سوز ديني استاد مطهري
سوز ديني استاد مطهري
حق مداري استاد شهيد, در عرصه دين پژوهي, به او سوز و گداز ديني داد. روحيه حق باورانه او, در معرفت شناختي دين به بار نشست و جانمايه ايماني به او شتاب دو چندان بخشيد. او, به روشني بيان داشت: نوشتههاي خويش را بر بنياد نياز ديني جامعه نگاشته و تب وتاب پرسشهاي ديني زمانه اش, گزارهها و مقولههاي كاوشهاي علمي و تلاشهاي اجتماعي دين خواهانه او را ساخت و پرداخت.1
نگرش مطهري, به دين اسلام, كه در شاخه شيعي آن تفسير راستين يافته بود, از اصول و قواعدي برخوردار بود و از جمله:
1. باورهاي ديني, عقلانياند و امكان دفاع عقلاني از گزارههاي ديني, وجود دارد.
2. دين اسلام (با تفسير شيعي آن) تنها شريعت حق است. (نفي پلوراليزم ديني).
3. دين اسلام, پايندان سعادت ديني و اخروي است, نه تنها ديانتي آرمانده كه برنامه ساز نيز هست و براي تمامي عصرها و نسلها پاسخ گوست (نفي سكولاريسم).
و….
نگرشي به دين در قالب گزارههاي ياد شده براي استاد شهيد, باور مداري ديني پديد آورد و در دفاع عقلاني از ديانت, او را به تكاپوي عاشقانه كشاند.
او, در اين شور بي كران, مرز و قلمرو نشناخت. هرجا كه احساس تكليف كرد, درنگ نداشت. محاسبه جايگاه و موقعيت خود را در معادلات به حساب نياورد, نياز جامه روزگار را مبناي ورود به عرصههاي فكر و عمل قرار داد. نگاشته بزرگ و ارجمند او: داستان راستان و نظام حقوق زن در اسلام, نمونه هايي نيك براي راستي و درستي اين سخن اند. در كتاب نخست, چه بسيار كسان كه ورود آن بزرگوار را به عرصه داستان نويسي به زبان ساده, كسرشان آن فيلسوف مجتهد دانستند و آن را پس از كتابهاي فخيم و عميق چونان شرح بر اصول فلسفه و روش رئاليسم و ديگر نگاشتههاي پرژرف, موجب افول و پس رفت موقعيت ايشان انگاشتند; اما آن بزرگوار با آن گفتههاي طنز و طعن, احساس مسؤوليت را از كف نداد و گام به عقب ننهاد و در پيش گفتههاي چاپ بعد آن كتاب, با بياني مستدلّ و قاطع, بنيادشان انديشان و مصلحت نگران را بر باد داد. و از جايگاه تكليف و سوز ديني, به دفاع برخاست.
درباره نگاشتههاي او در نشريه (زن روز) كه در پاسخ يكي از كژانديشان و در دفاع از حقوق زنان در اسلام نوشته, از اين سوي و آن سوي غوغايي برخاست و پرخاش و ناروا گوييها فضاي فكر و انديشه جامعه را آلود و شماري گفتند: چرا و چگونه در هفته نامهاي ناموجه, مقاله استاد نشر يافت؟ هنگامه ها, در موضع استاد خلل نيافريد و تا پايان آن مجموعه مقالههاي استاد در آن نشريه, منتشر شد. استاد عقيده داشت كه آن مطالب بايستي در همان جايي درج شوند كه سخنان زهرآگين, عليه حقوق زن در اسلام نشر شده است.
شهيد مطهري, در تكليف گرايي خويش به نكته هايي پاي بند بود: 1. حقايق ديني نبايد به بهانه مصالح و… پنهان و كتمان شوند. اين نكته, از مبادي تفكر سوزمدارانه ديني استاد بود. به نظر وي, پنهان ماندن معارف ديني به خاطر مصلحت سنجها, زيان سنگيني را به دين باوران زده و خواهد زد. ايشان در نوشتهها و گفتههاي گوناگون, به اين مسأله اشارت داشت. از جمله در كتاب (فلسفه حجاب) فصل مستقلي را با عنوان: كتمان يا اظهار) گشود و چنين ابراز كرد:
(بعضي ديگر را عقيده بر اين شد. كه هر چند از نظر حقيقت و واقع مطلب همين است, ولي با ملاحظات عصر و زمان كه مردم دنباله بهانه ميگردند كه قيد و عنان را به هر شكل و به هر صورت دور بريزند, بايد قسمتي از واقعيات را كتمان كرد كه موجب بهانه نشود.
… اين جاست كه فلسفه كتمان و محافظه كاري پا به ميان مينهد. فلسفه كتمان اختصاص به اين مسأله ندارد….
[امّا]… عقيده بعضي از كارشناسان اجتماعي اين است كه: علت اين افراط و بي بندوباري, توهمهاي غلطي است كه اجتماع درباره حجاب داشته است. علت اين بوده كه حقايق گفته نشده است. اگر همان كه اسلام خود گفته است, گفته ميشد, كار به اين جا كه كشيده است, كشيده نميشد.
… آنچه به عنوان مصلحت انديشي عنوان ميشود كه ميگويند: مصلحت نيست گفته شود, هر چند حقيقت باشد, عقيده من برخلاف اين مصلحت انديشي است. من مصلحت را در گفتن حقيقت ميدانم.)2
2. در بيان معارف دين, مزاج گويي (برابر گرايشها و خواستهاي مخاطبان سخن گفتن) روا نيست. اين, نكتهاي است كه شهيد مطهري بارها بر آن تأكيد داشت3و آن را عامل اساسي واژگونه نمايي تصوير شريعت دانست.
استاد شهيد, افزون بر سفارشهاي اخلاقي, نگاه ساختاري به اين مقوله داشت. او, در مقاله نفيس: (مشكلات اساسي سازمان روحانيت) به تحليل و جمع بندي مزاياي حوزههاي شيعه و سستيها و كاستيهاي آن پرداخت و از جمله به اين نكته توجه كرد كه شيوه پيوند مالي عوام و حوزه ها, موجب آن بود و هست كه روحيه مزاج گويي و هماهنگ سازي گفتار و كردار با ميل عوام, در حوزههاي شيعي كم وبيش رواج يابد. جداي از ميزان درستي اين تحليل, اين مطلب توجه آن بزرگوار را به اين نكته نشان ميدهد كه افزون بر سفارشهاي اخلاقي به مبلغان دين, بايد به ساختار نظام تبليغ ديني توجه داشت و با يك آسيب شناسي جدّي, زمينههاي مخاطب گرايي منفي را از بين برد و مخاطب گرايي مثبت (توجه به نيازهاي مخاطب) را جايگزين آن ساخت.
3. سوز ديني, با نمادها و ابزارهاي مقدّس و مشروع, بايستي ابراز شود. اين اصل, نكته اساسي است كه (سوزمداران واقعي ديانت) را از (شباهت جويان و دورويان) باز مينماياند و مرزي ظريف اما درخور شناخت در ميان رستههاي همانند, پديد ميآورد.
در تاريخ ديانت و از جمله دين اسلام و كيش شيعي, مدعيان شور و گداز ديني اندك نبودن, امّا آيا همگان به راستي از سوز مبارك شريعت خواهي برخوردارد بودند؟ آيا همه درد دين داشتند و از هيمنه ظاهري لشكر باطل, بر آشفته بودند؟
پاسخ اين پرسشها, چندان سخت نيست. چه بسيار كه در پشت و پناه دعوي دينداري, بر مركب خودخواهي و قدرت مداري و مال جويي و… سوار بودند و البته در اين ميان, جمع سوز داران واقعي نيز, اندك نبودند; اما چگونه ميتوان مرزها و رستهها و دستهها را شناخت و داوري كرد؟
استاد شهيد, به درستي اشاره كرده كه دين خواهان واقعي, در وسائل و ابزار, اخلاق گرا و شريعت مدارند. هدفهاي مقدس را, بهانهاي براي هر گفتار و كردار نميكنند. باوردارند: مقصد درست, جز از راه درست گذر نميكند.4 سوزمند واقعي دين, نه تنها كاخ بلند ديانت را بر جعل و تزوير و دروغ و… بنياد نمينهد, بلكه حتي از تكيه كردن بر ناآگاهي مردمان نيز خودداري ميورزد.
استاد شهيد, در ياد كرد ويژگي پيامبر اكرم(صلياللهعليهوآله) مينويسد:
(او, از نقاط ضعف مردم و جهالتهاي آنان استفاده نميكرد و بر عكس, با آن نقاط ضعف مبارزه ميكرد و مردم را به جهالتشان واقف ميساخت. روزي كه ابراهيم, پسر هيجده ماهه اش, از دنيا رفت, از قضا آن روز خورشيد گرفت. مردم گفتند: علت اين كه كسوف شد, مصيبتي است كه بر پيغمبر خدا وارد شد. او, در مقابل اين خيال جاهلانه مردم, سكوت نكرد و از اين نقطه ضعف استفاده نكرد, بلكه به منبر رفت و گفت: ايها الناس! ماه و خورشيد دو آيت خدا هستند و براي مردن كسي نميگيرند.)5
دافعه علوي
استاد مطهري, در درآمد كتاب جاذبه و دافعه امام علي(عليهالسلام), به تيپ شناسي انسانها اشاره داشت و اين كه انسانها در چهار گروه ميگنجند: برخي نه جاذبه دارند و نه دافعه و گروهي دافعه دارند و نه جاذبه و جمعي جاذبه دارند بدون دافعه. و دست آخر گروه متعادل را بر ميشمرد كه هم جاذبه دارند و هم دافعه.
به نظر وي, هيچ يك از سه گروه نخست, شخصيت سالمي ندارند, هر كدام با بيماري و افتي روبرو و تنها گروه چهارم است كه ميتوان ايشان را داراي تعادل رواني شخصيتي دانست. هر چند در همين گروه نيز, فاصلهها بسيار است. او نماد اعلاي شخصيت سالم و برجسته را, علي(عليهالسلام) ميشمرد كه كه هم شيفتگان با عشقي مجنون وار داشت و هم دشمناني بس كينه توز و سرسخت.
قرأت استاد از ديانت نيز, باهمين نگاه و نگرش, همساز بود. او, دين را مجموعه گزاره هايي كه با هر ايده و با هر ديدگاه و نظريهاي هماهنگي بنمايد, نداشت, بلكه باور داشت كه دين, درگزاره هايي كه عنوان ميكند, با برخي از ايدهها و ديدگاهها ميستيزد. به ديگر سخن, دين, تنها وجه ايجابي و اثباتي ندارد, بلكه وجه سلبي و نفي كنندهاي نيز دارد.
دراين زمينه, اشاره به پارهاي از ديدگاههاي آن استاد بزرگوار, مفيد مينمايد:
1. استاد بر اين نظر بود كه: دين اسلام, از باورهاي صلح كلي و انسانهاي همه فرقه پسند دفاع نميكند, اين دين, باورهايي را طرح ميكند و به دفاع از آن ميپردازد كه خواه ناخواه, با پارهاي از باورها درگير ميشود و جمعي از انسانها را به چالش ميكشاند و در جبهه مقابل قرار ميدهد.
(عدهاي از روشنفكرهاي اخير, مثل فروغي به سعدي ايراد ميگيرند كه چرا گفته است:
دوستان را كجا كني محروم
تو كـه با دشمنان نظـر داري
مي گويند: مگر ميشود خدا دشمن كسي باشد, يا مگركسي ميتواند دشمن خدا باشد… اينها فرض ميكنند كه خدا از نظر مسلك (العياذ بالله ـ يك صلح كلي است يعني هر كسي, هر مسلكي و هر راهي ميخواهد داشته باشد, اينها ديگر به خدا مربوط نيست, دوست و دشمن ديگر معني ندارد.)6
2. تفكر ديني, از انسان مداري بي حد و مرز و بيش از اندازه و نابرابر با ترازهاي و معيارها, دفاع نميكند. استاد مطهري, بر اين باور بود كه (انسانِ زيستي) نميتواند مبناي حقوق بشر باشد, بلكه (انسانيست) است كه فلسفه و علت غايي حقوق انساني است. با همين نگرش, به نقد پارهاي از شبههها در مورد حقوق بشر در احكام اسلامي پرداخت و نيز به نقد ديدگاههاي محض اومانيستي رو آورد كه (انسان زيستي) را محور حقوق بشر دانستند و ارتباط برابر انسانها را (بدون توجه به رفتارها و باورها) تبليغ كردند و حتي از احترام به عقايد و باورهاي خرافي انسانها سخن گفتند.
به نظر استاد شهيد, تمامي اين سخنان و نظريه پردازيها, با ناديده انگاشتن دو اصل اساسي صورت گرفت: احترام حقيقت و ارج انسانيت. دراين ديدگاه, آدمي تنها به خاطر ويژگيهاي زيستي, بزرگ داشته شد و مورد احترام قرار گرفت و حقيقت و انسانيت, ناديده انگاشته شد. امّا تفكر ديني, آن دو را برتر از حق زيستي آدمي ميداند و در نتيجه, درچالش و ناهمسازي, حقيقت را به مسلخ نميبرد و انسانيت را در پاي آدميت ذبح نميكند.
([مي گويند:] رابطه يك نفر مؤمن با همه انسانها علي السويه است. با همه انسانها بايد رابطه دوستي و مودّت داشته باشد و نبايد ميان انساني و انساني فرق بگذارد.
… اين مطلب, باتعليمات اسلامي جور درنمي آيد… اين امر, با دين جامعه ساز, يعني ديني كه مسؤوليت ساختن يك جامعه را بر عهده گرفته است, جور در نميآيد. فرق است ميان تعليماتي كه صرفاً يك تعليمات اخلاقي و فردي است و تعليماتي كه علاوه بر جنبه فردي, جنبه اجتماعي هم دارد در اين تعليمات, نميتواند ميان انسان مؤمن و انسان ضدايمان هيچ فرقي گذاشته نشود.)7
3. استاد, به روشني بيان داشت: در تفكر ديني, شهروندان در يك رتبه قرار ندارند, چه در جامعه جهاني و چه در حكومت ديني, شهروندان خودي, كساني هستند كه در باورهاي ديني و مسلكي هم گرايشند و در امت اعتقادي قرار دارند. اينانند كه بايد با يكديگر همبستگي داشته باشند, راز دار و محرم اسرار درون گروهي امت ديني شمرده شوند, اما آنان كه از اين گردونه بيرونند, گرچه از حرمت و حقوق پايداري برخوردارند, اما نبايد در جامعه خودي امت اسلامي, به عضويت درآيند, يا با آن نگاه, با ايشان برخورد شود.
(در يك آيه ديگر در سوره آل عمران, ميفرمايد: (لاتتخدوا بطانةً من دونكم) … (بطانة) يعني آستر… در جامعه مسلمان, غيرمسلمان هم شركت داشته باشند, مانعي ندارد, ولي يك وقت هست به صورت (ظهاره) شركت دارند, يعني پارچه شناخته شده, آن كه ديده ميشود. و يك وقت به صورت بطانة و آستر; يعني تشكيلات اسلامي يك كارهاي علني دارد. يك كاري سرّي و مخفي… غير مسلمان را در اسرار جامعه مسلمان, در كارهاي اساسي و پنهاني و نهاني و كارهايي كه در زير و باطن اجتماع است, شركت دادن جايز نيست.)8
4. دينداري بدون اعلان برأت از دشمنان دين, ناتمام, نارسا و ابتر است. اين سخني بود كه استاد به گونههاي گوناگون در نوشتارها و گفتارها, بر آن تأكيد داشت. او, اين تعبير را بر گزيد كه (شرط مؤمن بودن, كافر بودن است) و ياواژه (كفر مقدس) را ابداع كرد. سخنان روشن و بي آميغ(بدون ابهام) و ي, در اين زمينه, بي نياز از هرگونه شرح مينمايد:
([ابراهيم و پيروان او, به بستگان خود گفتند:] (كفرنا بكم) (اين تعبير جالب است و در قرآن مكرر آمده است) تنها شما كافر نيستيد, ما هم كافريم. شما كافريد به آنچه ما ايمان داريم, ما هم كافريم به شما و به عقيده و مسلك شما. گفتيم كه در مفهوم كفر, ستيزه كردن و مبارزه كردن و مخالفت كردن عملي نهفته است. يعني به شدت با شما و با عقيده شما مبارزه خواهيم كرد. … اين است كه شرط مؤمن بودن, كافر بودن هم هست.)9
يا مينويسد:
(از آن جا كه ريشه اصلي لغت كفر, همان پوشاندن ومخالفت كردن و جبهه گرفتن است; لذا گاهي اوقات در قرآن, چهره مقدس ميگيرد كه از همه روشنتر در آيت الكرسي است… فمن يكفر بالطاغوت… يعني هر مؤمني بايد كافر نيز باشد; يعني به حق كه ايمان دارد, بايستي درمقابل با طل موضع بگيرد و آن را انكار كند و اين است همان كفر مقدس.)10
* * *
و درپايان, با گذشت دو دهه از شهادت مطهري, هنوز بيان نافذ و قلم منطق و شورمندانه او, الگويي براي نسل فاضل و يا نوخاسته حوزه هاست كه چون او موجهاي فكري زمان خود را بشناسند و با مسائل عصر در آويزند. نه ساده نگرانه از كنار شبههها و پرسشها و انديشههاي جديد بگذرند و چشم از آن فرو بندند و نه سبكبارانه به آن وادي برايند و قبل از برداشت توش و زاد كافي از قرآن و سنّت , به بازخواني انديشههاي عصر رو آورند و به سرعت, در آن منظومههاي فكري قرار گيرند. دو نكتهاي كه در اين روزگار نيز, خطرها و آفتهاي جدي هستند كه حوزههاي ديني را تهديد ميكنند و نبود دانشوران زمان شناس و دين باوري چونان استاد فرزانه شهيد مطهري را بيش از پيش نمايان ميسازند.
پي نوشتها:
1. (عدل الهي), پيشگفتار.
2. (مسأله حجاب), شهيد مطهري 252/ به بعد.
3. (ده گفتار), شهيد مطهري269/به بعد.
4. (سيري در سيره نبوي), شهيد مطهري118/ به بعد.
5. همان مدرك/136 ـ 137.
6. (آشنايي با قرآن), ج227/6.
7. همان مدرك225/.
8. همان مدرك228/.
9. همان مدرك237/.
10. همان مدرك, ج144/1.
منبع:
فصلنامه حوزه، شماره 91 ، سيدعباس صالحي