصطلاح به افتخار کارآفرین، شومن و شالاتان معروف، «پی، تی، بارنوم» وضع شده است که بش از همه با یان کلمات قصارش که «در هر دقیقه، یک حقه باز به دنیا می آید!» شهرت دارد. این عبارت به این حقیقت دلالت دارد که یک توصیف شخصی با جمله بندی زیرکانه مبتنی بر عبارت‌های کلی و کلیشه ای بلافاصله به عنوان یک توصیف شخصی درست از سوی بیشتر مردم پذیرفته می‌شود. این اصل زیربنای فریبکاری‌های فال‌گیران، طالع‌بینان و فکرخوانان است و اغلب باعث آلوده شدن تحقیقات درست و مشروع مربوط به ارزیابی شخصیت می‌شود.(19)

در کتاب ارزشمند «روان‌شناسی شخصیت» چنین آمده است:
عبارت‌های بارنوم عبارت‌هایی عمومی هستند که می‌توانند در مورد هر کسی صادق باشند. با این همه، آن‌ها را اغلب به طور خاص برای خوانندگان بخش توصیه‌های طالع‌بینی به کار می‌گیرند. پیش گویی های طالع بینانه در روزنامه‌ها و مجلات خیلی مورد اقبال هستند. برای مثال: «گاهی اوقات درباره‌ی این که آیا کاری را درست انجام داده‌اید تردید دارید» یا «نیاز دارید دیگران شما را دوست داشته باشند یا تحسین کنند» یا «اگر چه می‌توانید با یک موقیعت ناخوشایند کنار بیایید، اما معمولاً دوست دارید اگر می‌توانید از آن اجتناب کنید»، این ها عبارت‌های بارنوم هستند. افراد چنین عبارت‌هایی را می خوانند و فکر می‌کنند، «بله، همه اش در مورد من صدق می‌کند»، در حالی که در حقیقت چنین عبارت‌هایی می‌تواند در مورد هر کسی صادق باشد. مفسران آزمون شخصیت نیز گاهی اوقات تفسیرهایی می‌کنند که شامل عبارت‌های بارنوم هستند. یکی از مؤلفان این کتاب، برای نشان دادن این مطلب، نسخه ای از یک آزمون بسیار رایج شخصیت، به نام «سنخ نمای شخصیت مایرز – بریگز» (MBTI) را به صورت اینترنتی تکمیل کرد. سپس او پاسخ های خود را به سه موسسه‌ی اینترنتی تفسیر کننده‌ی آزمون فرستاد تا از شخصیت خود بازخورد بگیرد. بعد از خوانددن نتایج اولین تفسیر، وی احساس کرد که آن جمله ها در مورد صدق می‌کنند: «شما از این که رویدادهایی را که در اطراف‌تان می گذرد از دست بدهید متنفرید...، همیشه سعی دارید واقعیت را به اطرافیان تان بگویید...، تلاش می کنید قابل اعتماد و صادق باشید و با دیگران به خوبی ارتباط برقرار کنید...»، تفسیر دوم هم به نظر دقیق می‌آمد: «می خواهید دیگران شما را دوست بداند و تحسین کنند...، به ایده های جدید علاقه مندید...، جذابیت زیادی دارید و دیگران صادقانه شما را دوست دارند...، بعضی وقت‌ها گستره‌ی توجه شما می‌تواند محدود باشد...، دیوان سالاری را دوست ندارید...»، تفسیر سوم نیز به نظر مصداق داشت: «از این طرف و آن طرف رفتن خوش تان می آید...، در عین حال که می‌توانید هوشمند، جدید و همه کاره می آید...، قادرید با تلنگری، تغییر حالت بدهید و کودکانه رفتار کنید...، دوست دارید خوش باشید...، از یادگرفتن چیزهای جدید لذت می برید و خویشتن‌داری خوبی دارید...».

همه‌ی این تفسیرها در مورد این نویسنده ی کتاب، صادق به نظر می آمدند، تنها مسئله این بود که پاسخ به این پرسشنامه‌ها تصادفی انجام گرفته بود. به عبارت دیگر، مولف این کتاب سئوالات را نخوانده بود، اما صرفاً «درست» یا «غلط» را به طور تصادفی علامت زده بود. پس چرا این تفسیرها این قدر شخصی و مستقیماً صادق به نظر می‌رسیدند؟ تفسیرها را دوباره بخوانید و خواهید دید که آن‌ها عبارت‌های بارنوم هستند که دقیقاً می‌توانند درباره‌ی هر کسی مصداق داشته باشند.

علم یا شبه‌علم؟

به دلیل ایرادها و ضعف‌های فراوان آزمون MBTI، هانسلی، لی و وود در فصل سوم کتاب «علم و شبه‌علم در روان‌شناسی بالینی» ذیل عنوان «سنخ نمای مایرز- بریگز» به پشتوانه ی پژوهش‌های بسیار زیادی که درباره‌ی جنبه‌های نظری و ویژگی‌های روان‌سنجی و یافته های MBTI صورت گرفته است، به نقد عالمانه‌ی آن پرداخته‌اند. و آن را از مصداق‌های بارز شبه‌علم یا علم کاذب دانسته‌اند. شبه‌علم به ادعا، باورها یا کارهایی گفته می‌شود که به غلط به عنوان علم ارائه ملاک‌ها می‌شوند ولی بر پایه‌ی روش علمی نیستند.

یکی از ملاک‌های متقن و کارآمد مواجهه با ادعاهای علمی این پرسش است که آیا این یافته ها در نشریه‌ی علمی معروفی که بررسی مجدد در آن اعمال می‌شود، منتشر شده است. این روش نقد و بررسی همکاران دانشگاهی را در پی خواهد داشت. البته این نوعی ملاک حداقلی است. ملاک دقیق‌تر آزمون‌پذیری تجربی است که با نام ملاک ابطال‌پذیری شهرت دارد. ابطال‌پذیری که یکی از بنیادی ترین اصول تفکر علم است که به ویژه در ارزیابی ادعاهای روان شناختی مفید است و می‌گوید: شواهد هر نظریه‌ی معنی همواره باید این امکان را به دست می‌دهند که داده‌های آن را ابطار کنند. (20)

نویسندگان کتاب «علم و شبه‌علم در روان‌شناسی بالینی» در ده مورد، شبه‌علم را از علم متمایز می‌دانند:
-  استفاده زیاد از زمینه‌های ویژه به منظور خنثی سازی ادعاها درباره ضرورت ابطال‌پذیری
-  فقدان نقد و اصلاح خود
- طفره رفتن از نقد و بررسی توسط کاشناسان هم رشته
- تأکید بر تأییدیه به جای استقبال از ابطال
- معکوس شدن وظیفه‌ی اثبات: از منتقدان می خواهند که نادرستی ادعاهایشان را اثبات کنند
- اتکا زیاد بر شواهد داستان گونه
- ارتباط نداشتن با رشته‌های علمی دیگر
- استفاده از زبان ابهام
- فقدان مرزهای مشخص (تعمیم‌پذیری زیاده از حد)
- کل نگری و نادیده گرفتن یافته‌های متقن

ملاک اصلی علمی بودن آزمون‌های روان شناختی برخورداری از استواری ویژگی‌های روان‌سنجی آن‌ها یعنی هنجاریابی، داشتن نُرم‌ها، نقطه‌های آزمون MBTI با همه‌ی شهرت و گستره‌ی وسیع در اجرا و کاربرد، دارای چنین ویژگی‌های روان‌سنجی محکم و توانایی نیست.

چهار عامل و رواج MBTI

«رندی لارسن» و «دیوید باس» مولفان کتاب «روان‌شناسی شخصیت» پس از آوردن شواهد علمی در اثبات ناکارامدی MBTI و برای سنجش شخصیت این پرس را مطرح می‌کنند این مقیاس چطور هنوز به منزله‌ی ابزاری بسیار پرطرفدار در مشاروه و راهنمایی باقی مانده است؟ آن‌ها در پاسخ برای این پرسش به سه عامل اشاره می‌کنند:
-  قبول MBTI ممکن است بازتاب موفقیت اقدامات بازاریابی ناشر آن باشد.
- نمره گذاری و دستورعمل‌های تفسیر این آزمون بسیار ساده است و برای افرادی که آموزش‌های پیشرفته در روان‌شناسی شخصیت ندیده‌اند، هم قابل فهم است و هم کاربرد دارد.
-  تفسیرهایی که این آزمون ارائه می‌دهد به آسانی به پیش‌بینی‌هایی ظاهراً معقول درباره‌ی روابط شغلی و میان‌فردی می‌انجامد.

مانند قبول عام طالع‌بینی که حتی اگر برای این توصیف‌ها و پیش‌بینی‌ها، شواهد علمی کمی موجود باشد، یا آن که هیچ شواهد وجود نداشته باشد، باز هم مردم دوست دارند درباره‌ی خودشان آینده‌شان چیزهایی بشنوند.

«ریچارد لاتیون« و «لئونارد گودشتاین» در کتاب «ارزیابی شخصیت» فرقه‌گرایی برخی دوستداران این آزمون را دلیل دیگری بر تبلیغ و ترویج می‌دانند.

این چهار عامل را می‌توان چنین خلاصه کرد:
فعالیت‌های بازاریابی ترویج کنندگان، نمره‌گذاری و تفسیر آسان و عامه‌پسند، علاقه‌ی مردم به پیش‌بینی آینده‌ی خود از راه طالع‌بینی‌ها مدرن و فرقه‌گرایی متعصبانه‌ی طرفداران MBTI.

این نوشتار را با هشدار دادن درباره‌ی پنج پیامد برآمده از شکستن و از رونق افتاده بازار پُر لعل و گوهر علم، توسط میدان‌داری و نمایشگری، سفالینه های «شبه‌علم» پایان می‌بخشیم.

گزارش‌های زیادی از آسیب‌های شدید و درازمدت و حتی مرگ‌های اندوه‌بار، به علت به کار بردن روش‌های شخصیتی و درمانی غیر علمی روان شناختی در کتاب و نشریه‌های روان‌شناسی منتشر شده است. «لیلین فلد»، «لین» و «لور» در فصل‌های 7 و 8 و 9 و 12 کتاب ارزنده ی «علم و شبه‌علم در روان‌شناسی بالینی» به نمونه‌ای چندی از آن‌ها اشاره کرده‌اند. در مقاله ی حاضر نیز نسبت به آثار ویرانگر استفاده از آزمون MBTI در انتخاب همسر به کوتاهی نکاتی را یادآور شده‌ایم.

-  به هدر رفتن پول و وقت مراجعان
- اعتبار بخشی نادرست و گمراه کننده به کسانی که روش‌های «علم نُما» را به کار می‌گیرند و در رسانه‌ها بین مردم به دانشمندِ روان شناس! نامور می‌شوند.
- دانشجویان گام بردار در مسیر علم آموزی و درستکاری را به دچار تردید و غفلت کردن و بدتر از آن به کژ راه‌های مال اندوزی انداختن.
- با قدریافتن عالم دروغین و بر صدر نشستن آن‌ها روان‌شناسی را که دانشی خردبنیاد و پُرمایه است، از دل و دیده‌ی مردم افکند و ارج آن را تا مرتبه ی شیادی و طالع‌بینی فروکاستن.

و چنین مباد:
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده ره رویی که عمل بر مجاز کرد (حافظ)

پی نوشت‌ها:
1-      Peterson, christopher (2006). A Primer in Positive Psychology. Page 268. Newyork, Oxford University Press.
2-      Compton, William, C and Hoffman, Edward (2013). Positive Psychology. PP: 102 -104. U.S.A, wadsworth.
3-      آرگایل، مایکل، روان‌شناسی شادی ترجمه‌ی فاطمه بهرامی و همکاران، 1383. اصفهان، جهاد دانشگاهی.
4-      سلیگمن، مارتیم. شادمانی درونی، ترجمه‌ی مصطفی تبریزی و همکاران، 1395. تهران، دانژه.
5-      برنشتاین و برنشتاین، زناشویی درمانی، ترجمه‌ی حسن عابدی، 1398، تهران، رشد
6-      Gilbert, Mary Chanan (2015), Running Head: Premarital Counselling and Educational Effectiveness. Pensilvania State University.
7-        بردجانسون، دبلیو و موری کلی (2007)، عشق دیوانه‌وار، ترجمه‌ی مهرداد فیروزبخست، 1395، تهران، رشد.
8-      ادی، بیل. ویران گران زندگی ، ترجمه‌ی مهرداد فیرزوبخت، آماده‌ی انتشار. تهران، رشد.
9-      انجمن روان پزشکی آمریکا (2013)، راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی (DSM-5)، ترجمه‌ی هامایاک آوادیس یانس و همکاران، 1394، تهران، رشد.
10-  کراز، ژاک. بیماری‌های روانی، ترجمه‌ی محمود منصور و پریرخ دادستان 1394، تهران، رشد.
11-  ساراسون، اروین جی و ساراسون باربارآر (2005) روان‌شناسی مرضی، ترجمه‌ی بهمن نجاریان و همکاران، 1393، تهران، رشد.
12-  لارسن، رندی جی و باس، دیوید آر (2009)، روان‌شناسی شخصیت. ترجمه‌ی فرهاد جمهری و همکاران، 1395، صص 175، تهران، رشد
13-  همان، ص 529.
14-  تیگر، پاول وتگیر باربارا بارون، همسر مناسب شما، ترجمه‌ی مهدی قرچه داغی، 1394، تهران، نقش و نگار
15-  لانیون، ریچارد آی و گودشتاین، لئونارد دی، ارزیابی شخصیت، ترجمه‌ی سیامک نقشبندی وهمکاران. 1393، تهران، روان
16-  وولف، دیوید. ام (1997)، روان‌شناسی دین، ترجمه‌ی محمد دهقانی. 1393، تهران، رشد
17-  شریفی، حسن پاشا و شریفی، نسترن (1396)، اصول روان‌سنجی و روان آزمایی، تهران، رشد
18-  Hunsley, John, Lee, Catherine, K: Wood, James, M, Controversial and Questionable Assessment Technique in: Lilienfeld, Scott O, & Jay Lynn, Steven & Lohr, Jeffrey M. & Tavris, Carol in Science and Pseudoscience in Clinical Psychology. New York: Gilford Press, (20014)
19-    ربر، آرتور، اس (1995)، فرهنگ توصیفی روان‌شناسی، ترجمه‌ی یوسف کریمی و همکاران 1390، تهران، رشد.
20-  استانوویچ، کیت، ای، تفکر انتقادی در روان‌شناسی، ترجمه‌ی هامایاک آوادیس یانس، 1388، تهران، رشد.


منبع: ماهنامه‌ی سپیده دانایی -دکتر محمود گلزاری
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت