«رابطه اخلاق با علم فقه»

سخن پيرامون ارتباط دانش فقه با دانش اخلاق است. گاهى گفته مى شود علم فقه نيز مثل اخلاق است. مثلاً اخلاق مى گويد راستى و راست گويى اجمالاً زيباست و دروغ گويى اجمالاً قبيح است. پس تفاوت اخلاق با علم فقه چيست؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
سخن پيرامون ارتباط دانش فقه با دانش اخلاق است. گاهى گفته مى شود علم فقه نيز مثل اخلاق است. مثلاً اخلاق مى گويد راستى و راست گويى اجمالاً زيباست و دروغ گويى اجمالاً قبيح است. فقه اسلامى نيز مبيّن همين است كه راست گويى واجب و دروغ گويى حرام است. يا مثلاً اخلاق مى گويد عمل به پيمان، زيبا و حَسن است، فقه هم مى گويد عمل به پيمان واجب است.

پس تفاوت اخلاق با علم فقه چيست؟ به طور كلى اخلاق با فقه، موضوعاً و محمولاً دو علم متمايزند. اخلاق درباره صفات درونى انسان سخن مى گويد، درحالى كه بحث فقه درباره أفعال بيرونى انسان است. صفات درونىِ انسان مانند: شجاعت، بخل، حسد و... و أفعال بيرونى او مانند: نماز، روزه، زكات، جهاد و .... بنابراين تفاوت هم در موضوع و هم در محمول است. موضوع اخلاق، رذايل و فضايل است; اما موضوع فقه افعال مكلفين. مرحوم بحرالعلوم در ارجوزه منسوب به او مى گويد: موضوعه (فقه) فعل مكلّفينا *** غايته الفوز بعلّيّينا

همچنين محمول در اخلاق، حَسنٌ يا قَبيحٌ است; حال آنكه محمول در فقه يكى از احكام پنج گانه واجب و حرام و مكروه و مستحب و مباح است. آنچه تاكنون گفتيم، مربوط به اخلاق نظرى بود. در مقايسه اخلاق عملى با فقه، گاهى موضوع هردوى آن ها يكى است; اما محمول آن ها قطعاً فرق دارد. مثلاً صدق، كذب، پيمان شكنى و عمل به پيمان خودش از موضوعات اخلاق عملى است كه موضوع فقه هم هست. اما محمول ها فرق دارد. مثلاً در اخلاق عملى، عقل نمى گويد: يجب يا لايجب; زيرا عقل چنين حقّى ندارد; بلكه عقل مى گويد هذا حَسنٌ و هذا قبيحٌ پس فقط اين شرع است كه مى تواند بگويد: الصدق واجبٌ و الكذب حرامٌ.

اشتراك مسائل فقه و اخلاق
اشتراك مسايل فقه و اخلاق فقط مربوط به حوزه اخلاق عملى است. بنا براين ميان فقه و اخلاق نظرى هيچ اشتراكى نيست. پيش از اين نيز گفته شد كه موضوع اخلاق نظرى، فضايل و مناقب نفسانى (خلق و خوى انسانى) است و چون درباره درون بحث مى كند موضوعاً و محمولاً با فقه تفاوت دارد. اخلاق درون نگر است و فقه، برون نگر. اخلاق در صفات بحث مى كند و فقه در افعال. محمول اخلاق جميل يا قبيح است; اما محمول فقه واجب يا غير واجب. مرحوم ملا احمد نراقى در معراج السعادة مى فرمايد: «موضوع اين علم(اخلاق)، نفس ناطقه انسانى است كه أشرف انواع كائنات و أفضل طوايف ممكنات است و به واسطه اين علم از حضيض مرتبه بهائم به اوج عالم ملائك عروج مى نمايد. پس فايده علم اخلاق پاك ساختنِ نفس از صفات رذيله و آراستن آن به ملكات جميله است كه از آن به تهذيب نفس تعبير مى شود و ثمره تهذيب اخلاق، رسيدن به خير و سعادت ابدى است.» اين گفتار ملا احمد، ناظر به اخلاق نظرى است و لذا مى گويد موضوعش نفس و ملكات نفسانى و پاك كردن نفس است.

نياز به علم اخلاق با وجود علم فقه
آيا با وجود علم فقه نيازى به اخلاق هست؟ مى گوييم آرى هست. قبلاً گفته شد كه اخلاق خصوصاً اخلاق نظرى درباره مسايل درونى انسان است: يعنى ملكات حسنه و ملكات سيئه بنابراين بايد دانست كه فقه هرگز در آن جاها راه ندارد. كار فقه، تنظيم زندگى فردى و اجتماعى است. و لذا در اين تنظيم، نياز به صدور نظمْ نامه اى است به اينكه بگويد: نماز واجب است، روزه واجب است، جهاد واجب است، رشوه حرام است، غيبت حرام است و... .

البته اگر كسى به فقه عمل كند مسلماً سعادتى در كنارش هست و اين جاى بحث نيست. اما علم فقه ما را از علم اخلاق بى نياز نمى كند. اخلاق خصوصا اخلاق نظرى با مطالعه روى نفس مى گويد اين نفس چه چيزش فضيلت و چه چيزش رذيلت است؟ و چه بايد كرد كه انسان داراى فضايل شود يا از رذايل دورى گزيند؟ اين گزاره ها در علم فقه نيست و در حوزه اخلاق مى گنجد. بايد توجه داشت كه ما نمى خواهيم از مقام فقه بكاهيم; بلكه قائل به اين هستيم كه هر علمى براى خودش جايگاه و موضعى دارد. بنابراين همين طورى كه علم فقه، بى نياز از علم كلام و أدبيات عرب نيست، از علم اخلاق هم بى نياز نمى باشد. مرحوم شهيد در لمعه مى فرمايد براى فقيه چهارده علم لازم است و فقيه مستغنى از اخلاق نيست. ملا احمد نراقى(متولد 1185 و متوفاى 1245) با 60 سال عمر، يكى از بزرگ ترين كتاب هاى فقه را نوشته است: «مستندُ الشيعه» او در عين حال در كنار اين اثر بزرگ، كتاب «معراجُ السعادة» را نيز تأليف نموده پدرش ملا مهدى نراقى نيز در فقه كتاب عظيمى دارد; اما در عين حال كتاب اخلاقىِ «جامع السعادات» را نيز نگاشته است.

تفاوت ارزش و دانش
در معارف به معنى أعم، دو مقوله به نام هاى ارزش و دانش مطرح است. ارزش همان اخلاق است و دانش، دانستن است، ارزش غير از دانش بوده و دانش غير از ارزش است. ارزش همه اش به اخلاق باز مى گردد; اما دانش دانستنى هايى است كه از قرآن و غير آن مى آموزيم.

نسبيت اخلاق
ما معتقديم اخلاق مطلق است و نسبى نيست. بنابراين راست گويى در تمام عالم، در تمام محيط ها و در تمام ظروف، نيكو است; اما پيمان شكنى در تمام زمان ها و تمام شرايط زشت و مذموم است. مغرب زمين در مقابل اخلاق مطلق به اخلاق نسبى نيز معتقد شده است. اخلاق نسبى يعنى ممكن است خُلقى در محيطى زيبا و حَسن باشد; اما در محيط ديگر نه. عدّه اى مى گويند اخلاق نسبى است و بنابراين اخلاق اسلامى اخلاقى مطلق كه در تمام قارّه ها عملى باشد نبوده و مربوط به تمام زمان ها هم نمى باشد; پس ممكن است در برخى مناطق و زمان ها اين اخلاق تغيير كرده و ضدّ اخلاق بشود.

ظاهراً مدعيان اخلاق نسبى بين رسومات و بين اخلاق خلط كرده اند. رسوم امرى است داراى مراحل گوناگون كه مرحله به مرحله آن داراى تفاوت است. مثلاً در مرحله اى با كلاه بودن ممكن است خوب باشد; اما در مرحله و جاى ديگر نه.
يا فرض كنيد احترام در يك محيط نظامى با احترامى كه در محيط خانه انجام مى شود، تفاوت دارد. يعنى ممكن است فرهنگ يك ملتى چيزى باشد و فرهنگ ملت ديگر چيزى ديگر. مثلاً فرهنگ يك ملت اين است كه هر موقع مهمان برايش بيايد قبلاً بايد جلوى خانه را براى او آب و جارو كنند; ولى در فرهنگى ديگر اين رسم نبوده و اين كار لازم نيست.
بنابراين بحث ما در رسوم نيست; بلكه در احكام قطعىِ عقل است. اخلاق از احكام نظرىِ عقل است. عقل قاطعانه مى گويد پيمان شكنى در همه جا قبيح است. مثلاً اگر همه قاره ها را زيرپا بگذاريم و به أبناى بشر بگوييم: نظر شما در مورد ظلم، شكستن عهد و دروغ گويى چيست؟ خواهند گفت كه همه اينها كارهاى زشت و ناپسندى هستند.

بنابراين ما نبايد رسوم، فرهنگ و آداب ملت ها را با اخلاق نظرى و اخلاق عملى خلط كنيم. فرهنگ ها عوض مى شوند; اما اخلاق عوض شدنى نيست. اخلاق مانند فرمول هاى رياضى ثابت است و هم چنان كه جدول ضرب همه جا و در مناطق گوناگون يكى است، همچنين اخلاق عملى ـ نه آداب و رسوم و فرهنگ ـ هم يكسان و ثابت است. بنابراين اخلاقى كه بر اثر درون گرايى و احكام عقل است همواره مانند كوه هايى راسخ و استوار، ثابت است.

پی نوشت:
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع بيشتر براى مطالعه
1. هرمنوتيك/ تأليف آيت الله العظمى سبحانى دام ظله.
2. مدخل مسائل جديد در علم كلام، ج3 / تأليف آيت الله العظمى سبحانى دام ظله.
3. هرمنوتيك و منطق فهم دين/ استاد على ربانى گلپايگانى.
4. متن از نگاه متن / على رضا قائمى نيا.

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت