سنّ شما ؟
سنّ شما ؟
(1)
یادگیرى مفاهیم و اصطلاحات هر رشته، براى درك بهتر آن، ضرورتى اجتنابناپذیر است. احتیاج به فراگیرى مسائل فقهى و احكام شرعى در هر حال و به ویژه در دوران جوانی ضرورتى انكارناپذیر است. خودتان قطعاً درگیر این مسائل و پرسشها خواهید شد؛ اما كجا، حالا بماند! در بعضى از مسائل فقهى و احكام شرعى از كلمات تخصصى استفاده مىشود كه گاهى بار معنایى آنها، به چندین صفحه مىرسد. فهم بهتر این كلمات به درك مسئله كمك زیادى مىكند. در این سلسله مطالب به بررسى این گونه اصطلاحات مىپردازیم.
اجتهاد
«اجتهاد» در لغت از واژه جهد، به معناى تلاش و كوشش تا سرحد توانایى است؛ به گونهاى كه با تحمل رنج و سختى همراه باشد و در اصطلاح فقه، عبارت است از: «تلاش و كوشش فراوان در راه به دست آوردن احكام شرعى، از طریق كتاب، سنت، اجماع و عقل». مجتهد نیز كسى است كه بتواند احكام را از روى دلیل به دست آورد و طبق رأى و نظر خویش عمل كند. تشخیص این ملكه در مجتهد، بر عهده كارشناس مربوط است.
تقلید
«تقلید» از واژه قلده (گردن بند)، به معناى پیروى است و در اصطلاح فقهى، عبارت است از: «عمل كردن به آن چه مجتهد در مسائل شرعى فتوا مىدهد». اگر چه این واژه به معناى پیروى بدون چون و چرا، خوشایند نیست، اما در آموزههاى فرهنگ اسلامى، مقلد كسى است كه از حاصل تلاش علمى مجتهد استفاده مىكند و مسئولیت درستى و نادرستى استنباط احكام را بر عهده مجتهد مىگذارد و شاید كاربرد واژه «تقلید»، به این منظور باشد.
احتیاط
«احتیاط » عنوانى است برگرفته از متون روایى. این واژه هم در مورد عمل مقلِد به كار مىرود و هم به فتواى مجتهد گفته مىشود. هر مكلفى یا باید خود مجتهد باشد یا مقلد مجتهد و یا احتیاط كند (اگر علم و تسلط كافى بر آراى مجتهدان داشته باشد). كاربرد این واژه در حق مجتهد، در سه مورد زیر است:
1. احتیاط واجب.
2. احتیاط مستحب.
3. فتواى به احتیاط.
اگر مرجع تقلید به عللى در مسئلهاى فتوا نداشت و احتیاط واجب كرده بود، مقلد نمىتواند آن را ترك كند؛ بلكه مىتواند به احتیاط واجب عمل كند و یا در مسئله، به مرجع تقلید دیگرى -با رعایت «الاعلم فالاعلم»- رجوع كند. این احتیاط، با عباراتى از قبیل «احوط آن است»، «اشكال دارد»، «محل اشكال است»، «محل تأمل است» و... بیان مىشود؛ ولى اگر نخست فتواى خود را بیان نمود و آن گاه در مسئله احتیاط كرد، آن را احتیاط مستحب مىنامند. در این احتیاط، ترك عمل براى مقلّد جایز است؛ اگر چه انجام دادن آن ثواب و پاداش دارد. بنابراین، در احتیاط واجب، مقلد بین عمل به احتیاط مرجع خود یا رجوع به نظر مرجعى دیگر، اختیار دارد؛ اما در احتیاط مستحب، مقلد، بین عمل به احتیاط مستحب و فتواى همراه آن، اختیار دارد.
احتیاط مجتهد در مسئلهاى، دلیل بر ناآگاهى و ناتوانى در استنباط او نیست؛ بلكه نشانه تقوا، ورع و عمق آگاهى اوست. مجتهد، به حسب ظاهر و از نظر علمى و ورزیدگى در مباحث فقهى و دینى، به حكم خدا دست یافته، ولى به عللى از فتوا دادن خوددارى مىكند كه در كتابهاى استدلالى بیان شده است. یكى از آن علتها این است كه تمامى فقیهان یا مشهور در مسئلهاى نظر واحدى را بیان كردهاند كه در اصطلاح، اجماع نامیده مىشود و یا اكثر آنها دیدگاه یكسانى دارند كه قول مشهور گفته مىشود و او به فهم و استنباطى مغایر با نظر آنان دست یافته است؛ ولى به جهت تقوا و احتیاط در برابر آراى دیگران و به جهت احترام و ارزشى كه براى آنان قائل است، از فتوا دادن امتناع مىورزد؛ زیرا ممكن است نظر آنان درست باشد. این خودارى از فتوا، در قالب «احتیاط واجب» بیان مىشود و بدیهى است كه فتوا دادن نیز بر مجتهد واجب نیست.
الاعلم فالاعلم
این دو واژه، اسم تفضیل از ماده علم است و بیشترین كاربرد این اصطلاح در جایى است كه مرجع تقلید در مسئلهاى احتیاط واجب كرده است و مقصود آن است كه مقلد مىتواند به فتواى مجتهد دیگرى -كه علمش از مرجع خودش كمتر و از مراجع دیگر بیشتر باشد - عمل كند و اگر مرجع دوم نیز در همان مسئله قائل به احتیاط واجب بود، باز مىتواند به مرجع سومى -كه علمش از مرجع دوم كمتر و از مراجع دیگر بیشتر باشد - رجوع كند و... .
اهل خُبره
اهل خبره، عالمانىاند كه قدرت تشخیص مقام علمى و استعداد و صلاحیت مرجع تقلید را دارند كه آن را با شركت در درسهاى خارج فقه و اصول او و یا با مطالعه و بررسى كتابهاى علمى وى، احراز مىكنند. لازم نیست كه اهل خبره، خود مجتهد باشند؛ بلكه اگر اهل علم به اعلمیت مجتهدى شهادت بدهند، باید از او تقلید كرد و اگر چند نفر را از نظر علمى یكسان و مساوى تشخیص دهند و آنان را معرفى كنند و یا میان اهل خبره اختلاف نظر پیدا شد و هر گروهى یكى را به عنوان مجتهد اعلم اعلام نمودند، انسان مىتواند یكى از آنان را به عنوان مرجع تقلید خویش برگزیند.
جاهل قاصر و مقصر
«جاهل قاصر» و «جاهل مقصر»، دو اصطلاح فقهى مىباشند. جاهل قاصر، كسى است كه در تحصیل علم كوتاهى نكرده است؛ یعنى در شرایطى است كه امكان دسترسى به حكم خدا براى او وجود ندارد و یا خود را جاهل نمىداند و احتمال بطلان اعمالش را نمىدهد و جاهل مقصر، كسى است كه در تحصیل علم كوتاهى كرده است؛ یعنى، امكان آموختن و یادگیرى معارف اسلامى و احكام الهى را داشته، ولى آنها را یاد نگرفته است. جاهل قاصر در برخى موارد مورد عقاب و عذاب خداوند قرار نمىگیرد؛ ولى جاهل مقصر سزاوار عذاب است.
بلوغ
بلوغ در لغت به معناى رسیدن به پایان مقصد است؛ خواه مكان باشد یا زمان یا امرى معین و در اصطلاح فقهى، رسیدن شخص به حدى است كه تكلیف بر او الزام آور باشد. نشانههاى آن حد (بلوغ) عبارتند از 1. روییدن مو زیر شكم (اطراف آلت تناسلى). 2. بیرون آمدن منى.3. تمام شدن پانزده سال قمرى در پسر و نه سال قمرى در دختر. هر یك از این سه نشانه، به تنهایى علامت بلوغ و رسیدن به حد تكلیف شرعى محسوب مىشود. با یك محاسبه مىتوان گفت كه سن بلوغ در پسر، 163 روز و 6 ساعت از پانزده سال شمسى كمتر است و در دختر، 97 روز و 22 ساعت و 48 دقیقه از نه سال شمسى كمتر است. هر سال شمسى، یازده روز بیشتر از سال قمرى خواهد است و چون ملاك عبادت و تكلیف شرعى از نظر قرآن و روایات، ماههاى قمرى است، از این رو، بلوغ شرعى (اول تكلیف)، با محاسبه قمرى، تعیین شده است.
ادامه دارد ...