آیا زنان مدیران موفق تری هستند؟!

از دفاتر تجاری گرفته تا کارخانه جات و میادین جنگ، امروزه که زنان در جلسات هیأت مدیره سازمان های بزرگ نیز اظهار وجود می نمایند و یا این که توانسته اند شرکت ها و سازمان های خود را تأسیس نمایند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 


 در ده سال گذشته، تفاوت ها و اختلافات در بین گروه های مدیریتی سازمان های بزرگ پدیدار شده است تحقیقات نشان می دهد که روش ها و متدهای زنانه و مردانه در راهبری می تواند مؤثر باشد یعنی هر دو روش دارای تأثیرکذاری خاص خود می باشد، اما وقتی ما آن ها را در کنار هم به مقایسه می گذاریم متوجه می شویم که روش زنانه راهبری سازمان ها دارای امتیازات بیشتری است.

مردان در مقابل زنان
با ارزیابی نتایج حاصل از 99 مطالعه متفاوت که کارآیی مدیران را از سال 1962 تا 2011 مورد بررسی قرار داده بود، محققان توانستند شرایطی را که باعث برتری مدیران مرد و زن می‌شد با دقت تجزیه و تحلیل کنند.

قابل پیش‌بینی بود که عامل اصلی همان فرهنگ سازمان است که باعث ایجاد تفاوت می‌شود. در رویکردهای نوع سنتی مردسالارانه و سازمان‌های مردانه مانند دولت یا ارتش، مدیران مرد، تاثیر بیشتری داشتند؛ درحالی‌که زنان بیشتر در محیط‌های زنانه مانند خدمات اجتماعی یا آموزش و پرورش خوش می‌درخشیدند. جالب توجه است هنگامی که صحبت از «کسب‌وکار» به صورت کلی به میان می‌آید، مدیران زن همچنان موفق هستند.

زمانی که مدیران مرد کارآیی خود را می‌سنجیدند، تمایل داشتند تا خود را از زنان، بالاتر ارزیابی کنند. اما زمانی که افراد دیگر (مانند همکاران، مدیران، زیردستان یا ناظران بی‌طرف) این رتبه‌بندی را انجام دادند، به‌خصوص در مطالعات انجام شده از سال 1982 و پس از آن، زنان به طرز قابل‌توجهی کارآمدتر از مردان دیده شدند.

این نتیجه به‌ویژه با در نظر گرفتن سطوح مختلف مدیریت نیز صحیح بود: در سطوح پایین‌تر، سطوح سرپرستی، مردان خود را در رتبه بالاتری از زنان ارزیابی می‌کردند درحالی‌که از نظر دیگران، زنان در موقعیت‌های متوسط و سطح بالا کارآمدتر بودند.

چند توضیح درباره دلایل احتمالی این نتایج می‌توان ارائه داد:

روند اخیر به سمت مدیریت تغییر که تاکید آن روی توانمندسازی و همکاری است، حرکت می‌کند صفاتی که به‌طور سنتی با زنان در ارتباط است و این به این معنا است که مدیریت به‌طور فزاینده‌ای به‌عنوان حوزه‌ای که بیشتر مناسب زنان است در نظر گرفته می‌شود.
به‌دلیل وجود موانع بسیاری که زنان در سر راه خود برای دستیابی به بالاترین مقامات تجربه می‌کنند و این فرضیه که مدیریت برای مردان مناسب‌تر است، مردم تصور می‌کنند زنانی که به موقعیت مدیریت متوسط یا سطح بالایی دست یافته‌اند باید فوق‌العاده خاص و دارای صلاحیت عالی باشند (باید خیلی خوب باشند تا به این مرحله رسیده باشند).
درحالی‌که مردان دیدگاه فوق‌العاده متکبرانه‌ای نسبت به توانایی‌های خود دارند زنان واقعا سعی می‌کنند تا مدیران بهتری باشند.
شاید مهم‌ترین نتیجه‌ای که از این تجزیه و تحلیل اساسی و فراگیر می‌توان گرفت این باشد که ارزیابی و رتبه‌بندی‌ها در انواع سازمان‌ها و تمام سطوح مدیریتی هیچ ارتباطی به جنسیت نداشته و اختلاف مهمی بین مدیران مرد و زن وجود ندارد.

زنان در ارتباط، با مهارت های بیشتری عمل می کنند
در تجارت خانه های مقتصد امروزی که نهایت تمرکز بر افزایش بهره وری می باشد و کارکنان دارای شغل های مختلفی بوده و دارای صداقت لازم در کار می باشند و تکنولوژی باعث گردیده که حتی شرکت های کوچک در تلاش برای بازارهای جهانی باشند.

این قدرت که احساسی را در کارکنان به وجود آورید که خود را مسئول، باارزش، و جدا از جمع احساس کنند، باعث یک برتری ویژه ای در سازمان شما می شود، و به قول جفری کریستین در این مقوله بعضی شرکت ها موفق می شوند و برخی خیر و این مسأله ناشی از نوع عمل کرد نیست بلکه ناشی از استعداد است و آن کس که بهترین تیم را دارد برنده نهایی خواهد بود.

برخلاف آن چیز که باعث می شود برخی فکر کنند پول و سرمایه عامل اصلی می باشد، در موفقیت شرکت ها باید بگوییم که وجود افراد با استعداد و نگهداری آنان در شغل مربوطه، بسیار مهم تر می باشد و نگهداری افراد بااستعداد وابسته به نوع ارتباطی است که مدیران با آن برقرار می کنند و این چیزی است که به قول کریستین، زنان قادر به انجامش به خوبی می باشند.

به طور کلی زنان در انتخاب افراد آماده تر ظاهر می شوند و قدردانی ایشان نسبت به کار باارزش افراد بیشتر و بهتر است و به قول تری لبین زنان سؤال می کنند و مردان همیشه عادت به پاسخ گویی دارند و این تفاوت عمده زنان و مردان در هدایت و راهبری تیم ها می باشد.

با توجه به این که زنان در شناساندن اهداف شرکت به کارکنان و قدردانی از زحمات ایشان قوی تر می باشند نتیجه می گیریم که زنان معمولا می توانند بهتر از مردان باعث شوند که کارکنان احساس ارزش و قدردانی نمایند و این یکی از راه های بسیار باارزش ارضای کارکنان با کم ترین هزینه می باشد و باعث می شود که کارکنان با ثبات و صداقت بیشتری در کنار شرکت به انجام وظیفه بپردازند.

علاوه بر موارد مطرح شده درباره مهارت های زنان در رهبری، تحقیقات اخیر نشان می دهد که زنان در مهارت های خاص مردان نیز دارای قدرت بیشتری می باشند و این شاید به این علت باشد که تجربه چند سال اخیر مدیران زن باعث کسب چنین مهارت هایی نیز در ایشان شده باشد.

زنان در رفتارهای فردی استاندارد نوع بشر در سنین بین ۲۸ تا ۳۱ دارای ارزیابی ممتازتری می باشند و تنها فاکتوری که باعث بروز برخی ضعف ها در زنان می باشد بعد خود مدیریتی است. به طور مثال بدترین نوع رفتار مشاهده شده در زنان در تسلط ایشان بر خستگی های جسمی و روحی می باشد.

رهبری زنان
زنان در قدرت بخشیدن و تشویق کردن کارکنان و تیم ها بهتر از آقایان عمل می کنند.

رفتار زنان به نوعی است که صداقت بیشتری را در کار حکم فرما نموده و درعین حال بیشتر از مردان در ارتباط با کارکنان می باشند.

رهبران زن در واکنش نشان دادن به درخواست های کمک بهتر و سریع تر عمل می نمایند.

زنان معمولا دارای تحمل بیشتری از این دیدگاه می باشند که جامعه تشکیل شده از افراد متفاوت است و زنان قدرت بیشتری از مردان در پذیرش این تفاوت ها دارند.

زنان در تشخیص مشکلات بسیار سریع تر و صحیح تر از آقایان عمل می نمایند.

زنان در مشخص کردن انتظارات شغلی و تهیه بازخوردهای باارزش و تشویق کننده بسیار بهتر از آقایان می باشند.

مردان در مقایسه با زنان معمولا تصمیم گیرندگانی سریع می باشند. مدیران مرد معمولا در ساختن ارتباطات گذرا و تشکیل تیم های موقت در جهت نیل به اهداف کوتاه مدت موفق می باشند.

ویژگی های یک مدیر موفق
انگيزه
 انگيزه يکي از ويژگي هاي مدير موفق است که حتي مي توان به عنوان يک صفت شخصيتي از آن نام برد. وقتي تاريخچه زندگي مديران موفق بررسي مي شود، همگي آنها داراي انگيزه هاي قوي براي مدير شدن بوده اند.

مهارت هاي ارتباطي
 مدير، زماني در امر مديريت موفق است که قادر به سخنراني مفيد و اثربخش در اماکن عمومي و بين زيردستانش باشد. رهبر يا مدير بايد قادر به برقراري ارتباط با سبک و شيوه خاص سازمان يا گروه بوده و پيام و منظور او مناسب با فهم و درک شنوندگان و حضار باشد. براي مثال کلمات پيچيده و تخصصي نمي تواند براي کارکناني که داراي دانش تخصصي محدود هستند مفيد باشد.

استقامت
از آنجايي که تغييرات کوچک و بزرگ در باورها و عقايد زيردستان به صورت تدريجي و با صرف وقت ايجاد مي شود، مديري موفق است که براي تلاش چندين ساله آماده و در اين راه داراي روحيه مقاومت و پشتکار بوده و از هيچ گونه تلاشي دريغ نکند و آماده رويارويي با ناکامي ها و شکست ها باشد.

تسلط
 مدير بايد فردي قاطع، جسور و مسلط بوده و در شيوه هاي تفکر و نگرش نسبت به ديگران راسخ و مصمم باشد.

صبر و شکيبايي
صبر، شکيبايي و خودنظمي از صفات اصلي و اساسي مدير است. مدير هميشه بايد به خاطر داشته باشد که گذشت زمان، عنصري ضروري براي مديريت و اعمال تغييرات است.

ذکاوت و زيرکي
يک مدير موفق، مديري است که نسبت به خواسته هاي زيردستانش آگاهي دارد. تأمين خواسته هاي زيردستان عامل موثري در گسترش اعتماد آنان به مدير است. مدير باهوش و با ذکاوت، مديري است که بتواند به طور دقيق وضعيت خلقي زيردستان را تشخيص داده و به رفع ناراحتي ها و مشکلات روحي آنها بپردازد.

راستي و صداقت
زيردستان اغلب از مديري اطاعت مي کنند که صادق و قابل اطمينان باشد. پذيرا بودن و خلوص، دو ويژگي هستند که اغلب زيردستان از آن تقدير مي کنند و دوست دارند که مدير آنان داراي اين دو ويژگي باشد. راستي و صداقت مدير باعث گسترش روابط زيردستان با وي و حرف شنوي آنها و در نتيجه مديريت اثربخش مي شود.

تشويق و پاداش دادن
مديري موفق است که بتواند به موقع و به طرز مناسبي کليه کارکنان تحت امرش را که به گونه اي مفيد و اثربخش براي سازمان کار مي کنند، مورد تشويق قرار دهد؛ حتي تشويق کلامي و در اين راه رعايت عدل و انصاف را نيز بکند.

مردم سالاري
مدير بايد به منافع زيردستان احترام بگذارد و تمام تلاش خود را صرف ارضا و تأمين نيازهاي آنها نمايد. نگرش منفي و سوء ظن زيردستان نسبت به مدير، زماني شکل مي گيرد که مدير نسبت به خواسته ها و منافع آنان بي اعتنا و به فکر تأمين منافع خودش باشد.

قدرت پيش بيني
مدير موفق، مديري است که در تعيين احتمالات، واقع بين باشد. مدير بايد هنر درک امکانات و احتمالات را داشته باشد. بايد از خصوصيات، توانايي ها، امکانات، ميزان حمايت زيردستان و سازمان مربوطه، نقاط ضعف و قوت خود و احتمال موفقيت برنامه هاي طراحي شده اطلاع کامل داشته باشد. در نهايت مدير بايد آشنايي کامل با قوانين احتمالات داشته باشد. قدرت پيش بيني ارزش زيادي براي يک مدير دارد.

عملگرا بودن
مدير، زماني موفق است که در اجراي تصميماتش راسخ باشد و آنها را به منصه ظهور برساند. مدير بايد آمادگي رويارويي با ناکامي ها، کارشکني ها و انتقادات درست و نادرست را در راه اجراي تصميماتش داشته و در اين راه از هيچ کوششي دريغ نکند.

پيشرو بودن
مدير موفق، زيردستانش را به جلو حرکت مي دهد. در مديريت، ارتباطات و ترکيب راهبردهاي جديد مهم هستند. مدير پيشرو، اسباب و امکانات لازم را براي پيشرفت سازمان و زيردستان فراهم مي کند.

تفويض قدرت
حتي بهترين مديران نمي توانند به تنهايي از عهده شغل مديريت برآيند. آنها نياز به ترغيب زيردستان براي انجام کارهاي سازمان دارند. بايد به زيردستان اعتماد کنند و قادر به تفويض مسئوليت ها بين آنها باشند.

جذابيت
معمولاً زيردستان، مدير را به عنوان شخصي مي شناسند که جلوتر از زمان خود حرکت مي کند. جذبه نقش اساسي در اين برداشت دارد. مدير جذاب توانايي بيشتري در هدايت زيردستان و ترغيب آنان در انجام وظايف محوله دارد.

منابع:دانشنامه رشد، دنیای اقتصاد، راسخون
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت