خطرناکترین حالت گناهکاران !
خطرناکترین وضعیت گناهکاران
گناه در زندگی انسان همراه با سه حالت است. البته گاهی یکی از سه حالت، گاهی دو حالت و گاهی هر سه حالت به انسان میدهد و هر کدام از این حالتها، برای انسان ضررهای فراوان دارد...
1- حالت غفلت
اگر انسان از خودش غافل شود نسبت به خود سازیش هم غافل میشود و اگر غافل شد که از کجا آمده، به کجا میرود، برای چه آمده و چه میشود، دیگر حالت انسانی خود را از دست میدهد.
حضرت امیرالمۆمنین(علیه السلام) میفرماید: «رَحِمَ الله امْرَاً عَرِفَ مِنْ اَینَ و فی اَینَ وَ اِلی اَینَ»
خدا رحمت کند آن کسی را که بداند از کجا آمده، برای چه آمده و به کجا میرود. شاید هم دعا نباشد و معنایش این باشد که رحمت خدا شامل حال آن کسی میشود که این چنین باشد.
انسان گاهی از قیامت و خدا غافل میشود. قرآن میگوید: این حالت غفلت است که انسان را از حیوان پستتر میکند و عاقبتش هم جهنم است.
«وَ لَقَدْ ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کثیراً مِنَ الجِنِّ وَ الاِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یفْقَهُونَ بِها وَ لَهُم اَعْینٌ لا یبْصِرونَ بِها وَ لَهُمْ اذانٌ لا یسْمَعُونَ بِها اُولئِک کالاَنْعامِ بَلْ هُم اَضَلُّ اُولئک هُمُ الغافِلونَ»(سوره اعراف آیه 179) ؛ در حقیقت، بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم. [چرا كه] دلهایى دارند كه با آن [حقایق را] دریافت نمىكنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمىبینند، و گوشهایى دارند كه با آنها نمىشنوند. آنان همانند چهارپایان بلكه گمراهترند. [آرى،] آنها همان غافلماندگانند.
عاقبت بسیاری از جن و انس به جهنم منتهی میشود، یعنی مثل اینکه راه جهنم را در پیش گرفتهاند و جلو میروند. اینها چه کسانی هستند؟ «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یفْقَهُونَ بِها» دل دارند اما فهم ندارند، دلشان مرده است.«وَ لَهُمْ اَعْینٌ لا یبْصِروُنَ بِها» چشم دارند، اما نمیبینند. «وَ لَهُمْ اذانٌ لا یسْمَعُونَ بِها» گوش دارند اما گوش شنوا ندارند. «اُولئِک کالاَنْعامِ» اینها دیگر آدم نیستند اینها دیگر چهار پا و حیوانند، «بل هم اضل» از حیوان هم پستترند.
این انسان استعدادهایی دارد که میتواند به خیلی جاها برسد اما این غافل است و بالاخره مثل کرم ابریشم به دور خود تار میتند تا خفه شود. این یکی از حالت های بد انسان است.
بعضی وقتها آدم چنین میشود که ربا میخورد اما مکه هم میرود. خمس نمیدهد اما مشهد میرود، مادرش گرسنه است اما او افطاری چند هزار تومانی میدهد، دختر خواهرش یا پسر برادرش عزب هستند و صد جور گرفتاری دارند، به فکر آنها نیست، اما مسجد میسازد، شاید هم قربه الی الله بسازد. معلوم هم نیست که اینها ریاکاری باشد. خیر، بشر عجیب است و خیلی هم عجیب
2ـ حالت لجاجت و عناد
حالت دوم که از حالت اول بدتر میباشد، این که غافل نیست، اما لجوج و عنود است. بنا دارد که تسلیم حق نشود و تصمیم گرفته است که حق را زیر پا بگذارد. قرآن کریم اسم این را اعراض میگذارد. در این مورد آیات زیادی داریم، از جمله در اینجا که میفرماید، اینها مغرضند، یعنی از حق اعراض میکنند، حق را میبینند اما از روی لجاجت و عناد چشمشان را میبندد.
همانطور که قبلاً اشارهای شد، این حالت اگر برای عالم پیدا شود، قرآن او را تشبیه به سگ کرده است: «فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الکلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ اَوْتَتْرُکهُ یلْهَثْ ذلِک مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کذَّبُوا بِایاتِنا»[سوره اعراف آیه 176] ؛ داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حملهور شوى زبان از كام برآورد، و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآوَرَد. این، مَثَل آن گروهى است كه آیات ما را تكذیب كردند. پس این داستان را [براى آنان] حكایت كن، شاید كه آنان بیندیشند.
سراسر روح این آدم را لجاجت، و خودمحوری، تکبر، حسادت، کینهتوزی و قساوت میگیرد. گناه روی گناه برایش قساوت میآورد، و وقتی این صفت رذیله در او به وجود آمد به جایی میرسد که اگر در مقابلش انسانی را پوست بکنند، میخندد.
درباره حجاجبنیوسف ثقفی میگویند. وقتی که میخواست ناهار بخورد، دستور میداد یکی از شیعیان علی(علیه السلام) را بیاورند. او را میآوردند. میگفت: تکه فلز پهنی را در آتش بگذارند تا گداخته شود، سپس با یک ضربت سریع آن مرد خدا را گردن زنند و آن فلز گداخته را روی گردنش بگذارند، تا خون جاری نشود و این شخص قدری بیشتر دست و پا بزند. آن وقتی همراه با دست و پا زدن او، حجاج ناهار میخورد و قاه قاه میخندید و میگفت: لذت ناهار خوردن من این است که ببینم کسی در خونش دست و پا میزند.
3-حالت توجیه گناه
حالت سوم که از حالت اول و دوم خیلی بدتر است، این است که گناه بکند و گناهش را توجیه نماید. جرق جرداق نصرانی در کتاب امام علی(علیه السلام)، جمله خیلی عالی و جالبی دارد. میگوید:
«انسان یک وقت به جایی میرسد که ولی خدا را در خانه خدا «قربهًً الی الله» میکشد.»!!
گاهی انسان غافل است و آدم میکشد، گاهی از روی لجاجت و عناد میکشد و چه بسا بعد هم از کار خویش پشیمان شود، اما یک وقت انسان لجوج است، آدم میکشد و بعد هم میگوید: به به چه کار خوبی انجام دادم. چنین آدمی «ابنملجم» میشود. علی(علیه السلام) را میکشد. قربهً الی الله. ابنملجم آن وقتی که میخواست شمشیر را فرود آورد، کار خود را وسیلهای برای نزدیکی به خدا به حساب میآورد. مثل این که ما میگوئیم: نماز میخوانیم قربة الی الله. او هم در خانه خدا شمشیر بر فرق مبارک ولی خدا فرود میآورد، قربهً الی الله.
چه وقت چنین حالتی برای انسان پیدا میشود؟ وقتی که توجیهگر شود. تقاضا دارم گناه نکنید. گناه در زندگیتان نباشد، زیرا گناه انسان را بدبخت میکند. اگر گناه هم کردید، آن را توجیه نکنید، که اگر توجیه در گناه آمد، راه توبه بسته میشود و چنین کسی دیگر نمیتواند توبه کند، بلکه خودش را آدم حسابی هم میداند. پیش خودش هم قیافه حق به جانب میگیرد و خدا نکند که یک آدم خودش را ذی حق بداند. این دیگر جهل مرکب است.
قرآن میگوید: «یوْمَ یبْعَثُهُمُ اللهُ جَمیعاً فَیحْلِفُونَ لَهُ کما یحْلِفُونَ لَکمْ وَ یحْسَبُونَ اَنَّهُمْ عَلی شَیی اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الکاذِبُونَ» ؛
روز قیامت دستهای به صف محشر میآیند که کارهای بدی انجام دادهاند اما خودشان را آدم حسابی میدانند. وقتی که میبینند باید به جهنم بروند در مقابل خدا قد علم میکنند و میگویند: خدایا به حق خودت قسم تو اشتباه میکنی، ما آدم خوبی هستیم.
«فَیحْلِفُونَ لَهُ کما یحلفون لکم» همانطور که برای شما قسم میخورند و میگویند ما خوب هستیم. همینطور روز قیامت هم قسم میخورند و میگویند خدایا به عزت و جلالت ما بهشتی هستیم، تو بیخود میخواهی ما را به جهنم بیندازی. ما آدمهای خوبی هستیم. قرآن میگوید: «الا انهم هم الکاذبون» اینها خیلی دروغ میگویند. این چنین اشخاصی در دنیا هم برای خودشان میبافند.
درباره حجاجبنیوسف ثقفی میگویند. وقتی که میخواست ناهار بخورد، دستور میداد یکی از شیعیان علی(علیه السلام) را بیاورند. او را میآوردند. میگفت: تکه فلز پهنی را در آتش بگذارند تا گداخته شود، سپس با یک ضربت سریع آن مرد خدا را گردن زنند و آن فلز گداخته را روی گردنش بگذارند، تا خون جاری نشود و این شخص قدری بیشتر دست و پا بزند. آن وقتی همراه با دست و پا زدن او، حجاج ناهار میخورد و قاه قاه میخندید و میگفت: لذت ناهار خوردن من این است که ببینم کسی در خونش دست و پا میزند
توجیه گناه عجیب است، یک وقت به جایی میرسد که مولا امیرالمۆمنین(علیه السلام) وقتی میشنوند معاویه دارد مسجد میسازد نامهای به او مینویسند که: ای معاویه شنیدهام که داری مسجد میسازی. تو نظیر آن زنی هستی که در زمان جاهلیت زنا میداد و پول آن را صدقه میداد. به او گفتند: «فویل لک لا تزن و لا تتصدقی» وای بر تو، نه آن کار را انجام بده و نه صدقه بده.
بعضی وقتها آدم چنین میشود که ربا میخورد اما مکه هم میرود. خمس نمیدهد اما مشهد میرود، مادرش گرسنه است اما او افطاری چند هزار تومانی میدهد، دختر خواهرش یا پسر برادرش عزب هستند و صد جور گرفتاری دارند، به فکر آنها نیست، اما مسجد میسازد، شاید هم قربه الی الله بسازد. معلوم هم نیست که اینها ریاکاری باشد. خیر، بشر عجیب است و خیلی هم عجیب.
جوانهای عزیز، توجیهگری برای گناه خیلی بد است و کارش به جایی میرسد که عاقلان از دور به ریش انسان میخندند. نه تنها عاقلان، بچهها هم به او میخندند، اما خود او مثل کرم درون پیله، دور خود میتند. توجیهگری وی قوی شده است و به جایی میرسد که آنچنان در دام این توجیهات گرفتار و اسیر میگردد خود را نابود میکند و خودش متوجه نیست. پس انشاءالله از گناه و بخصوص از توجیه گناه بپرهیزیم .
فرآوری : محمدی
بخش قرآن تبیان
منبع :
کتاب معارف اسلام در سوره یس آیت الله العظمی حسین مظاهری