نی نی شکمو
نی نی شکمو
نی نی از خواب بیدار شد و بلافاصله شیطونی رو شروع کرد. مثل اینکه خیلی کار داشت. باید یه چیزی پیدا می کرد و می کرد توی دهنش. قبل از همه یک برس پیدا کرد. سر برس بزرگ بود مجبور شد دسته ی برس رو بکنه توی دهنش. مامان تا دید نی نی داره چکار می کنه با عجله اومد و برس رو از نی نی گرفت. یک دفعه تلفن زنگ زد و مامان رفت تا تلفن رو جواب بده.
حالا نی نی چهار دست و پا رفت تا نزدیک تلویزیون و کنترل رو برداشت تا بخورتش. کنترل رو کرد توی دهنش. مامان داشت با تلفن حرف می زد حواسش به نی نی نبود.
نی نی یه گاز به کنترل زد البته دندون نداشت و فقط تلویزیون روشن شد. نی نی تلویزیون نگاه کرد. اصلا جالب نبود. همه اش آقاهه داشت حرف می زد. تازه کنترل هم خوشمزه نبود. نی نی کنترل رو گذاشت روی زمین و رفت تا یه چیز دیگه پیدا کنه بخوره.
نی نی قندون رو دید. درش رو باز کرد و یه خورده در قندون رو توی دهنش خیس کرد. بعد قندارو ریخت روی زمین. چند تا قند هم کرد توی دهنش و بعد خیسشون کرد و انداخت زمین. دستهای نی نی چسبون شدن. نی نی هی دستاشو به هم می مالید که یکدفعه چشمش افتاد به گلدون. نی نی رفت سراغ گلدون. برگهای گلدون خیلی خوشگل بودن. نی نی فکر کرد حتما خیلی هم خوشمزن. نی نی یک برگ از گلدون کند. گلدون روی زمین افتاد و خاکهاش روی فرش ریخت نی نی خیلی خوشش اومد. هی با دست خاک های گلدون رو این طرف و اون طرف می پاشید. اما کم کم خسته شد و دلش برای مامان تنگ شد. مامان یک دفعه دوید به سمت نی نی. شاید مامان هم دلش برای نی نی تنگ شده بود.
نی نی دستاشو باز کرد تا مامان بغلش کنه. اما مامان جیغ زد و حالش بد شد. مامان به جای اینکه نی نی رو بغل کنه و نازش کنه فقط دست و صورت نی نی رو شست و اونو گذاشت روی زمین. نی نی فکر کرد مامان می خواد بره یه چیز خوشمزه بیاره. اما مامان جارو برقی آورد. ولی جارو برقی که خوشمزه نیست.
آخه این مامانها چرا انقدر کارهای عجیب و غریب می کنن؟ الان که وقت جارو برقی نیست. الان وقت خوراکی خوردنه. ولی مامان اول جارو برقی کشید بعد یک عالمه شستشو کرد. بعد کارهای دیگه و کارهای دیگه. تازه بعدش هم خسته بود و هنوز حوصله نی نی رو نداشت، بیچاره نینی!
انسیه نوش آبادی
بخش کودک و نوجوان تبیان