دستورالعملی ارزنده براي سير و سلوک
دعا و انقطاع الي الله (قسمت دوم)
در بسیاری از موارد نیز عواملي توسط خود انسان ايجاد ميشود که از تحقق استجابت دعا جلوگيري مينمايد. به عبارت ديگر اعمال برخي انسانها مانع رسيدن فيض و رحمت الهي به آنان ميشود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
سه شنبه 1396/12/15 ساعت 14:09
دعا و انقطاع الي الله (قسمت دوم)(1)
1-موانع استجابت دعا
همانطور که بيان شد، استجابت دعا از نظر قرآن و روايات، حتمي و قطعي است. ولي گاهي اوقات مصلحت بنده در استجابت دعای او نیست که خداوند جبران عدم استجابت دعای بندۀ خویش را مینماید. در برخی موارد نیز حکمت خداوند حکیم، اقتضای اجابت دعا را نمیکند. مثلاً خداوند خیر و صلاح بندۀ خود را در ذخیره سازی اجابت دعای او برای آخرت میداند.(2) و نیز گاهی خداوند دوست دارد صدای مناجات بندگان خاص خویش را بشنود، لذا یا به اندازۀ دعایی که کردهاند، در این دنیا بلا از آنان دفع میکند و یا بهتر از آن را در آخرت عطا میفرماید.(3)
در بسیاری از موارد نیز عواملي توسط خود انسان ايجاد ميشود که از تحقق استجابت دعا جلوگيري مينمايد. به عبارت ديگر اعمال برخي انسانها مانع رسيدن فيض و رحمت الهي به آنان ميشود. وگرنه حضرت ربّ العالمين رحمت خود را از کسي دريغ نميدارد و همۀ بندگان ميتوانند از فيوضات رحماني حق تعالي بهرهمند شوند.
در تعاليم اسلامي از عوامل مختلفي به عنوان موانع استجابت دعا ياد شده است. از جمله ميتوان به عواملي همچون گناه،(4) ستم و کمک به ستمکار،(5) نافرماني از پدر و مادر و آزردن آنان،(6) بريدن از خويشاوندان،(7) ترک امر به معروف و نهي از منکر،(8) سبک شمردن نماز،(9) سخنچيني،(10) متوسّل شدن به غير خدا(11) و غذاي حرام(12) اشاره کرد.
اينک به شرح سه مانع از موانع استجابت دعا پرداخته خواهد شد.
1-1.گناه و صفات رذیله
يکي از موانع مهم استجابت دعاي انسان، ارتکاب گناه است. انساني که از امر خداي سبحان نافرماني ميکند، چگونه انتظار دارد دعاي او مستجاب شود؟ همچنین صفات رذيله، اجازۀ وصول رحمت حق به انسان را نميدهد. آدمي که حسود، مغرور، متکبر و يا خودخواه است، نبايد توقع برآورده شدن حاجات خود را داشته باشد. پولپرستي و رياستطلبي، موانع بزرگي جهت دريافت فيض از جانب حق تعالي هستند. لااقل بايد آتش صفات رذيلهاي همچون حسادت، خاموش شود تا دعا مستجاب گردد.
«إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين؛ جز اين نيست كه خدا از پرهيزكاران مىپذيرد».(13)
اين آيۀ شريفه با چند تأکيد ميفرمايد خداوند متعال اعمال و دعاي انسان متقي را ميپذيرد. کسي که فاسق و فاجر است، نه تنها از دعا و استجابت دعا بيبهره ميماند، بلکه بنابر تعبير قرآن شريف، خداوند او را دوست ندارد. آنجا که ميفرمايد: «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدين؛ و خدا مفسدان را دوست ندارد»(14) و «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ؛ خدا تجاوزكنندگان از حد را دوست ندارد».(15)
خداوند کسي که به گناه آلوده شده باشد را دوست ندارد و دعاي او را نميپذيرد. در مقابل ميفرمايد:
«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرين؛ هر آينه خدا توبهكنندگان و پاكيزگان را دوست دارد»(16)
يعني آدمي بايد پس از شست و شوي باطني و زدودن رذائل و آلودگيها، نام مبارک حقتعالي را بر زبان جاري کند و او را بخواند در اين صورت ميتواند توجّه و نظر عنايت خداي سبحان را به خود جلب نمايد. حافظ در اين باره ميگويد:
شست و شويي کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد به تو اين دير خراب آلوده
گاهي اوقات يک انسان آلوده به گناه، مانع استجابت دعاي يک جمعيّت ميشود. حضرت موسي«سلام الله علیه» مردم را براي دعاي باران در بيابان جمع کرده بود. جمعيت کثيري دعا ميکردند تا خداوند متعال رحمت خويش را بر آنان نازل کند. ناگهان به حضرت موسي«سلام الله علیه» خطاب شد که هرچه دعا کنيد فايده ندارد. زيرا يک نفر که اهل نمّامي و سخنچيني است، در ميان جمعيّت است و تا وقتي مردم را ترک نکند، دعا مستجاب نميشود.(17) حضرت موسي«سلام الله علیه» فرياد زد: اي سخنچيني که در ميان جمعيّت قرار داري، از خيل دعاکنندگان دورشو تا خداوند دعاي ما را مستجاب کند. آن شخص متوجّه شد که منظور حضرت موسي«سلام الله علیه»، او است و اگر در اين هنگام از جمعيّت خارج شود، رسوا ميگردد، لذا توبه کرد و با شرمندگي و خجالت زدگي از خداوند عذرخواهي نمود. پروردگار متعال رحمت خويش را نازل کرد و باران باريد. بعد هم خطاب شد که به خاطر توبۀ همان شخص، باران باريد.
بنابراين وقتي آدمي وجود خود را از پليديهايي که او را فراگرفته است، پاکيزه نمايد و از تاريکي گناه خارج شود، دعاي او مستجاب خواهد شد. به همین جهت در شبهای قدر توصیه میشود ابتدا توبه و پس از آن دعا نمائید.
کسی که گناه ميكند، مورد غضب الهی واقع میشود. ممكن است يك دروغ، يك غيبت، يك شايعه پراكني و یا يك چشم چراني، موجب برداشتن دست عنايت خدای سبحان از روي سر انسان شود. ناگفته پیداست کسي كه دست عنايت خداوند بر سرش نباشد، نه تنها دعاي مستجاب ندارد، بلکه در دو دنیا نگون بخت و بیچاره میشود.
تا وقتی گناه در جامعه رایج باشد، دعا مستجاب نمیشود. هنگامی که مفاسد اجتماعي، جامعهای را فراگرفت، نعمت و رحمت از آن جامعه رخت بر میبندد و بلا و عذاب جایگزین آن میشود. خدای سبحان در قرآن کریم میفرماید:
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُون؛ خدا قريهاى را مثَل مىزند كه امن و آرام بود، روزى مردمش به فراوانى از هر جاى مىرسيد، اما كفران نعمت خدا كردند و خدا به كيفر اعمالشان به گرسنگى و وحشت مبتلايشان ساخت».(18)
خداوند به پيامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» میفرماید: يا رسول الله! براي آنان يك دهي را مثال بزن که در امنيّت، رفاه و آسايش کامل بودند و نعمت مثل باران برای آنها نازل میشد. امّا در میان آنان گناه پيدا شد و آن نعمتها را زائل کرد و ذلت، ناامني و قحطي جایگزین آن نمود. بعد قرآن میفرمايد: «بِما كانُوا يَصْنَعُون» و خود آنان را در این خصوص مقصّر میداند.
وقتی گناه جامعهای را احاطه کند، نه تنها بلا نازل میشود، بلکه از الطاف و نعمتهای معنوی نیز در آن جامعه خبری نیست و ملائکه از آن جامعه و مردم گریزانند. اگرچه ممکن است افراد مقدّس و وارستهای که شایستۀ دریافت فیض و رحمت الهی هستند، در آن جامعه حضور داشته باشند، ولی در محیط آلوده نمیتوانند کارهای خارق العاده و معنوی انجام دهند. در گذشته امور معنوی نظیر تشرّف خدمت امام زمان«ارواحنافداه» و یا طی الارض و امثال آن به وفور یافت میشد و این به علّت کمرنگ بودن گناه و فساد در بین مردم بود.
شخص موثّقی نقل میکرد که مادربزرگ مرحوم او به خواب وی آمده و گفته است: به کسانی که سر قبر من میآیند سفارش کن حجاب خود را مراعات کنند؛ زیرا ملائکه اطراف قبر مرا احاطه کردهاند و با آمدن زنهای بدونچادر و بدحجاب، گریزان میشوند.
1-2.ترک امر به معروف و نهي از منکر
اگر فساد اخلاقي و گناه علني جامعهاي را فراگرفته باشد و در آن جامعه به «امر به معروف و نهي از منکر» اهميّت داده نشود، دعاي هيچ کسي مستجاب نميگردد. بيتفاوتي، موجب ميشود دعاي افراد متّقي هم پذيرفته نشود.
«إِذَا لَمْ يَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ يَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْأَخْيَارَ مِنْ أَهْلِبَيْتِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ فَيَدْعُوا خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُم؛ هنگامی که امر به معروف و ترک از منکر ننموده و از اهل بیت برگزیده من پیروی نکنند، خداوند بدترینشان را بر آنها مسلط می کند، پس خوبانشان دعا می کنند اما مستجاب نمی شود».(19)
وقتي گناهکار در جامعهاي گناه کند و افراد مؤمن و غير مؤمن جامعه، نسبت به گناه افراد خطاکار، بيتفاوت باشند، نه تنها دعاي هيچ کدام مستجاب نميشود، بلکه افراد شروري بر سر آنان مسلط ميشوند و تر و خشک با هم ميسوزند، راه گريزي هم ندارند به جز احياي امر به معروف و نهي از منکر در آن جامعه. لذا بايد امر به معروف و نهي از منکر در جامعه زنده باشد تا گنهکار جرأت گناه کردن پيدا نکند. متأسّفانه رفتار برخي از مردم بهگونهاي است که گنهکار را نسبت به ارتکاب گناه خود تشويق مينمايد. مفاسد اخلاقي و علني شدن گناه از اين گونه رفتار سرچشمه ميگيرد. ولي اگر همۀ افراد، با گناهکار به گونهاي رفتار کنند که متوجّه گناه خود شود و نيز بفهمد که بياعتنايي مردم به او به خاطر گناهي است که مرتکب ميشود، حتماً در رفتار خود تغيير رويه خواهد داد.
اگر جامعه فاسد شد، دود آن فساد در چشم همه ميرود. اگر افراد لاابالي و اراذل و اوباش، آتش گناه را برافروختند، آن آتش همۀ خانهها را ميسوزاند و بین افراد گناهکار و بیگناه تفاوت قائل نمیشود.
1-3.غذاي حرام
غذاي حرام، يکي از مؤثّرترين عواملي است که مانع قبولي عبادات و استجابت دعا ميشود. سفارش به کسب روزي حلال و پرهيز از غذاي حرام، در کلام گهربار اهلبيت«سلام الله علیهم»ظهور برجستهاي دارد و آن ذوات مقدّس براي اين موضوع اهميّت ويژهاي قائل بودهاند.
«أَطِبْ كَسْبَكَ تُسْتَجَبْ دَعْوَتُكَ فَإِنَّ الرَّجُلَ يَرْفَعُ اللُّقْمَةَ إِلَي فِيهِ حَرَاماً فَمَا تُسْتَجَابُ لَهُ أَرْبَعِينَ يَوْما؛ رسولخدا«صلی الله علیه و آله و سلم» فرمودند: کسب و کارت را پاک کن تا دعايت مستجاب شود؛ زيرا انسان، لقمه حرام را که به سوی دهانش میبرد، تا چهل روز دعايش مستجاب نمیشود».(20)
فقهاي وارسته و علماي گرانقدر نيز همواره مراقب حليّت غذاي خود و خانواده و اطرافيان خود بودهاند. نقل ميکنند مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد باقر درچهاي«ره»که از مفاخر اصفهان به شمار ميرفت، با اصرار فراوان دعوت به يک ميهماني را ميپذيرد. بعد از صرف غذا، صاحب منزل قبالهاي نزد آيت الله العظمي درچهاي«ره»ميآورد که وي امضاء يا تأييد نمايد. مرحوم آيت الله درچهاي«ره»درمييابد که غذايي که خورده است شبهۀ رشوه داشته است. بنابراين مثل انسان مار گزيده به خود ميلرزد و رنگ او تغيير ميکند و به صاحب منزل ميگويد: من با تو چه کرده بودم که اين زهرمار را به خورد من دادي؟ بعد هم از جلسه خارج ميشود و غذاي خورده شده را برميگرداند. ولي تا مدّتي در اثر خوردن اين غذاي شبههناک آرام نميگيرد و اظهار پريشاني و ناراحتي ميکند. نگراني اين مرد متّقي، از درک والايي که از اثر سوء غذاي حرام دارد، سرچشمه ميگيرد.
کسي که غذاي حرام ميخورد، نه تنها توفيق سير و سلوک و عروج به مقامات عرفاني پيدا نميکند، بلکه ممکن است در اعتقادات خود سست و بيدين شود. لقمۀ حرام، اثرات سوء فراواني دارد و آفات بيشماري به همراه خواهد داشت، که از آن جمله ميتوان به تجمّل گرايي اشاره کرد. بسياري از مردم به زندگي تجملّي مبتلا شدهاند و با اين استکبار و خودخواهي که ميورزند، انتظار استجابت دعا هم دارند. دعاي آنان در اثر مالاندوزي حرام و خودگرايي مستجاب نميشود و بدبختي بدتر اين است که خداوند متعال را در گرفتاريها و مستجاب نشدن دعاي خود، مقصر ميدانند.
عدم پرداخت دیون شرعی نظیر خمس و زکات، رشوه خواري، رباخواري، کمکاري در اداره، غش در معامله و عدم رعايت انصاف در خريد و فروش، غذاي انسان را حرام ميکند و مانع استجابت دعا ميشود.
2-مراتب دعا
مرتبۀ اوّل؛ دعای زبانی
دعای زبانی عبارت است از دعایي كه انسان ميخواند و جز خواندن دعا با زبان، توجّه به هيچ چيز ندارد. در حقيقت اين دعا لقلقۀ زبان است. مثل وقتی که انسان یکی از ادعیۀ کمیل یا ابوحمزۀ ثمالی را بخواند و توجّه به معانی بلند و عرفاني آن دعا نداشته باشد. اين مرتبۀ دعا خوب است و نتيجه هم دارد، ولي كاربرد ندارد. این نحوۀ دعا خواندن نمیتواند برای پیشرفت سالک در سير و سلوك تأثیر چندانی داشته باشد.
استاد عاليقدر ما امام خميني«ره» در کتاب چهل حديث، مثالی در این خصوص بیان کردهاند و میفرمایند: اگر نامۀ پر محتوائی را به طفلی بدهند و بگويند در مقابل یک انسان بزرگ بخوان و آن بچه نامه را بخواند، كار خوبي است، امّا از محتواي نامه بهرهای نمیبرد و صرفاً نزد آن بزرگ تقرّبي پيدا ميکند و مستحقّ پاداش میگردد. خواندن دعا هم اگر فقط با زبان باشد برای سالک به همین صورت است. از این رو شرکت در مجالس دعا و خواندن دعا نتایج مفیدی دارد و مستوجب پاداش و ثواب الهی است ولی برای سالک کافی نیست و باید به مراتب بعدی دعا دست یابد.
مرتبۀ دوّم؛ توجّه به معنی دعا
مرتبۀ دوّم دعا اين است كه انسان دعايي كه ميخواند با توجّه به معناي آن باشد و از عبارات پر محتوا و معانی شریف ادعیه بهرهبرداری کند. با خواندن دعای ابوحمزۀ ثمالی، توجّه به معانی عبارات آن داشته باشد و بفهمد چه جملاتی بر زبان میراند و متوجّه باشد چه دعايي ميخواند. دعاهايی نظیر مناجات خمس عشر، دعای سحر یا مناجات شعبانیه را با معنی و دقت بخواند.
مرتبۀ سوّم؛ همراهی دل در دعا
مرتبۀ سوّم دعا اين است كه انسان در دعا كردن آداب ظاهري و باطني را رعايت كند و در هنگام دعا خواندن هم خضوع داشته باشد و هم خشوع. یعنی علاوه بر رعایت طهارت ظاهری و داشتن وضو و رعایت ادب در نشستن و رفع حالت کسالت و خواب آلودگی در دعا، در قلب و دل دعا کننده نیز احترام و ادب دعا رعایت شود. به همان صورتی که نشاط ظاهر را در خود ایجاد کرده است، باطن او نیز از نشاط لازم برخوردار باشد و هنگامی که اشک ميريزد و دعا ميخواند، دل او همراه او شود و با او اشك بريزد. اين مرتبه از دعا در سير و سلوك اهميّت فراوانی دارد.
مرتبۀ چهارم؛ تبتُّل
مرتبۀ چهارم دعا اين است كه انسان واقعاً خود را در محضر خدا بيابد. يعني درک کند كه خدای تعالی توجّه و عنايت به او دارد و دعاي او را ميشنود. وقتي انسان خود را در محضر خالق و مولای خود بیابد، با ادب دعا ميكند و با حالت خاصّی خدا را میخواند. زبان فارسی و عربی برای او فرقی ندارد، مهم حالت تضرّع و زاری است که در دعا دارد. مهم این است که دعای او قلبی است. در این صورت براي خدا، تعيین تكليف نميكند. وقتي انسان براي خدا تعيين تكليف نكرد و واقعاً با ادب و احترام خود را در محضر خدا یافت، دعايش نيز مستجاب ميشود. اصلاً مستجاب الدّعوه ميشود. چنين كسي توانسته است همۀ مراتب دعا را در خود بپرورد و به رستگاري برسد.
در حقيقت انسان واقعي كسي است كه هميشه خود را در معرض سختترين كارها و مشكلات فرض کند و با همان حال تضرع و بيپناهي خدا را بخواند. در حالي كه در ظاهر هيچ مشكلي ندارد، با اين حالت دعا كند. در روايات داريم بايد دعاي شما دعاي كسي باشد كه در حال غرق شدن است. در اين صورت خدا را مييابید، خدا را ميبينید، نه با چشم سر بلكه با چشم دل خدا را میبینید. کسی که با این حالت خداوند را صدا ميكند، خدايي را صدا ميكند كه او را رحيم، كريم و جواد ميداند. خداوند را با جميع صفات كمالش مييابد و میخواند. به مراتب توحيد واقف ميشود و به آنها يقين پيدا ميكند. وقتي به توحيد ذاتي یقین پیدا کرد، به دو مبدأ متصل نميشود و خدای یگانه را میخواند. توحيد افعالي را مييابد و درک ميكند كه هيچ كسي نميتواند به فريادش برسد مگر خدای سبحان. به عبارت ديگر مييابد مؤثري در جهان نيست جز خدا. توحيد عبادي را مييابد و درک میکند که معبودي در جهان نيست جز خدای یگانه.
به اين حالت دعا كردن تبتُّل ميگويند. لذا خداوند در قرآن کریم به پيامبر گرامي«صلی الله علیه و آله و سلم»دستور ميدهد كه «وَ تَبَتَّلْ إلَيهِ تَبْتيلاً؛ و از همه ببر و به او بپيوند»(21) ، خداوند ميفرمايد با حالت تبتّل دعا كن، یعني در دعا كردن بايد تمام توجّه به خدا باشد، هيچ كس ديگری در نظر نباشد، هیچ تعلّقی در دل نباشد، جز خداوند رحمان و رحیم. اين امر مشكلي است، امّا استجابت دعا در همين حالت تبتّل است. در اين حالت است كه دست عنايت خدا روي سر بنده ميآيد و براي او ارائۀ طريق ميشود. ايصال الي المطلوب برای سالک در سایۀ تبتّل رخ میدهد. يعني پرودگار عالم اين بنده را به مطلوب و مقصود ميرساند.
در واقع سالک باید از هر موجودی غیر از خدای سبحان منقطع گردد و به خداوند وصل شود. واژۀ انقطاع را از دو زاويه ميتوان نگریست. يكي «انقطاع عن الناس» و ديگري «انقطاع الي الله». در حقيقت دعا بايد اين مأموريت و نقش را در حالت معنوي بنده به وجود آورد. بريدن از همه چيز حتّي از خود و وصل شدن به خدا در همه چيز حتّي در استقلال خود. اين حقيقت و فلسفۀ دعا است و همان توحيد افعالي است که به دست آوردن آن بسیار مشکل ميباشد.
در دعا انسان بايد بتواند از همه چيز ببرد و به خدا وصل شود. مفهوم این بیان با يك مثال عاميانه روشنتر میگردد. اگر کسی بخواهد چراغی روشن کند و چند رشته سیم در اختیار داشته باشد، تا وقتی چراغ را به رشته سیمی که به نيروگاه برق متصّل است، وصل ننماید، روشن نخواهد شد. به همین صورت اگر كسي ميخواهد از نور خداوند بهرهمند شود، بايد رشتۀ دل خود را به نيروگاه لايزال الهي متصّل نمايد تا چراغ دلش نوراني شود. بر همين اساس است كه در مناجات شعبانيه ميفرمايند:
«إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّي تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور؛ معبودا، مرا به کمالِ گسستن [از خلق] و پیوستن به خودت رسان و دیده قلبمان را با فروغی که بدان تو را مشاهده کنند، روشن فرما تا دیده دل ما حجابهای نورانی را بر درَد».(22)
ديدگان و چشمان قلب ما زماني ميتوانند حجابهاي نور را كنار بزنند و جمال منور وجهالله را به نظاره بنشينند كه از تمام تعلّقات و وابستگيهاي به غير، انقطاع حاصل شود.
3-توسّل در دعا
مطلب مهمّ ديگري که در مورد دعا کردن بايد بدان اشاره شود اين است که استجابت دعا نیاز به واسطه دارد. فیض و رحمت الهی بدون واسطه به بندگان نمی رسد. در مورد نزول قرآن کریم هم خداوند به واسطۀ حضرت جبرائيل کلام نوراني خودش را بر قلب پيامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» القا کرد. البته نزد بزرگان واسطۀ فيض براي جبرئيل، پيامبر گرامي«صلی الله علیه و آله و سلم» بوده است.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اي كسانى كه ايمان آوردهايد، از خداوند پروا كنيد و (براي تقرّب) به سوي او وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، شايد رستگار گرديد».(23)
اين آيه دو معنا دارد. معناي ظاهري آن این است که اي انسان تقوا داشته باش تا آن تقوا وسيلهاي شود براي اينکه پروردگار عالم به تو رحم کند. امّا ائمۀ طاهرين«سلام الله علیهم»معناي دقيقتري برای این آیه بیان فرمودهاند. آن حضرات در ذیل این آیه میفرمایند: «نحن الوسيلة في القرآن؛ ما ائمه وسيلههايي هستيم از طرف خداوند براي مردم».(24) در واقع اين وسيله که مورد نظر قرآن مجید است و بندگان بايد از آن استفاده کنند، همان توسل به حضرات معصومین«سلام الله علیهم» است.
در جاي ديگري از قرآن چنين آمده است:
«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها؛ و براي خداست بهترين نامها پس او را بدان نامها بخوانيد».(25)
معناي ظاهري این آیه نیز يعني اينکه اسماء حسناي خداوند زياد است و هنگام دعا با توسل به اسماء خداوند، او را بخوانيد. امّا معناي زيباتر اين است که مظهر اسماء حسني، همان اهل بيت«سلام الله علیهم» هستند. لذا امام صادق«سلام الله علیه»در ذیل این آیه نیز بیان زیبائی دارند و میفرمایند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى».(26) بنابراین واسطۀ فيض براي استجابت دعا حضرات معصومین«سلام الله علیهم» هستند.
بهترين زیارتی که برای واسطه قرار دادن آن ذوات مقدس بسیار مفید و مؤثر است، زيارت جامعه است. نقل شده است که علامه محمد تقي مجلسي، خدمت امام زمان«ارواحنافداه» رسيد و مداح گونه زيارت جامعه را خطاب به آن حضرت خواند. حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» ميفرمايند بيا جلو. مرحوم مجلسي«ره» ضمن اینکه متأثر از ابهت آن حضرت بوده، جلو ميرود و امام عصر«ارواحنافداه» دست عنايتي روي شانۀ وی ميگذارند و ميفرمايند «نعم الزّيارة هذه» يعني اين زيارت، خوب زيارتي است. آقاي مجلسي«ره» ميگويد: از جدتان امام هادي«سلام الله علیه» است؟ حضرت ميفرمايند: بله.
در حقيقت اين زيارت، زيارت بسيار زيبا و عجيبي است و توسّل به ائمۀ طاهرین«سلام الله علیهم» در آن بسيار است. خصوصاً در آخر که ميفرمايد:
«بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ، وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ، وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الْأَرْضِ اِلاَّ بِاِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ»
عبارات دقیق و پر محتوايی به کار گرفته شده است. خطاب به ائمۀ طاهرین«سلام الله علیهم»ميفرمايد: عالم وجود وابسته به شما است. اگر زمين و آسمان پا برجاست به واسطۀ وجود شما است، اگر حاجتي از کسي برداشته ميشود و يا مهمّي از کسي رفع ميشود، به برکت وجود شما بزرگواران است.
اين زيارت يکي از افتخارات شيعه است. انشاء الله که همه بتوانند تحت لواي ائمۀ هدی«سلام الله علیهم» به منزل سعادت راه پيدا کنند.
4-آثار اعراض از دعا و يأس از استجابت دعا
پروردگار متعال در قرآن کریم به تأکید بر لزوم دعا کردن اکتفا نمیکند و در آيات ديگری انسانی را که دعا نمیکند، تهدید مینماید و ميفرمايد اگر کسی اعراض از دعا داشته باشد و دعا در زندگي او دعا نباشد، به جهنّم خواهد رفت و در جهنّم خوار و ذليل میگردد:
«وَ قالَ ربُّکُمُ ادعُونِي اَستَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ؛ و پروردگارتان گفت: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، البته كسانى كه از عبادت من تكبّر مىورزند به زودى خوار و سرافكنده وارد جهنم مىشوند».(27)
یعنی كساني كه از عبادت خدا رويگردان هستند و كساني كه حال دعا ندارند، اعراض از صحبت كردن و دعا و ارتباط با خدا دارند، در قيامت در حالي كه خوار و ذليل هستند، وارد جهنّم ميشوند.
اين مطلب خيلي مهم است، همانطور كه دعاكردن پاداش دنيوي و اخروي دارد، اعراض از دعا نيز عقاب خداوند را در پي خواهد داشت. خداوند در اين آيات ميفرمايد اگر دعا در زندگي شما نباشد من اعتنا به شما ندارم و دست عنايت من از روي سر شما برداشته ميشود. نبايد اين مطلب را ساده بپنداريم. مثال بياعتنايي خداوند به بندگان را ميتوان اينگونه بيان كرد كه اگر نيروگاه برق عنايتي به جامعه نداشته باشد و برق رساني نکند، ديگر از نور و روشنايي خبري نيست.
اگر العياذ بالله خداوند عنايت خود را از کسي منقطع گرداند، به گمراهي و حيراني و بيديني دچار خواهد شد. منكر تمام اعتقادات خويش از جمله منكر امام زمان«اروحنافداه»، منكر قرآن و ختم نبوت و تشيّع ميشود. گاهي انسان با وجود اينكه ميداند انجام كاري گناه و ناشايست است، آن را انجام ميدهد. با اين حال، هر چند خيلي بد است ولي قابل جبران است. مصيبت سختتر آن است كه انسان به خود نيايد و نه تنها توبه نكند و از كردۀ خويش پشيمان نشود، بلكه گناه خود را توجيه كند و به قول جرج جرداق مسيحي كار را به جايي ميرساند كه ولي خدا را در مسجد، خانۀ خدا، هنگام نماز، قربة إلي الله ميكشد! توجيهگري انسان، كار را به اينجا ميكشاند!
در آیۀ ديگر ميفرمايد:
«قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ؛ بگو: اگر پروردگار من شما را به طاعت خويش نخوانده بود به شما نمىپرداخت».(28)
یعنی اگر دعاي شما نبود، خداوند به شما توجّه و اعتنايی نداشت. اگر در زندگي انسان روح دعا كردن حاكم نباشد، اگر انسان با دعا سر و كار نداشته باشد، دست عنايت خداي متعال از او برداشته ميشود و كسي كه خدا به او توجّه نكند و عنايتي به او نداشته باشد، روزگارش تيرهتر از شب تار است و سقوط او حتمی است.
آیۀ دیگری که تهدید بسیار مهمّی برای یأس از رحمت خداوند به شمار میرود، میفرماید:
«وَ لا تَيْأسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»(29) یعنی؛ از رحمت بيانتهاي خدا نااميد نباشيد، كه هرگز جز كافران هيچ كس از رحمت خدا نااميد نميشود. بنابراین بنده نبايد از رحمت بی مقدار خدا و استجابت دعا مأيوس باشد، هميشه بايد با حالت اميدواري دعا كند و بداند كه دعا كردن خيلي پاداش و نتيجه دارد و نیز يأس و نااميدي از رحمت خداوند گناهی در سر حدّ كفر خواهد داشت.
منابع:
1- برگرفته شده از مباحث اخلاقی حضرت آیت الله مظاهری حفظه الله
2- کلینی، محمدبن یعقوب. الکافی. دارالکتب الاسلامیة. تهران. 1407ق . ج 2، ص 253
3- زید بن علی بن الحسن علیهم السلام. مسند زيد. دار مکتبة الحیاة. بیروت. ص 420.
4- الکافي، ج 2، ص 296
5- شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تصحیح علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ ق. ص 338
6- الکافي، ج 2، ص 447
7- الحلواني، الحسين بن محمد بن الحسن. نزهة الناظر وتنبيه الخاطر. تحقيق ونشر: مدرسة الامام المهدى عليه السلام. قم . ص 37
8- الکافي، ج 2، ص 374
9- حلّى، سيد ابن طاووس .فلاح السائل، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى. قم. 1406ق. ص 160
10- مجلسی. محمدباقر. بحارالانوار. موسسه الطبع و انشر. بیروت. 1410ق ، ج 72، ص 268
11- شیخ طوسی. محمد بن حسن. الأمالي (للطوسي)، دارالثقافة. قم. 1414ق. ص 585
12- طبرسي، حسين بن فضل، مکارم الاخلاق، تصحيح: محمد حسين اعلمي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1392ق./1972م. ص 275
13- المائدة / 27
14- المائدة / 64
15- المائدة / 87
16- البقرة / 222
17- بحار الأنوار، ج 72، ص 268
18- النحل / 112
19- الكافي، ج 2، ص 374
20- مکارم الاخلاق، ص 275
21- المزّمّل / 8.
22- قمی. شیخ عباس. مفاتیح الجنان. مجمع إحياء الثقافة الإسلاميّة. اعمال ماه شعبان. ص 226.
23- المائده / 35
24- کاشانی. نورالدین. تفسیر المعین. تصحیح: حسین درگاهی. کتابخانه آیت الله مرعشی. قم. ج 1، ص 290.
25- الأعراف/180
26- الکافی. ج1. ص 144.
27- غافر / 60.
28- الفرقان / 77
29- يوسف / 87.
گروه حوزه علمیه تبیان – علی محمد سرلک
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت