بدعت گزاران ؛ مبغوضترين انسانها نزد خداوند متعال (قسمت دوم)
انبياي الهي عليهم السلام پيام خداوند را بدون كم و كاست به مردم ميرساندند تا بدينوسيله هدايت شوند، اما بدعت گذار مردم را گمراه ميكند و موجب پيدايش فتنه هايي در جامعه اسلامي ميشود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
پنج شنبه 1396/12/24 ساعت 16:37
بسم الله الرحمن الرحيم
در جلسات گذشته روشن شد كه يكي از ويژگيهاي مبغوضترين خلايق پيش خدا، اين است كه آنها اهل بدعت هستند، يعني براي خودشان حق تشريع قائل هستند و اين نوعي شرك است.
انبياي الهي عليهم السلام پيام خداوند را بدون كم و كاست به مردم ميرساندند تا بدينوسيله هدايت شوند، اما بدعت گذار مردم را گمراه ميكند و موجب پيدايش فتنههايي در جامعه اسلامي ميشود. عدهاي پيرو بدعت گذار و كساني مخالف او ميشوند و درگيريهايي ميان آنان به وجود ميآيد. وقايع صدر اسلام برآمده از نوعي بدعت بوده كه آتش فتنه را در جامعه اسلامي شعلهور كرده و باعث شده است مردم مسلمان «قربة الي الله»؛ فرزند پيامبر اكرمصلي الله وعليه وآله با طفل شيرخوارهاش را به شهادت برسانند.
اين فتنه ها به صدر اسلام اختصاص ندارد و در طول چهارده قرن در گوشه و كنار تكرار شده است و چه بسا در جامعه ما تكرار شده باشد يا در آينده تكرار شود.
در خطبه پنجاهم نهج البلاغه، امير المؤمنين عليه السلام درباره آغاز فتنه ها ميفرمايد:
«إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّي عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَي غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَي الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَي أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْني»:[2] آغاز فتنهها هواي نفس گروهي است كه ميخواهند به دلخواه خود عمل كنند. پيروي از هواي نفس باعث بدعت گذاري ميشود و به دنبال آن احكامي صادر ميشود كه با قرآن مخالف است. وقتي اين احكام جعل شد يك رابطه دوستي ميان افراد پديد ميآيد كه مبتني بر اساس دين نيست. عدهاي كساني را حمايت ميكنند و به آنها رأي ميدهند كه حامي دين نيستند. آن گاه حضرت ميفرمايد: اگر در يك جامعه حق خالص و باطل نيز كاملاً روشن و عريان بود و با حق مخلوط نميشد كه براي طالب حق چيزي مخفي نميماند و از باطل بيزاري ميجست و ديگر كسي فريب نميخورد. آنهايي كه ميخواهند فتنه كنند و احكام جديد ابداع كنند، حق و باطل را با هم ميآميزند و براي افكار باطلشان پوششي از حق به كار ميگيرند. اينها همانند كساني هستند كه چند شاخه گل از بوستان ميچينند و چند شاخه زهرآگين و مضر نيز با آن مخلوط ميكنند. اين جاست كه شيطان بر ياران خود تسلط پيدا ميكند و زمينهاي فراهم ميشود تا شيطان مردم زيادي را گمراه كند و باطلهايي را در لباس حق جلوهگر سازد و به خورد مردم دهد. اين جا مردم خيال ميكنند دنبال حق رفتهاند و غافلند از اين كه زير پوشش حق، باطلهايي آنان را اسير كرده است.
پس آغاز فتنه از اين جا شروع ميشود كه چند نفر كه طبعاً در جامعه برجستگي دارند، هوش بيشتري دارند و موقعيت اجتماعي بهتري دارند، به دنبال هواهاي نفساني خود، احكام جديدي را به اسم دين جعل ميكنند، چيزهايي را كه حرام است، حلال نشان ميدهند و كارهايي كه واجب است، چون به ضرر آنها تمام ميشود، غير لازم معرفي ميكنند. اينها حق و باطل را ممزوج ميكنند و پوششي از حق روي سخنان خود ميگذارند تا مردم را گول بزنند، معجون زهرآگيني را با لايهاي از شيريني لعاب ميدهند تا وقتي به دهان ديگران ميگذارند، آنها طعم خوشي احساس كنند. آن وقت است كه مردم فريب ميخورند.
خداوند متعال ميفرمايد: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلي؛ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرورا»؛[3] ما مقدر كرديم كه هميشه در مقابل انبيا و داعيان حقيقت شياطيني وجود داشته باشند كه در مقابل انبيا سخنان زيبا و فريبنده را مطرح كنند تا ديگران را بفريبند. اين سنّت الهي است و فكر نكنيد كه اين روال پايان خواهد پذيرفت و شياطين دست از شيطنتشان برخواهند داشت. ابزار كار اينها نيز حرفهاي قشنگ با محتواي باطل و كُشنده است. اگر كار اينها بگيرد بسياري از مردم فريب ميخورند، چون تشخيص حق و باطل كار آساني نيست. اگر شما بخواهيد طلاي ناب را از طلاي قلابي بازشناسيد بايد به زرشناس مراجعه كنيد تا آن را محك بزند و بگويد عيار آن چه قدر است و آيا طلا خالص هست يا خالص نيست. زرشناس ابزاري دارد كه طلا را محك ميزند. پس بايد به متخصص و خبره رجوع كرد. اين جا خبره با كتاب خدا سخن را محك ميزند. حضرت ميفرمايد: «إِذا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعَ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُم بِالْقُرآن»؛[4] اگر فتنهها شما را فرا گرفت و شما احساس كرديد كه در يك شب ظلماني قرار گرفتهايد و نميتوانيد حق و باطل را تشخيص دهيد به قرآن مراجعه كنيد. در اين تاريكيها، نوري كه ميدرخشد و شما را نجات ميدهد، قرآن است، البته در سايه قرآن، موقعيت عترت و اهل بيت پيامبرصلي الله وعليه وآله هم ثابت ميشود: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه»؛ «وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»؛[5] پس؛ اصل در اين جا قرآن است و در سايه آن بايد سنت اهل بيت را بشناسيم تا محك خوبي براي حق و باطل داشته باشيم.
آن چه مايه تأسف است اين است كه كساني با افتخار به ما ميگويند: شماها فقط به همان احكام قديمي چسبيدهايد و كهنه پرست هستيد. زمان ما احكام نو ميخواهد و حرفهاي قديمي ديگر به درد ما نميخورد.
يادم هست در تركيه كنفرانسي برگزار شد و يكي از اين نوانديشان و نوپردازهاي مصري سخنراني كرد و خيلي با آب و تاب گفت: فرهنگ اسلامي ما به كهنه پرستي مبتلا شده است. ما حديث نو ميخواهيم، فقه نو ميخواهيم و.... همين طور سخن خود را ادامه داد به گونهاي كه من ديگر نتوانستم تحمل كنم و بلند شدم و گفتم: آقا، يك باره بگو ما دين نو و پيامبر نو ميخواهيم!
قرآن بدعت گذاري ميان مسلمانان را پيش بيني كرده و فرموده است: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَة»؛[6] فتنه جويان دنبال آيات؛ متشابه ميروند تا بتوانند باطل را با پوشش حق ارايه كنند. آيات محكم براي مقصد و مقصود آنان مفيد نيست. آنها ميخواهند آيات را آن جور كه دلشان ميخواهد تفسير كنند تا مردم گمراه شوند. نه تنها قرآن اين نكته را پيش بيني كرده كه پيامبر اكرمصلي الله وعليه وآله نيز به امير المؤمنين عليعليهالسلام همين نكته را گوشزد كرده و فرموده است: «يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَي رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَه»؛[7] مردم بعد از وفات من مورد فتنه واقع؛ ميشوند. بعضي از آنها حرفشان اين است كه ما به رحمت خدا اميدوار هستيم و آرزو داريم خدا ما را مشمول رحمتش قرار دهد. اينها به رجاء كاذب دل بسته و از عذاب و عقوبت خدا خود را ايمن ميبينند. «يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَة»؛[8] اينان حرامهاي خدا را با يك شبهه دروغين حلال؛ ميشمارند و براي آن راه حلال درست ميكنند. «يَسْتَحِلُّونَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْع»[9]؛ رشوه را با عنوان هديه و ربا را با عنوان بيع حلال ميشمارند. پس مصداق فتنه انحراف در عقايد و احكام است كه آغازش از بدعت گذاري است و عامل بدعت گذاري هواي نفس است.
ــــــــــــــــ
منابع:
[1] - گزيدهاي از سخنان حضرت آية اللّه مصباح يزدي(دامت بركاته) . تاريخ 9/03/86
[2] - نهج البلاغة. شریف الرضی. تصحیح: صبحی صالح. دارالکتاب. بیروت. خطبه 50. ص 88.
[3] - انعام، 112.
[4] - وسائل الشيعة . محمد بن الحسن الحرّ العاملي. مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث. قم. ج6. ص 171.
[5] - حشر، 7.
[6] - آل عمران، 7.
[7] - بحار الأنوار. العلامة المجلسي. تحقيق: السيد إبراهيم الميانجي ، محمد الباقر البهبودي. دارالاحیاء التراث. بیروت. الطبعة: الثالثة. ١٤٠٣ - ١٩٨٣ م. ج32. ص 241 و شرح نهج البلاغة. ابن ابي الحديد. مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (رض). قم. ج9. ص 205
[8] - وسائل الشیعه. ج 18، ص163.
[9] - همان.
بدعت گزاران ؛ مبغوضترين انسانها نزد خداوند متعال (قسمت اول)
گروه حوزه علمیه تبیان _ علی محمد سرلک
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت