سجده دوربین بر بارگاه
سجده دوربین بر بارگاه
روایت خوشرو از عکسهای نجف و حرم علوی
محمد خوشرو، چندسالی است دوربین عکاسی بهدوش در اماکن متبرکه جستوجوگری میکند. زاویه نگاهش متفاوتتر از همه عکاسیهایی است که در حرمهایمطهر ائمه انجام شده است؛ روایت او برشی معماریگون از این بارگاههای مذهبی معنوی است؛ پلی میان عکاسی از معماری و عکاسی از اماکن مذهبی که از چند جهت اهمیت دارد و در این گفتوگو در باب آنها صحبت شده است. این مصاحبه به بهانه تازهترین نمایشگاه او که در فرهنگسرای نیاوران برپا شده است و از ١٥ تیر در فرهنگستان صبا ادامه مییابد، شکل گرفته است.
٣٣ عکس تازه از حرم علوی، بعد از کتاب عکس نفیس سجده صاحبنظران حرف تازهای است؟
قداست اماکن متبرکه سبب شده است دریای هنری که در آنهاست در محاق بماند؛ قرنهاست اوج نبوغ و خلاقیت نخبهترین هنرمندان اسلامی، بهویژه ایرانی، در حرمهای مطهر ائمه اطهار ذکرگوی آستانهای مقدساند؛ اما در پرتو نورانی دیده نشدهاند؛ گاه یک تکه کاشی یا طراحی یک سقف و شمسه در این روضههای منوره از چند قرن پیش مانده است که پازل زاویه نگاه و نوآوریهای هنری یک سده را کامل میکند؛ بدیهی است فقط هنرمندان خاص و نخبه فرصت خلق اثر در این اماکن متبرکه را یافتهاند، ازهمینرو این نقاشیها، خوشنویسیها...، که در خدمت معماری این فضاهای متبرک درآمدهاند، بهعنوان یک سند باید جداگانه زیر ذرهبین بروند و ضمن ظهور و بروز، امکان مطالعه یابند. درست به همین دلایل، این ٣٣ عکس تازه که میتوان آنها را در ادامه پروژه کتاب سجده صاحبنظران، تلقی کرد، به سهم خود حرفهای تازه دارند که در مدیوم عکاسی بازآفرینی و درشت نمایی شدهاند.
تأکید و استمرار شما بر این موضوع، بار معنایی تازهای برای عکسهایتان بهوجود آورده است؟
بله، عنصر «تکرار»، ازجمله مولفههای هنر معاصر تلقی میشود که گاه میتواند سوژه موردنظر هنرمند را حائز بار معنایی مضاعفی کند؛ من با زومکردن به سویه معماری اماکن متبرکه میخواهم نوعی فقدان و گمشدگی را یادآوری کنم؛ دلم میخواهد این پرسش در ذهن بیننده این عکسها شکل بگیرد که چرا «المانهای معماری اسلامی-ایرانی» در زندگی امروزی ما غایبند؟
چرا در مبلمان شهری و انبوهسازیهایمان این گوشههای مهم هویتیمان را فراموش کردهایم؟ آرامش، یکی از دستاوردهای هر زائر این آستانهای مقدس است و این ظرافتهای معمارانه و نقشها و خطها در خدمت تجلی همین آرامش معنویاند؛ دستِکم آرامش درونی زائر را تخریب نمیکنند و به گفته بزرگان به چشمان زائر هم آرامش اهدا میکنند. با تسلسل این عکسها که در فرمهای بسیار گوناگون از مشهد تا نجف، کربلا، سامرا و کاظمین تنوع دارند و من سعادت ثبتشان را داشتهام، آنها از خود میپرسند چرا در زندگی امروزی چنین چیزهایی را نادیده گرفتهاند؟
از سال ١٣٨٨، لنز دوربینتان را از سوژههای انتزاعی به اماکن متبرکه چرخاندید، احتمالا عکاسی از حرمهای مطهر کار دشواری است؟
به یاد دارم که در آن زمانها به شما اجازه بردن دوربین معمولی هم به صحن زیارتگاهها داده نمیشد؛ اما به لطف خدا من توفیق داشتم از همان بار اول یک مجموعه دوربین با خودم ببرم؛ چیزی که برای همه تعجببرانگیز بود. آن زمان بهدلیل اینکه عاشورا و تاسوعای حسینی بود و امکان مذاکره برای عکاسی از درون اماکن وجود نداشت، من فقط در فضاهای بیرونی حرم عکاسی کردم. لحظه عکاسی، اصلا به این فکر نبودم که از این عکسها نمایشگاهی داشته باشم. بار دوم، حدود یک ماه بعد از سفر اولم، عازم عراق شدم؛ اما اینبار با هماهنگیهای قبلی به عراق رفتم و با محدودیتهای زمانیای که به من داده بودند، توانستم از داخل اماکن مذهبی نیز عکسبرداری کنم. مثلا یکربع ساعت برای عکاسی از داخل بارگاه حضرتعلی(علیه السلام ) به من زمان دادند. حاصل آن دو سفر، کتاب «نسیم سحر» شد.
این کتاب عکاسی به من کمک کرد بدون محدودیت زمانی، راحتتر بتوانم عکاسی کنم. عید سال ٩٠، من در همه حرمها عکاسی کردم. آن زمانها رفتن به سامرا محدود بود و بالطبع من سامرا نمیرفتم؛ اما اینبار ماشینی گرفتم و همه مکانها را به شکلی کامل عکاسی کردم که از آن، این مجموعه دوم پدید آمد. این کتابها در واقع بخشی از عکسهای چندین سفرم به عراق و سامراست. من یک آرشیو پذیرفتنی از همه بخشهای حرمها دارم. آخرینبار هم سال ٩٣ در ربیعالاول، به عراق سفر کردم و از حالوهوای آن زمان عکس گرفتم. زمانی که شما عکاسی-معماری انجام میدهید باید این امکان را داشته باشید که غیر از عکاسی بنا، از جزئیات هم عکاسی کنید؛ بنابراین مجموعه من از سال ٨٨ آغاز شد و تا سال ٩٣ ادامه پیدا کرد.
انتخاب معماری بهعنوان خط روایی عکسهایتان از حرمها جالب است... .
از سال ٨٧، بهدلیل کارهای شهرسازیای که انجام میدهم و خودم آن را بیشتر مدیریتی میدانم تا معماریگونه، بهدنبال این بودم که ببینم مابهازای مباحث معماری اسلامی در فضای شهری چیست؟ درحالحاضر، سایتهایی وجود دارند که این دسترسیها و این روند را برای شما راحت میکنند. با توجه به این میدیدم که مصداق بیرونی این اماکن به شکل عکس وجود ندارد یا خیلی بد و بیکیفیت بودند. سایتها توجیهپذیر هستند؛ چراکه کیفیت در فضای مجازی پایین است؛ اما در کتابها هم این کیفیت را نمیدیدیم؛ پس به این نتیجه رسیدم که خودم دستبهکار شوم و مصادیق بیرونی آنها را شکل دهم. ازآنجاکه با عکاسی آشنا بودم، فکر کردم اگر حاصل کار کیفیتی متوسط داشت، آنها را خودم استفاده میکنم، اما اگر کیفیت آنها بالا بود، دیگران هم میتوانند از آنها استفاده کنند؛ ازهمینرو برای اولین مکان، عراق را انتخاب کردم؛ چراکه عراق بیشترین اماکن مذهبی را در دنیای اسلام دارد؛ البته دلیل دیگر من این بود که ایرانیها بیشترین این اماکن را شکل داده بودند. من در این سفرها به ازای هر سفرم، یکبار عکاسی کردهام و همزمان کار هم میکردم، چراکه کار اصلی من معماری و طراحی بود و بهدنبال این بودم که ببینم چگونه جوهر اسلام، که کلمه «لاالهالاالله» است، در معماری خود را نشان میدهد؛ خیلی جاها در قالب نوشته و کلام خود را نشان داده است. معماری شهرسازی است. الان سالهاست که بهعنوان یک موضوع بینارشتهای شناخته میشود و به ما میگوید اگر شهری ساخته شود که مناسبات فرهنگی شهرنشینان در آن در نظر گرفته نشده است، نمیتواند شهری مناسب برای زندگی آن شهروندان باشد. به عبارتی، اول نیاز مردم و جامعه را بشناسیم و بعد برای آنها طراحی کنیم. من چون در پی این بودم که جایگاه «لاالهالاالله» را در فرهنگ معماری اسلامی شناسایی کنم، شروع به عکاسی معماری از بناهای اسلامی کردم. وقتی شما در یک محیط پا میگذارید، اولین چیزهایی که ذهن شما را درگیر میکنند و آنها را شناسایی خواهید کرد، نشانههای آشنا هستند؛ این نشانه برای من نوشتهها و خوشنویسی روی بناها بود. این نشان میدهد وحدت در کثرت در این آثار وجود دارد و از آن استفاده میشود.
منبع: شرق