وجه تسمیه مذهب شیعه به «مذهب جعفرى»
هیچ تاکنون به این نکته اندیشیده اید که چرا ما شیعیان راپیروان مذهب جعفرى مى خوانند؟ در میان امامان دوازدگانه شیعه چرا مذهب ما به ایشان انتساب یافته است؟ با توجه به این که امام جعفر صادق(علیه السلام) ششمین امام شیعه هستند مگر پیش از ایشان وضعیت شیعه چگونه بوده و به عبارت دیگر چرا مذهب شیعه علوى یاحسنى یا حسینى یا سجادى و یا باقرى نامیده نشده است؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
دوشنبه 1396/11/09 ساعت 15:04
«مثلى لایبایع مثله » همچو منى (با این شرافت نسبى) با چون اویى بیعت نخواهد کرد. (۲۵) مهمترین بازتاب قیام و شهادت امام حسین(علیه السلام) ازبین بردن باقى مانده آبروى اجتماعى و جایگاه دینى امویان درمیان مردم بود. امام نشان داد که امویان چگونه پسر دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را که آن همه حدیث از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در فضیلت او رسیده بود به قتل رسانند. (۲۶) امام نه ى بزرگ را گفت و ماهیت نفاق بنیاد امویان را برملا کردکه چگونه به تنها چیزى که نمى اندیشند دین الهى است. و حاضرند احکام مسلم اسلامى را به خاطر حفظ قدرت زیر پا بگذارند. شرح رفتارى که سپاهیان اموى با خاندان امام حسین(علیه السلام) کردند این مهم را به نمایش گذاشت. (۲۷) و این چهره پنهان شده در سرکوب خونین وهتک حرمت از مردم فضاحت با تخریب خانه خدا تکمیل گردید. (۲۹) تاثیر قیام امام حسین(علیه السلام) بدون تردید آن قدر سریع بود که با مرگ زودهنگام یزیددر سال ۶۴ هجرى پسرش معاویه دوم تنها چهل روز حکومت کرد ودرخطبه اى اعلام نمود که پدر و جد او غاصب خلافت بودند و خوداستعفا کرد. (۳۰) اما این تازه آغاز کار بود. جامعه اسلامى به تدریج متوجه ظلم وستم بنى امیه مى شد و شورش ها دوباره به راه افتادند. شورش هاى توابین در سال ۶۶۶۵ هجرى به خونخواهى امام حسین(علیه السلام) (۳۱) ،مختار ثقفى در۶۷ هجرى و پیروزى او و قصاص قاتلان امام حسین(علیه السلام)و یارانش (۳۲) و نیز شورش هاى دوباند خوارج در نقاط گوناگون جهان اسلام معادله (۳۳) را به نفع بنى هاشم تغییر داد. در واپسین سال نخستین سده اسلامى خلیفه نجیب اموى عمربن عبدالعزیز براى نخستین بار دستور داد تا سب امام على(علیه السلام)برمنابر و در خطبه ها حذف شود و فدک دوباره به بنى هاشم و علویان بازگردانده شود. (۳۴) اما به نظر مى رسید نهالى که امام حسین(علیه السلام) با خون خود آبیارى کرده بود اینک به ثمر نشسته و زمان بهره بردارى از آن فرامى رسید.
اینک به اختصار وضعیت بنى هاشم را پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) پى مى گیریم:
نخستین جرقه هاى اختلاف در میان بنى هاشم احتمالا پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) رخ داد. آن هنگام که گروهى مشهور به کیسانیه معتقد به امامت محمدحنفیه شدند که از نظر سنى از امام سجاد(علیه السلام) بزرگتربود و به عنوان عالمى علوى مورد احترام مردم (۳۵) مختار در شورش خود معتقد بود که به اجازه او قیام کرده است. محمد (۳۶) حنفیه در سال ۸۱ هجرى درگذشت. (۳۷) و گروهى به سراغ پسرش ابوهاشم رفتندو امامت او را معتقد شدند که تا سال ۹۹ هجرى زنده بود و در این سال به هنگام مرگ بنابر روایت جعلى بعدى توسط بنى عباس ابوهاشم که فرزندى نداشت امامت را به محمدبن على بن عبدالله بن عباس واگذار کرد. (۳۸) و امامت این گونه از علویان به عباسیان منتقل شد. همزمان با گسترش دعوت عباسیان که شعار خود را «الرضاء من آل محمد» قرار داده و به دستور ابراهیم امام از افشاى نام واقعى امام و رهبر پرهیز مى کردند. (۳۹) واژه آل محمد که عنوان ویژه تیره علوى بود به کار عباسیان آمد. تقسیم بندى ابراهیم امام ازوضعیت شهرها نشان از آمادگى ایرانیان براى قیام دارد و نیزعلاقه آنان به اهل بیت علیهم السلام (۴۰) یک حرکت موازى از سوى بنى عباس مردم را فریفته بود چنان که بعضى از بزرگان همراه این نهضت مانند ابوسلمه خلال که به این فریب پى برده بود به جرم هوادارى از خلافت علویان اعلام شد. (۴۱) شاید یکى از علل واقعى مخالفت امام صادق(علیه السلام) با قیام زید بن على بن الحسین(علیه السلام) براساس روایاتى که مخالفت حضرت را نشان مى دهد، (۴۲) پیش از هرچیزى فضاى نامناسب آن بود که اتفاقا بسیارمورد سوء استفاده عباسیان قرار گرفت، به گونه اى که مزار پسرش یحیى در خراسان که قبلا از سوى ابراهیم امام به عنوان منطقه نفوذ تبلیغاتى مطرح شده بود و احتمالا تشویق او به قیام وخونخواهى پدر از سوى داعیان عباسى احتمالى است که نمى توان به سادگى از آن گذشت. زیرا شهادت یحیى در خراسان به سال ۱۲۶ هجرى درشورش عباسیان و سقوط امویان در خراسان مهم ارزیابى شده است. (۴۳) روى کار آمدن عباسیان امت اسلامى را در تحولى تازه قرار داد وبنیان حکومتى ۹۰ ساله را فرو ریخت و حکومتى پانصد ساله را به قدرت رساند. اما آنچه مهم است نقش موازى عباسیان بود که درشرایط ویژه تاریخى بایک سوء استفاده بزرگ به قدرت رسیدند. بسیار طبیعى بود که منتظر یک حرکت نسنجیده در عرصه سیاسى ازسوى نماینده مهم و بزرگ علویان باشند. چنان که در ماجراى قیام محمد نفس زکیه در سال ۱۴۵ رخ داد و منصور بهره بردارى بزرگ ازآن به نفع عباسیان انجام داد. (۴۴) امام صادق(علیه السلام) که به دقت همه این تحولات اجتماعى را زیر نظر داشت فضاى سیاست را هرگز آماده یک قیام علنى سیاسى ندید. آنچه که جامعه اسلامى از آن رنج مى برد زیر ساخت فکرى بود و الا ایشان به هیچ وجه کمتر از شخصیتى چون ابومسلم نبود این را از نامه تاریخى ابومسلم به امام که ایشان بدون خواندن آن را به آتش سپرده بودند. مى توان فهمید. پرسش بزرگ مطرح این بود: چه بایدکرد؟ جد او امام حسین(علیه السلام) با قیام خونین خود دلهاى بسیارى ازمسلمانان را درگوشه و کنار جهان اسلام متوجه اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)کرده بود و در زمان امام صادق(علیه السلام) حکومتى روى کار آمده بود که از شعار «الرضا من آل محمد(ص ») استفاده و سپس آل محمد واقعى را کنار زده بود و مردم نیز پذیرفته بودند. این همه دگرگونى وتلون در جامعه اسلامى معلول چه عواملى مى توانست باشد؟ دراین فضاى تیره که مذاهب اهل سنت در حال شکل گیرى بودند چه چیزى مى توانست شیعه را پایدار سازد؟ آنچه که به درون فرهنگ مردم راه یابد و تفسیر آنها را از رابطه خود با خدا و جامعه اسلامى دگرگون سازد. پس در حقیقت گام دوم در بنیانگذارى یک مکتب را حضرت صادق(علیه السلام)برداشت. گویا مردمى که از پس قیام امام حسین(علیه السلام) دلداده این خاندان شده بودند به سراغ آنها آمده و مى پرسیدند که اگر نه امویان و نه عباسیان شما چه مى گویید؟ و چه تفسیرى از اسلام دارید؟ و به عبارت روشن تر طرح جایگزین شما چیست؟ نشان دادن یک تفسیر جامع ازخدا، رابطه مردم با او و انسان موردنظر اسلام در آن زمان مهمترین دغدغه هاى حضرت امام جفعر صادق(علیه السلام)بوده است اعتقادات عقلانى، اخلاق بایسته و دستورالعمل هاى فردى واجتماعى (فقه) مهمترین حوزه هایى بود که امام صادق(علیه السلام) در آن هابه طرح و اندیشه دینى پرداختند و چون چنین شد، تشیع داراى شناسنامه رسمى گردید و مذهب ما به نام ایشان مزین شد. در ادامه نمونه اى از دیدگاه هاى امام صادق(علیه السلام) که نشان دهنده اسلام ناب محمدى(صلی الله علیه و آله و سلم)،است ارائه مى گردد.
ـــــــــــــــــــ
پى نوشتها:
۱– بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۶٫
۲- تاریخ طبرى، ج ۶، ص ۱۲۳; منشورات مکتبه اورمیه.
۳- الغدیر،امینى، ج ۱، ص ۱۵۲ تا ۱۵۸، چاپ دارالکتب العربى لبنان.
۴- تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۴۵۵٫
۵- تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص ۳۰٫
۶- تاریخ طبرى، ج ۳، ص ۳۹۹٫
۷- همان، ج ۳، ص.
۸- همان، ج ۲، ص ۵۲۰; ج ۳، ص ۱ تا ۱۰٫
۹- تاریخ تحلیلى اسلام، شهیدى، چاپ نشر دانشگاهى سال ۱۳۷۴، ص ۲۰۰٫
۱۰- تاریخ سیاسى اسلام، رسول جعفریان، ص ۹۰ و۸۹٫
۱۱- همان، ص ۹۲ و ۹۱٫
۱۲- نهج البلاغه، خطبه ۱۱۸٫
۱۳- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۲۵٫
۱۴- شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۵۶٫
۱۵- مانند کتاب ایمان ابوطالب شیخ مفید که علامه امینى درمقدمه الغدیر، ج ۱، ص ۲۳ و ۲۴ در این باره سخنانى دارد.
۱۶- همان، ج ۱ تا ۱۰ در صفحه ۴۸ فهرست موضوعى الغدیر، آدرس مفصل همه موارد آمده است.
۱۷- الاغانى، اصفهانى، ج ۱۶، ص ۲۶۶۷٫
۱۸ تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۰، حوادث سال ۴۰ هجرى; ارشاد شیخ مفید، ص ۱۷۰٫
۱۹- انساب الاشراف، بلاذرى، ج ۲، ص ۷۴۴، حدیث ۳۰۳٫
۲۰ الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۷۵; ابن اعثم،الفتوح، ج ۴، ص ۲۲۶۲۲۵٫
۲۱- تاریخ سیاسى اسلام، ص ۱۲۷٫
۲۲- تاریخ طبرى، ج ۴، حوادث سالهاى ۵۰ تا ۶۰ هجرى.
۲۳- طبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۴۸۵، چاپ دارصادر بیروت.
۲۴- حماسه حسینى، شهید مطهرى، ج ۳، ص ۳۸۰، انتشارات صدرا.
۲۵- تاریخ سیاسى اسلام، ج ۲، ص ۲۶- تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۲۵۷۳۰۱٫
۲۷- همان، ص ۳۶۸۷۰٫
۲۸- همان، ص ۳۸۳٫
۲۹- همان، ص ۴۲۶٫
۳۰- همان، ص ۴۸۷٫
۳۱- همان، ص ۵۷۹٫
۳۲- کامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۲۲۵; تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۳۰۵٫
۳۳- تاریخ سیاسى اسلام، ص ۲۶۰٫
۳۴- الفتوح، ج ۶، ص ۹۵; انساب الاشراف، ج ۵، ص ۲۲۱٫
۳۵- تاریخ سیاسى اسلام، ص ۲۶۶۲۶۵٫
۳۶- تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۲۵۰ ۲۴۸; انساب الاشراف، ج ۴، ص ۱۸٫
۳۷- تاریخ سیاسى و اجتماعى خراسان در زمان حکومت عباسیان،التون، ل، دنیل، ترجمه مسعود رجب نیا، ص ۲۸٫
۳۸- همان، ص ۴۶٫
۳۹- همان، ص ۱۱۵ و ۱۱۴٫
۴۰- شخصیت و قیام زید بن على، رضوى اردکانى، ص ۴۸۹۵۰۴،انتشارات علمى فرهنگى.
۴۱- تاریخ سیاسى و اجتماعى خراسان در زمان حکومت عباسیان، ص ۳۸٫
۴۲- تاریخ طبرى، ج ۴، حوادث سال ۱۴۵٫
۴۳- بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۲۰۰٫
۴۴- تحف العقول، ابن شعبه حرانى،ص/ 25660
منبع: پایگاه علمی فرهنگی اعتقادی الشیعه
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت