من دختر خوبی هستم

یك روز صبح، نیكو چشمهایش را به آرامى از خواب خوب باز كرد و با خودش گفت: من تصمیم دارم امروز، نسبت به دیروز، دختر خیلى خوب و بهترى باشم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

من دختر خوبی هستم

یك روز صبح، نیكو چشمهایش را به آرامى از خواب خوب باز كرد و با خودش گفت: من تصمیم دارم امروز، نسبت به دیروز، دختر خیلى خوب و بهترى باشم.

اولین كارى كه بعد از شستن دست‌ها و صورتش انجام داد، این بود كه به مادرش كمك كرد تا صبحانه را آماده كند.

بعد به اتاقش رفت و رختخوابش را مرتب كرد.

بعد هم بدون این كه مادرش از او بخواهد، دندان‌هایش را مسواك زد و موهایش را شانه كرد و به شكل قشنگى بست. وقتى نیكو سوار سرویس مهدکودک شد، خیلى مۆدبانه به راننده سلام كرد و خسته نباشید گفت.

در مهدکودک، وقتى معلمش از او خواست كه در کشیدن نقاشی به دوستانش كمك كند، با خوشرویى قبول كرد و این كار را انجام داد.

و موقع نهار، كلوچه‌هایى را كه با خودش به مهدکودک برده بود، با دوستانش شریك شد.

بعد از برگشتن به خانه، نیكو از خواهر كوچك‌ترش مراقبت كرد و با او سرگرم بازى قایم باشك شد.

وقتى كه زمان خواب شد، نیكو گفت: موقع خواب شده، باید كارهایم را انجام بدهم و آماده رفتن به رختخواب بشوم. براى همین هم، آماده‌ى خواب شد و مسواك زد و به اتاقش رفت.

وقتى نیكو به رختخواب رفت، قبل از خواب، لبخند زد و با خودش فكر كرد: فردا، من حتماً باز هم دختر خوب و بهترى نسبت به امروز خواهم بود.

 

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: سرسره زرد

مطالب مرتبط:

فرشته و داداشی

بادبادک لجباز

دوستی گوزن و زرافه

پرپری دیگه تنها نیست

اسباب بازی‌های مریم کوچولو

بچه‌های خوب

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت