١١) جزء پانزدهم قرآن کریم، آیات ٢٨ الى ٤٤ سوره ی کهف

گروهى از ثروتمندان و اشراف مكه نزد پیامبر(ص) رفتند و گفتند: «اگر این افرادى را كه فقیرند و لباس هاى خشن مى پوشند و بوى آنان ما را آزار مى دهد، از خود دور كنى، ما مى توانیم به مجلست بیاییم، بنشینیم و به سخنانت گوش دهیم وگرنه، جاى ما در كنار این افراد نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

١١) جزء پانزدهم قرآن کریم، آیات ٢٨ الى ٤٤ سوره‌ی کهف

 هر كس بخواهد ایمان بیاورد

 گروهى از ثروتمندان و اشراف مكه نزد پیامبر(ص) رفتند و گفتند: «اگر این افرادى را كه فقیرند و لباس‏هاى خشن مى‏پوشند و بوى آنان ما را آزار مى‏دهد، از خود دور كنى، ما مى‏توانیم به مجلست بیاییم، بنشینیم و به سخنانت گوش دهیم وگرنه، جاى ما در كنار این افراد نیست.» بعضى از مومنان كه كنار پیامبر(ص) نشسته بودند، ناراحت شدند و كنار رفتند و مشغول عبادت شدند. پروردگار مهربان فرمود:

 و با كسانى كه صبح و شام پروردگارشان را مى‏خوانند و خشنودى او را مى‏خواهند، شكیبایى كن و چشمانت را از آنان بر نگردان كه زینتِ زندگى دنیا را بخواهى و از كسى كه دلش را از یاد خویش غافل كرده‏ایم و از هوس خود پیروى كرده و كارش زیاده‏روى است، اطاعت نكن و بگو: حق از سوى پروردگارتان است. پس هر كس بخواهد، ایمان بیاورد و هر كس بخواهد كافر شود. به راستى ما براى ستمگران آتشى آماده كرده‏ایم كه شعله‏هایش آنان را دربرمى‏گیرد و اگر فریادرسى خواهند، به آبى مانند مس گداخته كه چهره‏ها را بریان مى‏كند، یارى مى‏شوند. چه شراب بدى و چه جایگاه بدى است.

    آیات 28 و 29

 لباس‏هاى سبز

 پیامبر(ص) نزد مومنانى كه در گوشه‏اى مشغول عبادت بودند رفت و به آنان چنین مژده داد:

 كسانى كه ایمان آوردند و كارهاى شایسته كردند، به راستى ما پاداش كسى را كه نیكوكارى كرده تباه نمى‏كنیم. آنانند كه بهشت‏هاى جاویدان كه از پایشان رودها جارى است، براى آنان است. در آن‏جا با دستبندهایى از طلا، آراسته مى‏شوند و لباس‏هایى سبز از حریر و ابریشم مى‏پوشند. بر تخت‏ها تكیه مى‏زنند. چه پاداش نیكویى! چه جایگاه خوبى!


    آیات 30 و 31


 داستان باغ سوخته

 دو مرد با یكدیگر دوست بودند. یكى از آنان دو باغ انگور داشت. اطراف باغ‏هایش با درختان خرما پوشیده شده بود و داخل باغ‏ها، مزرعه‌ی پر بركتى بود كه انواع محصولات را از آن برداشت مى‏كرد. میان باغ‏ها، نهر آب جریان داشت و باعث شده بود درختان و زراعت این مرد بسیار سبز و پربار باشند. روزى این مرد كه بسیار ثروتمند و مغرور بود با دوستش صحبت مى‏كرد و هر دو به طرف باغ‏ها مى‏رفتند. در میان حرف‏هایش گفت: «من، مال و ثروتم از تو بیش‏تر است و افراد زیادى برایم كار مى‏كنند.» در این هنگام، به باغ رسیدند و با هم وارد شدند. او با خودپسندى فراوان به حرف‏هایش ادامه داد و گفت: «مى‏بینى چه باغ سرسبز و پربارى دارم. گمان نمى‏كنم این باغ هرگز نابود شود و فكر نمى‏كنم قیامتى در كار باشد؛ و اگر هم قیامتى برپا شود، من با این مقام و ثروت حتماً در آن جهان، جاى بهترى خواهم داشت.» این بخش از داستان در قرآن چنین بیان شده است:

 و براى آنان، آن دو مرد را مثال بزن. براى یكى از آنان دو باغ انگور قرار دادیم و اطراف آن دو را با نخل پوشاندیم و میان آن دو كشتزار قرار دادیم. هر یك از این دو باغ، محصول خود را مى‏داد و از آن چیزى كم نمى‏شد و میان آن دو رودى روان كردیم و او محصول داشت. پس به دوستش در حالى كه با او گفت‏وگو مى‏كرد گفت: من بیش‏تر از تو مال دارم و نفراتم نیرومندترند. و در حالى كه به خودش ستمكار بود، داخل باغش شد، گفت: گمان نمى‏كنم این هرگز نابود شود و گمان نمى‏كنم كه قیامت برپا شود و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم، در محل بازگشت، حتماً بهتر از این را خواهم یافت.

    آیات 32 الى 36


 ماشاء الله نگفت

 دوستش كه مرد با ایمانى بود، گفت: «آیا تو به پروردگارت كافر شده‏اى؟ چرا با این همه غرور صحبت مى‏كنى؟ چرا وقتى وارد باغ شدى، نگفتى: ماشاء الله هرچه هست از جانب خداست و همه چیز به قوت و نیروى اوست. اگر خداوند آفتى بر درختان و مزرعه‏ات بیندازد و تمام محصولاتت را نابود كند و اگر آب نهرت خشك شود، چه خواهى كرد؟ آیا مى‏توانى آب را دوباره جارى كنى؟ اگر زمینت صاف و لغزنده بود، آیا مى‏توانستى كشاورزى كنى؟ درست است كه تو مرا از نظر مال و ثروت و نفرات كم‏تر از خودت مى‏بینى؛ اما من به پروردگارم ایمان دارم و امیدوارم به من نعمتى بهتر از تو ببخشد!» این داستان در قرآن چنین ادامه یافته است:

 دوستش در حالى كه با او گفت‏وگو مى‏كرد به او گفت: آیا به كسى كه تو را از خاك، سپس از نطفه‏اى آفرید، سپس تو را به صورت مردى درآورد، كافر شدى؟ ولى من، اوست خدا، پروردگار من و هیچ كس را با پروردگارم شریك نمى‏سازم. و چرا وقتى وارد باغت شدى، نگفتى ماشاء الله هیچ نیرویى جز به قدرت خدا نیست. اگر مرا از مال و فرزند، كم‏تر از خود مى‏بینى، امید است پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد، و بر آن آفتى از آسمان بفرستد تا زمینى صاف و لغزنده شود، یا آب آن فرو رود؛ پس هرگز نتوانى آن را به دست آورى!

    آیات 37 الى 41


 اى كاش

 مرد با ایمان دوستش را نصیحت كرد و از او جدا شد و رفت. صبح روز بعد صاحب باغ، مثل همیشه وارد باغ شد؛ اما با دیدن باغ وحشت‏زده و حیران بر جاى خود خشك شد. آن‏چه را مى‏دید باور نمى‏كرد. درختان خشكیده و فروریخته بودند. زراعت از بین رفته بود و به جاى باغ سرسبزش، ویرانه‏اى پیش رویش بود. از غم و اندوه فراوان، دست‏هایش را به هم مى‏مالید و به این فكر مى‏كرد كه چه عمر و سرمایه‏اى را در این باغ صرف كرده و حالا هیچ ندارد و همه چیز برباد رفته است. به یاد اندیشه‏ها و حرف‏هاى روز گذشته‏اش افتاد و با پشیمانى گفت: «اى كاش هرگز به پروردگارم كافر نمى‏شدم و این همه مغرور و خودپسند نبودم.» داستان در قرآن چنین پایان مى‏یابد:

 و میوه‏هایش نابود شد و بر آن‏چه در آن خرج كرده بود، دست‏هایش را به هم مى‏سایید. و آن بر داربست‏ها فرو ریخته بود و مى‏گفت: اى كاش هیچ كس را شریك پروردگارم نمى‏ساختم. جز خدا، گروهى را نداشت كه یاریش كنند و یارى نمى‏شد. در آن‏جاست كه یارى، مخصوص خداوند حق است. اوست بهترین پاداش و بهترین عاقبت.

    آیات 42 الى 44

 

فرزانه زنبقی
نشر لک لک


منبع: آشنایی با قرآن کریم برای نوجوانان
جزء پانزدهم قرآن کریم، آیات ١ الى ٧٤ سوره‌ی کهف

مطالب مرتبط:

سوره ی کهف آیات ١٧ الی ٢٧

سوره ی کهف آیات ١ الی ١٦

سوره ی اسراء آیات ٩٤ الی ١١١


در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت