گنج دزد دریایی
گنج دزد دریایی
دزد دریایی می گفت: "ده قدم از ایوان و بیست قدم از بوته رز، اینجا، گنج اینجاست." این خوابی بود که اون شب قلقلی دید.
روز بعد قلقلی شروع به کندن زمین کرد. او آنقدر زمین را کند که یک گودال عمیق بوجود آمد.
او به کندن ادامه داد . هر چه گودال عمیق تر می شد تله خاکی که کنار آن بود هم بلندتر می شد.
او آنقدر زمین را کند که حفره ای بسیار عمیق و تله خاکی بسیار بلند درست شد. او نفسی تازه کرد و گفت: خیلی خسته شدم ، دیگه نمی توانم ادامه دهم . ناگهان چیزی توجه او را جلب کرد.
اما بجای گنج، فقط یک استخوان پیدا کرد . قلقلی یک تکه استخوان و یک حفره و یک تل خاک بزرگ روبرویش بود. او پیش خودش فکر کرد: " پس آن دزد دریایی به من دروغ گفته."
اما وقتی مادر قلقلی دید که پسرش چه کاری کرده است برایش دست زد و لبخند زد . قلقلی متشکرم . من همیشه می خواستم بوته بزرگ گل در اینجا بکارم و از تو متشکرم که این گودال را برایم کندی. این هم یک اسکناس برای کندن گودال!
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع: زنبور دانا