مسئولیت یا شناخت وظیفه
آن کس که می خواهد به سوی خدا بازگردد و نعمتهای او را در راه اوخرج کند ناچار به خلق او می اندیشد، و به نیاز خلق می اندیشد، زیرا که این ها عیال او هستند و خانواده ی او و اگر خلقی، جمعی، اجتماعی، نیاز های گوناگون داشت و کسری های بی حساب، باید شدید ترین نیاز ها و عمیق ترین آنها را برآورده کرد و از داده های حق و استعدادهای خدادادی بهترین استفاده را برد و عمیق ترین بهره برداری را نمود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
دوشنبه 1396/10/25
نوع مسئولیت
آن کس که می خواهد به سوی خدا بازگردد و نعمتهای او را در راه اوخرج کند ناچار به خلق او می اندیشد، و به نیاز خلق می اندیشد، زیرا که این ها عیال او هستند و خانواده ی او و اگر خلقی، جمعی، اجتماعی، نیاز های گوناگون داشت و کسری های بی حساب، باید شدید ترین نیاز ها و عمیق ترین آنها را برآورده کرد و از داده های حق و استعدادهای خدادادی بهترین استفاده را برد و عمیق ترین بهره برداری را نمود.
جامعه بشری نیازمند بقال، بنا، مقنی، نجار، مهندس و طبیب و مربی است. این ها همه نیازهای جامعه است اما شدیدترین آنها نیاز تربیتی است، زیرا صنعت و تکنیک پیشرفته در جامعه ای که فقر تربیتی دارد جز به انهدام و نابودی آنان کمک نمی کند و همانند تیغ تیزی است که در دست کودکی باشد. هر چه تیغ تیزتر باشد دست کودک زودتر جدا شده و جانش بیشتر در خطر افتاده است. در این زمینه هر چه انسان نیرومند و مجهزتر شود برای مرگ مجهز شده و به سوی نابودی شتاب کرده است. برای انحطاط و انهدام جمعی لازم نیست که آنها فاقد صنعت و تکنیک باشند، بلکه کافی است که با صنعت پیشرفته از بار تربیتی خالی شوند، که در این صورت تیغ صنعت برای نابودی آنها کافی است. و همین است که کشورهای عقب افتاده وقتی به صنعت و تکنیک میرسند که از درون پوسیده شده اند و از محتوا خالی شده اند و از اصالت هایشان تجرید شده اند.
و این رشد صنعتی برای این ها نه تکامل است و نه خوشبختی که همه اش مساله است و درگیری، همه اش گرفتاری است و سردرگمی و همه اش انحطاط است و انهدام.
باید داده های حق را در راه او، در راه عیال او، در راه نیاز خلق به مصرف گرفت و در راه کمالشان به کار انداخت، نه در راه هوس و خواسته هایشان.
هنگامی که نیازهای خلق متعدد بود و فرصت کم، باید شدیدتریننیازها را در نظر گرفت و با ملاک اهمیت راه رفت و وظیفه را شناخت.
راه شناخت مسئولیت
برای شناخت وظیفه به چند اصل نیاز هست:
یک: آزادی از اسارت ها و هواها. هنگامی که می خواهند طلایی را بکشند بادبزنها را خاموش میکنند و هواها را آرام میسازند.
دو: میزان و سنجش ترازو
سه: مشورت
چهار: ملاک اهمیت
آزادی از اسارت ها با شناخت عظمت انسان و شناخت وسعت هستی و شناختهای دیگر بدست میآید. من که تا دیروز اسیر توپها و عروسکهایم بودم امروز از آنها بیزارم؛ چون به وسعتی رسیده ام و چون عظمت خودم را یافته ام و بزرگی خودم را شناخته ام. برای میزان و سنجش، نیروی عقل هست؛ و برای اطمینان به می توان با میزان های دیگر مشاوره کرد و از فکر و عقل، از ارزیابی سنجش آنها بهره مند شد. در هنگام مشورت نباید اسیر برداشت ما و حرف ها بود، باید را بدست آورد و باید از اطلاعات و آگاهی های دیگران بهرهمند شد و آنها را سنجید و سپس انتخاب کرد. مشورت چشم خود را کور کردن نیست، بلکه از چراغهای دیگر بهره گرفتن است.
این اشتباه است که با امر و نهی دیگران حرکت کنیم. چه بسا آنچه که ملاک نهی است باعث حرکت من و تشویق من باشد؛ چون شرائط و موقعیت ها و محیط ها یکسان نیست.
منبع : سلسله مباحث تربیتی استاد علی صفایی حائری (عین-صاد) بر گرفته از کتاب مسئولیت و سازندگی
بیشتر بخوانید:
آنجا که بصر نیست چه خوبی چه زشتی!
مطالب مرتبط مجموعه : حكايت
آخرین مطالب سایت