راستی یادت می‌آید؟

میشاییل کروگر متولد 1943 در «ویتگن دورف» در ایالت زاخسن است که در برلین رشد یافته و اکنون ساکن مونیخ است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راستی یادت می‌آید؟

سه واگویه از میشاییل کروگر شاعر معاصر آلمانی


میشاییل کروگر متولد 1943 در «ویتگن دورف» در ایالت زاخسن است که در برلین رشد یافته و اکنون ساکن مونیخ است.

او پس از آن که چند سال در لندن به عنوان کتابفروش و منتقد ادبی فعالیت کرد، در سال 1968 به عنوان ویراستار انتشار کارل هانزر مشغول کار شد و از سال 1986 اداره این انتشارات را عهده دار شد. وی همچنین در طول دوران فعالیت ادبی اش به انتشار اشعار، داستان ها و رمان هایش نیز اهتمام ورزید. کروگر که هم اینک نیز رییس انتشارات کارل هانزر است در پایان سال 2013 میلادی پست خود را به جو لندل واگذار می کند.

 

سه واگویه از میشاییل کروگر شاعر معاصر آلمانی با ترجمه علی عبداللهی را در ادامه می خوانید:

 

واگویه شاعری درباره شاعری دیگر

مدت‌هاست او را ندیده‌ام.

پیشترها نفرت در او کمین کرده بود

سربرمی‌آورد و در کلمات گرانسنگ اش

آتش به پا می‌کرد.

بعدها نهایت تلاش‌اش را به خرج داد

تا فراموشش کند، ولی بیهوده بود.

«مجموعه آثار»ش در 70سالگی درآمد.

عاقبت اعتقادش را از دست داد و

دوباره شعرهایی نوشت

در باب اندوه نخستین.

نوشت که دردش

بر برگ انجیربنی می‌گنجد.

بعد دوباره دیدم‌اش.

چهره‌اش از فرط تقلا

برای تحمل‌پذیر کردن مرگ

سخت درهم شکسته بود.

***

واگویه مرد لیبرال

غرق اندوه و ندامت

سوسیالیست‌ها را ترک کردم و

محافظه‌کار شدم.

وفادار ماندن به راست‌ها

کار چندان ساده‌ای نبود.

از فرط خستگی

لیبرالی روراست شدم.

ولی حالا همیشه، همین که

گذارم به محفل لیبرال‌ها می‌افتد

یگانه راه نجاتم

همانا گریختن از دست آن‌هاست.

لیبرالی گریزان از لیبرال‌ها

وضع مرا کم و بیش

چنین می‌توان توصیف کرد.

***

واگویه فیلسوف

شبها

که دنیا اندک امکانی دارد

شروع به کار می‌کنم.

ولی از من توقع نداشته باشید سامانه‌ای پی‌افکنم.

همواره با جسارت بیگانه بودم

و بسیار خسته‌تر از آن‌که به مدرسه‌ای بروم

امر غریبه، همیشه به هراسم می‌انداخت.

قادر نیستم آینده‌ای برای تفکر متصور بشوم

دوری مفهوم از مفهوم دیگر

رو در فزونی است و بر فراز امرسپری شده

چه ابرهای سنگینی برآسوده است.

همه‌چیزهایی که هنوز می‌بینم شان

چند ردپا در دوردست است و بس

که من همان‌ها را پیش از گم و گور شدن‌اش

به دقت ترجمه می‌کنم.

از کتاب‌ام در باب اخلاق

فقط واژه‌ «من» را نوشتم

حتی همان را هم با دستی لرزان و نامطمئن.

گاهی وقت‌ها دوران کودکی برایم

کارت پستالی می‌نویسد: راستی یادت می‌آید؟

ولی این هم به معنی واقعی کلمه، فلسفه نیست.

 

بخش ادبیات تبیان


منبع:مد و مه

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت