«معجزه قرن» یازده سال بعد...

«معجزه قرن» یازده سال بعد... "دیدار دو ساعته نسل سوم با دكتر محمدحسین طباطبایی در 16سالگی" خیلی دور، خیلی نزدیك پائیز 76 بود كه توی دبیرستان گاهنامه‌ای داشتیم به نام «آسمانه». همان روزها اوج سفرهای كودك 6- 5 ساله...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«معجزه قرن» یازده سال بعد...


"دیدار دو ساعته نسل سوم با دكتر محمدحسین طباطبایی در 16سالگی"

خیلی دور، خیلی نزدیك

پائیز 76 بود كه توی دبیرستان گاهنامه‌ای داشتیم به نام «آسمانه». همان روزها اوج سفرهای كودك 6- 5 ساله‌ای بود كه از او با عنوان «معجزه قرن» یاد می‌كردند. ما هم برای او ویژه‌نامه‌ای منتشر كردیم. اگر چه قابل بیان نبود آن همه ذوق و شوق مردم. مردمی كه از دیدن برنامه‌های او به حقیقت اعجاز قرآن را می‌دیدند و سبد سبد ذوق ایرانی بودن و شیعه بودن در دل و جان می‌ریختند. آن چشم‌های درشت و صورت گرد و نورانی شده بود خواب و خوراك مردم و نقل محافلشان. آن رقابت‌های گرم با بزرگترین اساتید قرآنی در جهان را مگر می‌شد به راحتی فراموش كرد... وقتی با آن شیوه جدید پاسخ سؤالات جماعت قرآن دیده و ندیده را می‌داد و ایرانی شیعه را در یاد و خاطره تمام جهان زنده می‌كرد شك نداشتیم كه ماندگارترین چهره مسلمان در جهان همین «علم الهدی» 5 ساله خواهد بود.

*****

از آن روزها كه او در جهان اسلام چون غنچه‌ای معطر شكفت 11 سال می‌گذرد. كسی كه در دو سال و چهار ماهگی جزء سی قرآن را حفظ كرد و در 5 سالگی قرآن و ترجمه‌اش را با همان شیوه اشاره ابداعی به خاطر سپرد. خوب یادم هست در آن ویژه‌نامه نوشته بودیم كه در انگلستان برای او تفالی با كامپیوتر می‌گیرند كه این اشعار می‌آید:

هر چه می‌خوانم و جلوتر می‌روم خود را فقیرتر و نیازمندتر می‌یابم.

شكرشكن شوند همه طوطیان هند/ زین قند پارسی كه به بنگاله می‌رود

طی مكان ببین و زمان در سلوك شعر/كاین طفل، یك شبه ره صدساله می‌رود

*****

آن روزها هر جا كه می‌رفتی عكس و پوستر و حتی لوازم التحریری منقش به فریم‌های متفاوتی از نشست و برخاست او می‌دیدی اما امروز اگر در موتور جستجوی گوگل نامش را سرچ كنی تا صفحه 50 و آخرین صفحه هم كه بروی از او چیزی نمی‌یابی... این تقصیر رسانه‌هاست یا او، سؤالی است كه تنها یك پاسخ دارد، رسانه‌ها. چرا كه عادت داریم هر كسی را در دوران حیات رسانه‌ای‌اش ببینیم و بشنویم. چهره‌های ماندگار نمونه خوبی است برای این كه به واقع درك كنیم كه آنها فقط برای یك شب ماندگارند و بعد می‌روند در گنجه خاطرات تا روز مبادا!

*****

دور سفره نشسته بودند كه مادر چند قاشق از غذای خودش را می‌ریزد توی بشقاب محمدحسین. چند دقیقه بعد علم الهدی - لقبی كه پدر برای او انتخاب كرده بود - چند قاشق از غذای خودش را می‌ریزد توی بشقاب مادر و می‌گوید: هل جزاء الاحسان الا الاحسان...؟

*****

اوایل ماه مبارك و پرخیر و بركت رمضان بود كه با بچه ها(!) ی نسل سوم برنامه صفحه برای هفته‌های بعد را تنظیم می‌كردیم كه دلم هوای روزهای دبیرستان گرفت و دكتر سیدمحمدحسین طباطبایی 5 ساله، به سرعت دست به كار شدیم. برخی دوستان و آشنایان قم را هم كمك گرفتیم و بالاخره این شد كه می‌بینید. آنقدر برایمان شیرین و غیرمنتظره بوده این دیدار در 16سالگی كه شاید خیلی سؤال‌ها فراموشمان شده باشد و خیلی حرف‌هایمان محو چهره دكتر! آخر اصلاً قابل تشخیص نیست آن كودك خندان دیروز از این چهره عالمانه امروز... دكتر امروز به سرعت مدارج علمی حوزه را در نوردیده و اكنون نه تنها همان حافظ حاضر جواب است بلكه استادی است دوست داشتنی برای جوانان و نوجوانانی كه عاشق قرآنند. در جامعه القرآن الكریم قم كه در كشور 300 شعبه هم دارد می‌توانی پیدایش كنی نه خیلی راحت نه خیلی سخت... هر ماه برای سركشی به چند شعبه دارالقرآن می‌رود و این گونه بین بچه‌های قرآنی تنفس می‌كند... خدا از ما هم قبول كند. انشاء الله!

نگاه یك جوان به قرآن باید مانند نگاه او به عطر باشد، چطور وقتی از خانه خارج می‌شود خود را معطر می‌كند، همانطور برای معطر كردن روح خود باید با قرآن مأنوس باشد. باید قرآن در سینه‌اش باشد تا كم كم در گفتار و رفتارش تأثیر بگذارد.

*****

شاید باید زودتر از اینها سراغ او می‌رفتیم. كسی كه تمامی مردم ایران از خردسالی او خاطره‌هایی به یاد می‌آورند. كسی كه وقتی نامش برده می‌شد همه برای طول عمرش دعا می‌كردند و برای موفقیت روز افزون او نذر و نیاز. دو ساله كه بود مادرش را كه استاد كلاس‌های آموزش قرآن بود همراهی می‌كرد و وقتی عموی او با اصرار فراوان از او تست گرفت فهمید با چه دریای استعدادی مواجه است. به همین راحتی در 5/2 سالگی استعدادش كشف شد. الان كه حدود 14 سال از آن زمان می‌گذرد روبروی نوجوانی قرار گرفته‌ام كه در لابه لای صفحات تاریخ گم نشد. قرار بود اول در جامعة القرآن همدیگر را ببینیم اما نشد و رفتیم به منزل دكتر! روی زمین نشستیم و با هم حرف زدیم. خبری از لوح‌ها و هدایایی كه از كشورها و نهادهای مختلف گرفته بود نبود، تنها یك قاب روی دیوار نشسته بود. از من استقبال می‌كند با همان لبخند دوران كودكی، وقتی از گذشته‌اش می‌پرسی آنقدر به نیكی از آن یاد می‌كند كه گویی خودش هم زمان را درك نكرده است؛ مثل ما و خیلی از مردم دیگر كه وقتی او را می‌بینند به یادش نمی‌آورند. پایه 8 حوزه علمیه را می‌خواند و به گفته خودش هنوز خیلی از مسیر مانده كه طی نكرده است. برای كسی كه متولد 27 بهمن سال 69 است مطمئنا بخش عظیمی از راه طی نشده اما آنچه كه او تا امروز پشت سر گذاشته هم كم نبوده... این گفتگو تقدیم به همه دانشجویان راه علم و معرفت .

* از كسی كه بیش از ده سال از او خبر ندارید چه سؤالی می‌پرسید؟ دكتر كجا بودید؟

به همه نسل سومی‌ها و خوانندگان كیهان سلام عرض می‌كنم. جای خاصی نبودم. همین جا در شهر قم مشغول درس و بحث.

* الان اگر كسی شما را در كوچه و خیابان ببیند، می‌شناسد؟

نه، نمی‌شناسند! چون بیشتر هنوز قیافه پنج یا شش سالگی من را در ذهن دارند و به نظرم اینطور بهتر است. در روایت آمده «در گمنامی راحتی است.»

* حالا چه چیزهایی می‌خوانید؟

- از نظر مطالعه محدودیت خاصی ندارم اما گرایش من بیشتر به مطالعه كتب اخلاقی و دینی است.

* از برنامه‌های آموزشی تلویزیونی‌تان هم خبری نیست...

خب بعد از مدتی كه برنامه‌ریزی تحصیل من جدی‌تر شد زمان و فرصت كمتری دست می‌داد تا بتوانم در این گونه كارها شركت كنم و كم كم از برنامه‌های كاری من به طور خودكار حذف شد.

* در این مدت خودتان هم تدریس می‌كردید؟

بله بعضاً تدریس هم داشته‌ام.

* این روش‌های جدیدی كه برای حفظ به وجود آمده در زمان خود شما هم بود، فكر می‌كنید در جامعه جواب می‌دهد؟

اصول حفظ از قدیم تا به حال تغییر نكرده یا با قرائت و تكرار یا از طریق استماع و یا از طریق نوشتن. اما روش‌های تدریس و كلاس‌داری و شیوه‌های آموزشی تغییر كرده. این روش‌های جدید بحمدلله بسیار كارآمدند و من با تمام احترامی كه برای روش‌های سنتی قائلم اما از روش‌های جدید آموزشی استقبال می‌كنم.

* به فرزند خودتان چنین روشی پیشنهاد می‌كنید؟

اگر شیوه‌ها و روش‌های بهتری در آن زمان ابداع شده باشد، حتما با آن شیوه‌ها با فرزندم كار می‌كنم.

وقتی در كوچه و بیابان راه می‌روم مردم مرا نمی‌شناسند! چون بیشتر هنوز قیافه پنج یا شش سالگی من را در ذهن دارند و به نظرم اینطور بهتر است. در روایت آمده «در گمنامی راحتی است.»

* بعضی معتقدند به كودكی شما كمی ظلم شده(!) چون آن زمان كه باید برای شیطنت و بازیگوشی می‌گذاشتید بیشتر برای تحصیل و فراگرفتن قرآن صرف كردید. آغاز تحصیل از 5/2 سالگی خیلی توان می‌خواهد!

خیلی از مردم این طوری فكر می‌كنند ولی اصلاً این چنین نیست من در همان سن و سال، شیطنت و تفریح خودم را داشتم، یادم می‌آید در یكی از برنامه‌هایی كه عده زیادی از خانم‌ها هم حضور داشتند در حال اجرای برنامه بودم و در همان حالی كه به سؤالات مطرح شده پاسخ می‌دادم با ماشین اسباب بازی كه در دست داشتم بازی می‌كردم- به قول بچه‌ها قام قام بازی - این اتفاق برای خیلی از آنها جالب بود در واقع باورشان نمی‌شد كه من دارم پاسخ سؤالاتشان را می‌دهم و همزمان ماشین بازی‌ام را هم می‌كنم.

* قرآن از نظر شما چه تعریفی دارد به عنوان یك نوجوان؟

فكر می‌كنم نگاه یك جوان به قرآن باید مانند نگاه او به عطر باشد، چطور وقتی از خانه خارج می‌شود خود را معطر می‌كند، همانطور برای معطر كردن روح خود باید با قرآن مأنوس باشد. باید قرآن در سینه‌اش باشد تا كم كم در گفتار و رفتارش تأثیر بگذارد. امام صادق علیه السلام مؤمنی را كه اهل قرآن نیست به رطبی تشبیه كرده‌اند كه گرچه شیرین است اما بویی ندارد، اما شیعه‌ای كه با قرآن است را تشبیه به ترنج كرده‌اند كه هم مزه خوبی دارد و هم بوی خوبی.

* یك سریالی در ماه مبارك رمضان از تلویزیون با محوریت قرآن كریم پخش شد (صاحبدلان) نظر شما در مورد فعالیت‌های هنری از این دست كه نگاه ارزشی به قرآن دارند چیست؟

ما وظیفه داریم از تمام ابزار ممكن برای معرفی قرآن و آوردن آن به صحنه زندگی مردم استفاده كنیم، یكی از ابزار مؤثر و پر مخاطب، پنجره سینما و تلویزیون است كه سینمای مذهبی و دینی ما به عقیده من گام‌های موفقی برداشته، اما نباید اینطور باشد كه فقط در ماه رمضان شاهد چنین نگاهی و حركتی باشیم، یكی از علائم آخرالزمان این است كه «لایعبدون الله الا فی شهر رمضان» یعنی مردم آخرالزمان تنها در ماه مبارك رمضان خدا را عبادت می كنند!

امام صادق علیه السلام مؤمنی را كه اهل قرآن نیست به رطبی تشبیه كرده‌اند كه گرچه شیرین است اما بویی ندارد، اما شیعه‌ای كه با قرآن است را تشبیه به ترنج كرده‌اند كه هم مزه خوبی دارد و هم بوی خوبی.

* «اینترنت» به عنوان رسانه‌ای جهانی چقدر می‌تواند كمك حال ما باشد؟

اینترنت به دلیل دارا بودن زبان مشترك در تمامی دنیا یكی از پل‌های ارتباطی مناسب برای ترویج معارف دینی است. ما هم باید از این ابزار قدرتمند كمال استفاده را ببریم كه البته این دیگر به خلاقیت و توانمندی ما برمی گردد تا چگونه از آن بهره بگیریم.

* به چه كسانی از نظر علمی مدیون هستید؟

پدرم كه به عنوان اولین استاد و راهنمای من بودند. حجة الاسلام غرویان به عنوان استاد منطق كه درس لمعه را نیز نزد ایشان آموختم. حجة الاسلام سیداحمد خاتمی، و استاد پناهیان كه علم خطابه را از ایشان فرا گرفتم.

* با سؤالات یك كلمه ای نسل سومی موافقی؟

بله!

* دلتنگی؟

كسی كه با قرآن باشد، هیچگاه دلتنگ نمی‌شود.

* نفس؟

باید مراقبش بود به ویژه خانواده اماره‌اش.

* مرگ؟

برای انسان‌های خوب پلی است كه با عبور از آن به بهشت می‌رسند.

* گناه؟

آتشی كه نزدیكی به آن هم بدجوری می‌سوزاند.

* روشنفكری دینی؟

بیداری.

*Ram512

(با تعجب نگاه می‌كند) یك قسمت سخت افزاری از كامپیوتر.

* باورم نمی‌شد بدانید.

جدی!؟

* اینترنت؟

بهترین وسیله برای نشر اسلام.

* حوزه یا دانشگاه؟

هر دوانه.

* منتظر؟

اهل كار و فعالیت.

* شهید؟

شمع.

* جشن پتو؟

خاطره زیبای جوانی.

* عشق؟

قلب مؤمن.

* آمریكا؟

كلكسیون بدی‌ها.

* انرژی هسته‌ای؟

حق مسلم تمام ملت‌ها.

* سیاست؟

عین دیانت.

* انتخابات مجلس خبرگان؟

سرنوشت ساز.

* رهبری؟

نائب الامام.

* هم مباحثه‌ای؟

دوست صمیمی.

* ان قلت؟

نصف علم.

* ورزش؟

لازم برای همه.

* فوتبال بازی می‌كنی یا تماشا می‌كنی؟

هر دو! هم بازی می‌كنم هم تماشا می‌كنم.

* پدر؟

اولین معلم و بهترین دوستم.

* خاطره شیرین قرآنی؟

در برنامه پرسش و پاسخ قرآنی كه در عربستان و در جمع صدها وهابی داشتم، همه آنها را شكست دادم.

یكی از علائم آخرالزمان این است كه «لایعبدون الله الا فی شهر رمضان» یعنی مردم آخرالزمان تنها در ماه مبارك رمضان خدا را عبارت می كنند!

* خاطره غیرقرآنی؟

در هشت سالگی روزی با گروهی از بچه‌ها به اردو رفته بودیم، صبح زود بعد از نماز در حالی كه همه خواب بودند من با زغال صورت همه‌شان را سیاه كردم و آن پنجاه نفر هیچ وقت نفهمیدند كه چه كسی آنها را سیاه كرده بود!!!

* خدا را شناختی؟

هنوز خودم را هم نشناخته‌ام!

* میزان و معیار زندگی؟

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

* موسیقی؟

گوش می‌كنم. (با خنده) اما از نوع قرآنی آن.

* آخرین كتابی كه خواندی؟

اخلاق در قرآن از آیت الله مكارم شیرازی.

* شعر؟

می‌خوانم. اما نه به اندازه‌ای كه خیلی‌ها می‌خوانند.

* گلستان سعدی؟

سومین كتابی كه آن را خواندم و حفظ كردم.

* دیوان حافظ؟

از دولت قرآن پدید آمده.

* روزنامه؟

سر می‌زنم اما خواننده حرفه‌ای و افراطی روزنامه نیستم.

* دكتر محمدحسین طباطبایی؟

مسكین ابن مسكین، اقل لخلیفه بل لا شی فی الحقیقه...

* بینش 10 سال پیش محمدحسین طباطبایی با الان چه تفاوت‌هایی دارد؟

هر چه می‌خوانم و جلوتر می‌روم خود را فقیرتر و نیازمندتر می‌یابم.

* «لایكلف الله نفساً الا وسعها»؟

به نظر من برای رسیدن به هدف و پیشرفت، باید وظیفه خودمان را بیش از توانی كه داریم بدانیم.

* ممنون از این كه به بچه‌های نسل سوم فرصت گفت و گو دادید.

من هم از این كه به من فرصت صحبت كردن دادید تشكر می‌كنم.

منبع:

كیهان، 14/9/85

گفتگو از : سید روح الله نورموسوی

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت