بصیرت نیاز اصلی کربلای امروز
بصیرت نیاز اصلی کربلای امروز
شاید ساده ترین تعریفی را که بتوان از «بصیرت» ارائه کرد همین باشد «شناخت حق از باطل در فضایی کاملا مه آلود که حق در باطل چنان در آمیخته، که فرد نیازمند بینشی فراتر از علم باشد». بصیرت یعنی فریب نخوردن در فضای پرهیاهو، نه اجازه ی سواری گرفتن و نه اجازه ی شیر دوشیدن به دشمن در مقطعی حساس و سرنوشت ساز، «کابن لبون» بودن به تعبیر امیر مومنان علیه السلام.
بصیرت ربطی به علم و دانش کلاسیک، به موقعیت اجتماعی و... ندارد. در بین همه ی سطوح علمی، هم انسان با بصیرت هست و هم انسان بی بصیرت. در بین مجتهدین ، متخصصین، دکتری علوم سیاسی و افراد بی سواد هم با بصیرت هست و هم بی بصیرت. در بین همه سنین، همین تقسیم بندی به چشم می خورد ، اماک دارد جوانی 14 ساله با بصیرت باشد و پیر مردی شصت ساله بی بصیرت و بالعکس.
به قشر خاصی نمی توان با بصیرت و یا بی بصیرت گفت، در همه اقشار هر دو دسته وجود دارد می خواهد قشر بازاری باشد یا فرهنگی، قشر روحانی باشد یا نظامی، قشر کشاورز باشد یا راننده و ...
بصیرت داشتن و با بصیرت بودن سابقه ای به درازای حیات انسان دارد و تا زمان ظهرو امام زمان (عج) هم دارد، تا جایی که بر اساس برخی روایات بسیاری به خاطر بی بصیرتی در مقابل امام زمان (عج) می ایستند، آن ها در صف مقابل حضرت قرار می گیرند، فقط ظالمان و فاسقان و زرسالاران نیستند بلکه خواص هم در میان آن ها دیده می شود.
پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام همواره با بسیاری از خواص بی بصیرت روبرو بودند، که نه تنها مانع گسترش دین بلکه بدعت گذار در دین هم می شدند، انشعاب ها در تاریخ تشیع، چهار امامی، شش امامی، هفت امامی، و همین زاویه هایی بودن که به واسطه سکوت و با همراهی خواص بی بصیرت در مکتب صورت گرفت. بر اساس مستندات قرآنی، حتی انسان هایی با مقام بلند عرفانی هم می توانند در زمره ی افراد بی بصیرت قرار گیرند و در جبهه ابطل نقش آفرینی کنند.
«بعلم باعور» به مقام مستجاب الدعوه هم رسید و بنا به روایات رسیده او اسم اعظم را هم می دانست اما همین شخصیت با آن سلوک عرفانی و اخلاقی در مقابل پیامبر پیامبرصلی الله علیه و اله می ایستد و در جبهه باطل قرار می گیرد. کربلا به ما «درس می دهد که در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیش تر، برای انسان، بصیرت لازم است. بی بصیرت ها فریب می خورند. بی بصیرت ها در جبهه ابن زیاد، کسانی بودند که از فساق و فجار نبودند، ولی از بی بصیرت ها بودند.» (بیانات مقام معظم رهبری، 22/4/71)
بصیرت داشتن و با بصیرت بودن سابقه ای به درازای حیات انسان دارد و تا زمان ظهرو امام زمان (عج) هم دارد، تا جایی که بر اساس برخی روایات بسیاری به خاطر بی بصیرتی در مقابل امام زمان (عج) می ایستند، آن ها در صف مقابل حضرت قرار می گیرند، فقط ظالمان و فاسقان و زرسالاران نیستند بلکه خواص هم در میان آن ها دیده می شود
در شرایط عادی شناخت خواص با بصیرت از خواص بی بصیرت مشکل است، تنها در گذرگاه های سخت و دشوار است که ماهیت اصلی افراد آشکار می شود و به تعبیر وجود مقدس امام سجاد علیه السلام «فی تقلب الاحولا تعرف جواهر الرجال» در دگرگونی های کُنه وجودی افراد نمایان می شود، همان گونه که «الف» از «آب» زمانی آشکار می شود که رود به آبشار رسیده باشد، در گرگونی های هم «سره» از «ناسره» نمایان می شود.
فهرست کردن ویژگی های خواص بی بصیرت کاری مشکل است. اما آنچه تاریخ انبیا و ائمه علیهم السلام و خیزش های دینی و انقلاب های جهان به ما نشان می دهند. این است که افراد بی بصیرت نگاهی منظومه ای و کلان به حوادث و پدیده ای اطراف خود نداشته و ندارد و با تمام داشتن قدرت تحلیل و تفسیر حوادث، همواره در چنبره ی نگرش جزیی و مقطعی گرفتار می شوند.
از آن جا که ساختار فکری و اخلاقی «اهل بصیرت» نظامند و هم تافته است و به اصطلاح نگاهی سطحی به آموزه های دینی نداشته و ندراد بر خلاف خواص بی بصیرت همواره در رخداد های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی سر بلندانه در امتحان قبول می شوند آنان به کائنات به شکل یک منظومه و به اسلام به عنوان یک مکتب نظام مند می نگرند و نگاهی منظومه ای به معصومین علیهم السلام دارند. آن ها هرگز بخشی از زندگی معصوم علیه السلام را از بخش دیگری تفکیک نمی کنند و همان گونه که در برخورد با فعل و قول و تقریر معصوم علیهم السلام برخورد گزینشی نداشته به خود اجازه نمی دهند، که اسلام را با آموزه های دیگر خلط کنند و با گرته برداری از مکاتب دیگر نام اسلام را بر آن بگذارند.
در باور «اهل بصیرت» شکست ها و کمبود ها ریشه در عمل نکردن به تمامی دستوارت دین و فرمان گریزی از مقام «امامت» و «ولایت» دارد نه در چیز دیگری، از این رو در همه عرصه های و حوزه های مسلمان و مومن باقی می مانند.
«اهل بصیرت» در حوادث، اگر خود «نشانه» ندارند، جناب «عمار» اهل بصیرت است و نشانه ای برای لشکریان، که به واسطه او صف حق را بشناسند اما هرگز نشانه ای برای «مالک» و دیگر یاران «اهل بصیرت» چون او نیست و بی شک اگر دستگاه تبلیغاتی معاویه شهادت «عمار یاسرم را چنا به تصویر می کشید کهاو در صف معاویه به دیدار خدا رفت، هرگز نتزلی در «مالک اشتر» و دیگر یازان امیر المومنین علیه السلام دیده نمی شد. چرا که برای «مالک» ملاک تنها امام علی علیه السلام است و بس!.
هنگامی که در جنگ صفین قرآن بر سر نیزه می رود، و یا در کربلا لشکریان عمر بن سعد به نماز می ایستند، آنان هرگز دچار اشتباه نمی شوند و جبهه حق برای آنان در آن فضای مه آلود و شعار ها و بیرق ها و نمادهای یکسان و همانند، گم نمی شود، این رهبری انقلاب بر این نکته تاکید دارند که همه باید در جرگه اهل بصیرت باشند
همان گونه که ملاک جناب «عمار» هم همین بود که جبهه حق جبهه ای نیست که او در آن قرار داد بلکه ملاک حق جبهه است که امام علی علیه السلام پرچمدار آن است.
اما این خواص اهل بصیرت چگونه به امام علی علیه السلام رسیدند، چگونه به اما حسین علیه السلام رسیدند و چگونه فرهنگ ناب تشیع را به امروز رساندند؛ همه و همه به نگرش منظومه ای آنان به مکتب اسلام دارد که در آن «اهل بیت علیهم السلام» همتا و هموزن قرآن است و دعوت پیامبر صلی اله علیه و اله به پذیرش کتاب و اهل بیت علیهم السلام یعنی پذیرش اسلام منظومه ی؛ تفاوت خواص اهل بصیرت با خواص بی بصیرت در همین است که چون ساختار فکری نظام مند داشته و دارند، از نگاه منظومه ای به مکتب اهل بیت علیهم السلام و رخداد ها برخوردار هستند، بر خلاف خواص بی بصیرت هرگز دچار تصمیم گیر بر اساس برخورد گزینی و جزئی نمی شود، از این رو نه یک گام از هل بیت علیهم السلام جلو می افتند و یک گام عقب می مانند برای خواص اهل بصیرت جزئیات ظواهر، شعار هر چند مهم است امام ملاک نیست، ملاک برای آنان قرار گرفتن به جا و درست در منظومه فکری است که منطبق بر آموزه های قرآن و اهل بیت علیهم السلام باشد.
از این رو هنگامی که در جنگ صفین قرآن بر سر نیزه می رود، و یا در کربلا لشکریان عمر بن سعد به نماز می ایستند، آنان هرگز دچار اشتباه نمی شوند و جبهه حق برای آنان در آن فضای مه آلود و شعار ها و بیرق ها و نمادهای یکسان و همانند، گم نمی شود، این رهبری انقلاب بر این نکته تاکید دارند که همه باید در جرگه اهل بصیرت باشند.
به خاطر این است که در «فتنه ها» گاه پرچم به دست خواص بی بصیرت می افتد و فضا را برای شناخت حق مه آلود می کنند.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : ره توشه راهیان نور ،ویژه محرم