تبیان، دستیار زندگی
زمستان کم کم بار سفر می بست که ننه پینه دوز ، ببُر و بدوز ، مثل هر سال با بقچه اش که پر از پارچه های رنگ و وارنگ بود ، به دشت گل ها رسید .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ننه پینه دوز و لباس گل‌ها
ننه پینه دوز

زمستان کم کم بار سفر می بست که ننه پینه دوز ، ببُر و بدوز ، مثل هر سال با بقچه اش که پر از پارچه های رنگ و وارنگ بود ، به دشت گل ها رسید . بقچه اش را باز کرد ، سوزنش را نخ کرد و مشغول کار شد .

 لابد می پرسید کارش چی بود ؟ ننه برای گل ها لباس می دوخت ، امسال و پارسال و هر سال می دوخت .

صدای قرچ قروچ قیچی توی دشت پیچید . ننه دوخت و دوخت و دوخت . آفتاب که غروب کرد ، ننه دست از کار کشید . خسته اما با دلی شاد و لبی خندان بقچه اش را برداشت . از گل ها خداحافظی کرد و رفت . ننه این قدر خسته بود که نخ و سوزنش را جا گذاشت .

گل ها به لباس های نو و تازه شان نگاه کردند و از خوش حالی خندیدند . گل شیپوری از شادی بوق بوق کرد و شاپرک را از خواب ناز بیدار کرد . شاپرک پر زد ، روی سر گل ها چرخید و لباس نوی آن ها را دید . با تعجب پرسید : « کی برای شما لباس نو دوخته ؟ »

 گل ها با خوش حالی نگاهی به لباس های رنگارنگ خود انداختند و گفتند : « مثل همیشه ننه پینه دوز ، ببُر و بدوز ! »

شاپرک نگاهی به لباس های کهنه و پاره ی  خودش انداخت و های های گریه کرد .

دل گل ها را غم گرفت . شادی از دل هایشان پر کشید . همه ساکت و غمگین به شاپرک نگاه می کردند که گل نرگس فریاد زد : « پیدا کردم ! » و با سر به تکّه پارچه های اضافی که روی زمین ریخته شده بود اشاره کرد . آن شب ماه توی آسمان نشسته بود و به دشت گل ها و شاپرک نگاه می کرد .

شاپرک روی سر گل ها پرپرپر می زد و لباس خودش را به همه نشان می داد . لباسی که هر تکّه اش یک رنگ بود : سبز ، زرد ، آبی ، سرخ و بنفش .

لباس شاپرک خیلی قشنگ بود . رنگ و وارنگ بود وزیبا.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: نی نی فرشته آسمونی

مطالب مرتبط:

نردبان مهربان

آلبوم حیوانات

جیرجیرک و همسایه‌ها

آدم‌ فضایی‌ها به مهد کودک می‌روند

پلنگ نانوا

بادکنک حسود

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.